چکیده:
اهداف اصلی این پژوهش، شناخت تراکم زبان استعاری، گرایش مرکزی و دیگر گرایشهای سبک استعاره مفهومی و نحوی و کشف چگونگی ارتباط میان استعارههای مفهومی و استعارههای نحوی در اشعار دعبل خزاعی، شریف رضی و مهیار دیلمی میباشد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی اشعار این سه شاعر و نمونه آماری شامل هزار بیت از اشعار ایشان است که بهصورت تصادفی انتخاب شدند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد اشعار شریف رضی نسبت به دو شاعر دیگر تراکم زبان استعاری بیشتری دارد و با اندکی اختلاف اشعار مهیار دیلمی رتبه دوم و اشعار دعبل خزاعی با اختلافی چشمگیر کمترین تراکم زبان استعاری را دارد. تراکم یاد شده بیانگر میزان گزینش شاعر از پدیده زبانی استعاره به هنگام تألیف متن شعری میباشد. افزایش یا کاهش این تراکم تحت تأثیر عوامل گوناگونی قرار دارد. گرایش اصلی استعاره مفهومی هر سه شاعر، استعاره تشخیصیه است. دیگر گرایشهای استعاری مفهومی ایشان تفاوتهای معناداری دارند. گرایش مرکزی استعاره نحوی هر سه شاعر مرکب مفعولی است. کاربرد بیشتر استعاره مفعولی بیان میکند که این مسئله خاصیت و ویژگی زبان عربی است نه سبک خاص این شاعران. ترتیب گرایشهای استعاره نحوی اشعار دعبل خزاعی و شریف رضی تفاوتی ندارد و تفاوت سبک مهیار دیلمی با این دو شاعر کم است. ارتباط استعارههای مفهومی ایشان با استعارههای نحوی تفاوتها و شباهتهایی دارد. در بین این ارتباطها، رابطههای معنادار زیادی وجود ندارد. استعاره تشخیصیه و مفعولی که بیشترین تعداد را به خود اختصاص دادهاند بیشترین ارتباط را با دیگر استعارهها دارند که با توجه به فراوانیشان امری طبیعی به نظر میرسد. اهداف فرعی این پژوهش بررسی مفهوم سبک، حل مشکلات و معایب سبکشناسی آماری، کشف رابطه علم بلاغت و سبکشناسی و شناخت میزان احساس این سه شاعر بر اساس معادله بوزیمان است. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که سبک از سه زاویه فرستنده کلام، خود متن و مخاطب قابل بررسی است. راهحل معایب سبکشناسی آماری، تحلیل و استفاده از دیگر مکاتب نقدی میباشد. علوم سهگانه بلاغت با سبکشناسی رابطههایی دارد. سبک شعری مهیار دیلمی از دو شاعر دیگر عاطفه و احساس بیشتری دارد.
کلیدواژهها:سبک، سبکشناسی آماری، دعبل خزاعی، شریف رضی، مهیار دیلمی.