به گزارش سخن تاریخ، چهل و دومین نشست تاریخ کلام امامیه روز سهشنبه 26 بهمن 95 با سخنرانی حجتالاسلاموالمسلمین دکتر محمدتقی سبحانی در بنیاد فرهنگی امامت برگزار شد.
تقابل امام سجاد (ع) با سه جریان فکری
بحثمان این بود که امام سجاد (ع) با سه جریان و سه قطب قدرت در دوران خودشان مواجه بودند. یکقطب جریان شام بود و قطب دوم مدینه بود که تمرکز محدثان و فقهای تابعین در آنجا بود و امام در بین آنها میزیست و قطب سوم کوفه بود که بیشترین یاران اهلبیت (ع) را در درون خودش داشت.
امام سجاد (ع) در مقابل این سه جریان چه مواضعی را اتخاذ کردند. گفته شد که در مقابل شام موضع حضرت، موضع تقیه بود. گفتیم که واژه تقیه از زمان امام سجاد (ع) آغاز شد و ایشان این مفهوم را بسط دادند و هم به مواردی از آزار و اذیت شامیان اشاره کردیم. شواهدی را ذکر کردیم. یک روایتی را در این باب اضافه کنم که در رابطه با نماز امام سجاد (ع) پشت سر حاکمان مدینه است که نشان از تقیه آشکار دارد.
در مصادر اهل سنت داریم که در این باب آمده است. مثلا ابن عساکر از محمد بن فرات نقل میکند: صلیت الی جانب علی بن الحسین (ع) یوم الجمعه قال فسمعت ناسا یتکلمون فی الصلوه محمد بن فرات میگوید در کنار امام سجاد (ع) داشتم نماز جمعه را میخواندم. طبیعی است که در این حالت امامجمعه حاکم منصوب بنیامیه است. میگوید به حضرت گفتم بعضی از مردم در باب نماز پشت سر حاکم جور حرفهایی میزنند. از عبارت بعدی مشخص میشود که منظور از «ناس» شیعیان هستند و پرسش او هدفمند است. فقال لی ما هذا فقلت شیعتکم لایرون الصلوه خلف بنیامیه شیعیان شما نمازخواندن پشت سر خلفای بنیامیه را قبول ندارند فقال والذی لا اله الا هو لبدع این بدعت است من قرء القرآن و استقبل القبله فصلوا خلفه فان یکن محسنا فله حسنه و ان یکن مسیئا فعلیه هر کسی که قرآن میخواند و روبهقبله نماز میخواند باید پشت سرش نماز بخوانند اگر نیکوکار است نیکوییهایش مال خودش است و اگر گناهکار است گناهش برای خودش است.
یک روایت دیگری نیز وجود دارد که ذهبی از امام باقر (ع) نقل میکند که ایشان از پدرشان نقل میکند. عن الحکم (ظاهراً حکم بن عتیبه است) عن ابی جعفر قال انا لنصلی خلفهم یعنی الامویه من غیر تقیه و اشهد علی ابی انه کان یصلی خلفهم من غیر تقیه یعنی ما پشت سر بنیامیه بدون تقیه نماز میخوانیم و شهادت هم میدهم که پدرم هم همینطور بود. عبارت بدون تقیه جالب است و ظاهرش نشان میدهد که همین مطلب نیز ناشی از تقیه است وگرنه داعی بر بیان این عبارت نیست؛ یعنی فضا بهگونهای است که این شبهه وجود دارد.
دکتر صفری: این تقیه شاید معنایش ترس باشد و اصل این بیان به خاطر همزیستی مسالمتآمیز با گروههای دیگر باشد.
دکتر سبحانی: این مطلب در شرایط آن زمان وجود ندارد. چنین حالتی با بنیامیه وجود ندارد.
دکتر صفری: کلیت این مطلب را که نمیتوانیم بپذیریم که نماز پشت سر فاسق صحیح باشد.
دکتر سبحانی: بله قطعاً درست نیست. ما میخواهیم بگوییم حضرت در مقام بیان فضای حاکم بر آن زمانه هستند. این در حالی است که فقهای مدینه در برابر والی مدینه میایستند و درگیر با حاکمیت هستند.
سؤال این است که توسط چه کسانی است؟ یعنی حضرت چه کسی را میخواهند بزنند؟ یک قول این است که شیعیان هستند که دائم تردید در این کار میکنند. یک فرض دیگر این است که در مقابل حاکمیت است؛ یعنی حضرت از روی تقیه نماز میخوانند و چون اگر حاکمیت بداند که این کار از روی تقیه است خلاف غرض است. بالاخره یک دلیلی وجود دارد که حضرت بفرمایند بدون تقیه نماز میخوانند. حداقل شبهه تقیه وجود دارد و کسانی در مقابل حضرت، این شبهه را مطرح میکنند.
این یا باید در یک محفل خصوصی شیعی بیانشده باشد که در خفا به شیعیان پیام میدهند که حواستان باشد که من تقیه نمیکنم و توجیه سیاسی نکنید. ما پشت سر اینها نماز میخوانیم و بنای همراهی با حاکمیت داریم. این فرض با روای سنی بودن و شیوعش در بین اهل سنت نمیسازد.
فرض دوم این است که مخاطب جامعه عمومی و اهل سنت است؛ یعنی حاکمیت یا کسانی هستند که این احتمال را میدهند که همراهی امام با حاکم شام از روی تقیه است. حضرت از روی تقیه میفرمایند که ما تقیه نمیکنیم.
دکتر صفری: این دروغ محض است.
دکتر سبحانی: موضع تقیه، موضع دروغ نیست. وقتی حاکمیت تبلیغ میکند که امام این کارها را از روی تقیه انجام میدهد شما بهعنوان یک رهبر چکار میکنید؟ از سوی دیگر کوفیان ناراضیاند و اهل درگیری هستند و نمیخواهند شام را بپذیرند. امام در مقابل جریان عراق که یک جریان تندرو در مقابل حاکمیتی سیاسی است موضع آنها را قبول ندارد. آنها میگویند امام ما که در مدینه نماز میخواند از روی تقیه است. وقتی آنها شایع میکنند که از روی تقیه است به این معنا است که موضع امام فاش میشود و امام مجبور است چنین مطلبی را بیان کند.
خود من غیر تقیه که در فضای اهل تسنن بیان میشود نشان از تقیه دارد. امام میخواهند بر رویه تقیه بمانند. راهش این است که امام صریحاً بگویند این کار ما از روی تقیه نیست.
دکتر صفری: آنطرفش را در نظر بگیرید که نماز پشت سر امام حکم اولی است. علاوه بر این، امام شیعیان را توصیه به این نماز میکردند. چرا این را تقیه به معنای خوف میگیرید؟
دکتر سبحانی: یکجهتش خوف است. تقیه مداراتی نیز میتواند باشد. حداقل احتمال خوف وجود دارد؛ زیرا فشار وجود دارد و اهل شام، امام را اذیت میکنند و ایشان در حالت عادی نیستند. نمیتوانند فرد ناراضیای باشند. امام یک جریان را پشت سرخود دارد و آن شیعیان هستند. یک فرد عادی نیست که بخواهد بدون تدبیر و راهبرد در مقابل حکومت بایستد. حتماً در مقابل حکومت موضع دارد و تحلیل موضع امام را در اینجا باید تعریف کرد.
اینکه بر اساس حکم اولی پشت سر امام سنی نماز میخوانند از هیچ جای روایات شیعی درنمیآید.
دکتر صفری: اتفاقاً از روایات شیعی میتوانیم استنباط کنیم. در کوفه اکثریت هستند و ترس و خوفی نیز وجود ندارد ولی روایت داریم که صلوا خلفهم. در خود کوفه اصلاً خوف نیست.
دکتر سبحانی: قطعاً خوف وجود دارد. بهمحض اینکه کوفیان بخواهند علیه حاکمیت سیاسی اقدام کنند آنها را دوره میکنند و از بین میبرند.
دکتر صفری: شما این مطلب را سیاسی نبینید، بلکه اجتماعی ببینید؛ یعنی یک امام جماعتی در محلشان است و نماز پشت سر او میخوانند.
دکتر سبحانی: الآن بحث نماز نیست بلکه نماز جمعه است و امامجمعه، موقعیت سیاسی دارد و در هر دو روایت نشان میدهد که مسأله، مسأله سیاسی است.
دکتر صفری: بحث من در مورد نماز بهصورت مطلق و معاشرت با اهل سنت ازجمله تشییعجنازه و موارد دیگر است. ازاینجهت میگویم که حکم اولی است که اگر چنین کند نمازش قضا ندارد.
دکتر سبحانی: بحث ما در اینجا است که نماز جمعهای است که حاکم سیاسی در مدینه میخواند. امام در مدینهتنها است و شرایط خوف وجود دارد. تقیه موضع انفعالی نیست و حتی در فرمایش امم صادق موضع فعال است. تقیه یعنی حفظ فضای فعلی برای رشد و توسعه و رسیدن به اهداف در آینده. با این مفهوم از تقیه، امام در مقابل حاکمیت سیاسی راهی جز این ندارد.
نماز جمعه در آن زمان واجب و یک حکم سیاسی است. خطبه را حاکم سیاسی میخواند و ابلاغ بیانیه سیاسی نیز وجود دارد. عدم شرکت امام در نماز جمعه معنایش تضاد و درگیری است و این با موضع امام که به دنبال جمع امکانات و ایجاد یک هستهای برای آینده است همخوانی ندارد. باید با حاکمیت سیاسی بهگونهای رفتار کنیم که کوچکترین تردیدی در نظر حاکمیت ایجاد نکند.
امام سجاد (ع) از فقها و شخصیتهای برجسته مدینه محسوب میشود. ابن عساکر وقتی فقهای مدینه را نام میبرد یکی از شخصیتها را امام سجاد (ع) میداند. نسایی میگوید و منهم سعید بن مصیب و عروه بن زبیر و سلمه بن عبدالرحمن و عبیدالله بن عباس و سلیم بن یسار و علی بن الحسین (ع).
در ذهبی وقتی زمان وفات امام سجاد (ع) را نقل میکند میگوید یک قول این است که آن حضرت در سال 94 فوت کرد و این سال را سنه الفقهاء نام نهادهاند. تعبیر اینکه ایشان افقه زمان خود بود در روایات ما فراوان است.
این شخصیت با این جایگاه نه حلقه درسی تشکیل میدهد و نه به حلقهای از حلقههای معروف و بزرگان از تابعین و یاران امام علی (ع) منسوب میشود و نه تلاشی دارد برای اینکه در جریان درون مدینه یک تحرک علمی را سامان دهد. تمام نشانهها این مسأله را تائید میکند. داستان صحیفه سجادیه مسأله ای خاص است که از طریق اهل سنت روایت نشده است.
روایات امام سجاد (ع) تماماً از طریق پدرشان است و یا راویان و اصحاب خاصی نقلشده است. نشر عمومی حدیث از درون اهل سنت وجود ندارد.
شواهدی را اشاره کردیم. از بین فقهای مدینهتنها سعید بن مصیب نقلشده است که مروی عنه امام است که رابطه او با امام از ضعیفترین روابط است. بهطوریکه حاضر نمیشود بر جنازه امام نماز بخواند. وقتی در مسجد است و به او اعتراض میکنند که چرا نماز نمیخوانی؟ گفت: من دو رکعت نماز نافله بخوانم بهتر از این است که چنین کاری کنم. حالا ذهبی از او بهعنوان مروی عنه امام یاد کرده است و نام شخص دیگری را نیاورده است.
حلقههایی که امام سجاد (ع) به آن مرتبط باشند و جنبه اجتماعی دارد زید بن اسلم است. تقریباً زید اسلم از فقهای معروف مدینه نیست.
روایت است که کان علی بن الحسین (ع) یدخل المسجد فیشق الناس حتی یجلس فی حلقه زید بن اسلم تنها جایی که حضور امام در حلقههای حدیثی آمده است اینجا است فقال له نافع بن جبیر جایگاه او معلوم است که بزرگترین حلقه را در مدینه دارد غفر الله لک انت سید الناس تاتی تتخطی حتی تجلس مع هذا العبد یعنی حضرت از حلقههای دیگر عبور میکردند و در این حلقه مینشستند. تو بزرگ قوم هستی و همه حلقهها را رها میکنی و کنار این عبد مینشینی حضرت فرمودند: العلم یبتغی و یاتی و یطلق من حیث کان انسان علم را هر جایی که باشد دنبال میکند. جواب سربالا است. جالب این است که زید بن اسلم نهتنها مروی عنه امام نیست بلکه از روات امام شمرده شده است؛ و مهمتر این است که عباراتی از زید بن اسلم آمده است که نشان میدهد شاگرد حضرت است و از ایشان استفاده میکند.
از فرزند زید اسلم نقل میکند که روی عبدالرحمن بن زید بن اسلم عن ابیه ما رایت فیهم مثل علی بن الحسین (ع). زید اسلم میگفت بین این مردم مثل علی بن الحسین (ع) ندیدم. جالبتر عبارت ابن عساکر است که از خود زید اسلم جالبتر است: ما جالست فی اهل القبله مثله یعنی علی بن الحسین (ع) من با کسی از مسلمانان مجالست نداشتم مثل علی بن الحسین (ع). در اینجا نیز که حضرت در حلقه زید بن اسلم مینشینند زید راوی حضرت است و از ایشان تأثیر میگیرد.
دکتر صفری: زید بن اسلم چه ویژگی داشته است که امام چنین کاری میکرده است؟
دکتر سبحانی: به نظر میرسد این کار امام برای به رسمیت نشناختن حلقههای رایج و از طرف دیگر بیان این مطلب است که از این حلقهها هم جدا نیستم. در مسجد مدینه تمام این فقها در ساعت مشخص مجلس حدیث داشتند و افتاء نیز میکردند. امام سجاد (ع) خودش حلقه حدیثی ندارد. بنای بر انزوای از جامعه نیز ندارد. بههرحال یک نوع تعامل باید با جامعه داشته باشند. تنها با حلقه زید بن اسلم ارتباط دارند.
یک تحلیل دیگر این است که حضرت بلندگو درست میکنند و زید را تربیت میکنند و برخی مطالب خود را از طریق او بیان میکنند. یک جریان فرعی را تقویت میکنند.
البته کار باید بیش از اینها اتفاق بیفتد و در آینده خواهم گفت که امام سجاد (ع) با مدینه چکار کردند؟ در تحلیل بعدی خودم تمام فقها را شخصیت شناسی میکنم تا وضعیت مدینه و نوع تعاملات سیاسی درون آن مشخص شود.
توجه کنید که شیعه کوفه تا این زمان از سرپرستی مستقیم فرهنگی به دور است؛ بهعبارتدیگر تشیع کوفی یک جریان بیمهار و بدون رهبری است. از بعد از شهادت امام علی (ع) (ع) به اینسو، دیگر ائمه نسبت به کوفه هیچ اشراف و تأثیرگذاری ندارند. تشیع وجود دارد و ائمه نیز از دور ارتباط دارند ولی زمینه تربیت این جامعه و نسل فراهم نشده است. عاشورا و پسلرزههای آن اتفاق افتاد و دیگر فرصت برای این تربیت حاصل نشد.
سه مشکل بزرگ امام در کوفه
امام در مقابل شیعیان کوفه سه خطر را احساس میکنند:
1- جریان خط غلو است که در ماجرای مختار اشاره کردیم و بعداً به جزئیاتش خواهم پرداخت که چگونه بعد از مختار خطوط غلو در کوفه پیدا میشوند. کسانی که ادعای برتری امام علی (ع) از جنبه انسانی دارند و برخی بهافراط شدید میرسند. ممکن است هنوز غلو اصلی که در زمان امام صادق (ع) است در اینجا صورت نگرفته باشد ولی خطوط غلو وجود دارد. امام سجاد (ع) این خوف را دارند که از ناحیه ارتباط با شیعیان یک مهر بطلان بر شیعه کشیده شود و به همین خاطر بهسختی با این جریان مبارزه میکنند.
2- خط برائت: جریان برائت در این دوره تاریخی در کوفه بهصورت شدید وجود دارد. البته در جاهایی مصداقا با خط غلو یکی میشوند. جریان برائت یک فکر و جریان سیاسی است. این برائت نیز برائت از عثمان بهتنهایی نیست و برائت از شیخین است و مستقیماً مسأله خلافت امام علی (ع) را هدف قرار داده است. کوفیان در زیر خیمه رهبران سیاسی زندگی میکنند و رهبر فکری و فرهنگی ندارند. امام سجاد (ع) بهتدریج به دنبال رهبری این هسته فکری در کوفه هستند. اسناد را خواهم خواند که آنقدر این موج زیاد است که در میراث اهل سنت همه اینها نشان داده شده است.
3- جریان مبارزان سیاسی: کسانی که هنوز اعتقاد دارند که تنها با حذف خلافت بنیامیه امکان اصلاح وجود دارد و اعاده دولت اهلبیت (ع) در سایه حذف سیاسی شام است.
این سه جریان از نظر اسناد تاریخی از دیدگاه امام سجاد (ع) یک خطر بهحساب میآید. خطر برای پروژهای که دنبال میکنند و برای انتقال جامعه شیعه به مرحله جدید.
تصور ما در این دوره تاریخی این است که امام یک شیعیانی در پشت سرخود دارد و یک دشمنی بنام شام در روبروی خود دارد. این در حالی است که شام کمخطرترین جبهه در مقابل امام است؛ زیرا آنها راضی به سکوت امام هستند. این در تاریخ آمده است که ما علی بن الحسین (ع) را رها میکنیم و نمیخواهیم یکبار دیگر عاشورا تکرار شود. این را دو سه خلیفه بنیامیه گفتهاند. از امام راضیاند اگر حضرت در مقابل جریان حکومت تحرک نداشته باشد و شبکهای از شیعیان خودش را وارد جریان سیاسی نکند.
خطر بزرگ از شام مدینه است و خطر بزرگتر از مدینه، کوفه است. به تعبیر دیگر رهبری جامعه شیعیان بهصورت بالقوه در مقابل امتداد و بدنه اجتماعی خودش دچار مشکل است.
کنار این سه خطر دو نکته اصلی را اضافه کنید:
1- جامعه کوفه تربیت گروهی اجتماعی نشده است. این جامعه بر اساس نگاه قومی و عشیرهای اداره شده است. تمام کسانی که رهبری شیعه را تا زمان امام سجاد (ع) بر عهده گرفتند و حتی قیام توابین و مختار، بر محور عشیره است. یکی از زمینههایی که دعوتهای مختلف نسبت به امام حسین شروع شد ولی در مرحله عمل به شکست انجامید همین نگاه عشیرهای بود. با رأی رئیس قبیله همراهی میکنند و با عقبنشینی او عقب مینشینند.
2- این شیعه یکدست تحت مدیریت و رهبری امام نیست. در کوفه کسانی هستند که رهبری محمد حنفیه قبول دارند و کسانی رهبری هیچکس را بعد از عاشورا قبول ندارند و برخی قول به رجعت امام علی (ع) را معتقدند. امام سجاد (ع) بدنه جامعه کوفه را ندارند ولی به دلیل احترامی که نزد آنها دارند مورد مراجعه هستند و از ایشان سند میخواهند و کسب مشروعیت میکنند.
راهبرد حضرت در این حرکت که اسنادش را میخوانم این است که در مقابل هر سه جریان برخورد تند و بدون اغماض دارند و در کنارش یک جریان آرام و هدفمند را در اشاعه سنت دنبال میکنند.
چرا امام با خط غلو، برائت و انقلابی گری ستیز میکنند؟ این سه جریان حرکت امام را در درازمدت با مشکل مواجه میکنند. انقلابیها امام را در مقابل حکومت قرار میدهند. بنای امام بر سازش و همراهی دارند. جریان برائت امام را درگیر فضای درون مدینه میکند و جریان درگیری شیعیان را در کوفه با اهل سنت و دیگران تشدید میکند. در راهبرد امام هیچگونه درگیری با اهل سنت وجود ندارد. حضرت در جایی که بهصورت علنی اندیشهای که در تقابل با اهل سنت قرار میگیرد از بیان آن اندیشه پرهیز میکنند. حتی از بیان فقهی که به آن معتقدند پرهیز میکنند و جریان برائت سم مهلک برای این راهبرد است.
پروژه امام آرامش فرهنگی و ایجاد زیرساخت در این دوره است.
دکتر صفری: با فرمایش شما، اصلاً شیعه با امام مرتبط شده است که منتسب به امام باشد؟
دکتر سبحانی: بله. ارتباط در حدی است که میخواهد از امام اخذ سند کند و برای هر سه گروه شاهد داریم.
و خطر جریان سوم که خط غلو است و دائم با امام تماس میگیرند یا خبرشان به ایشان میرسد این است که معارفی که امام میخواهند نشر بدهند و نظام سازی کنند این خط این چهره را خدشهدار میکند و فرصت فعالیت را از امام میگیرد. سم مهلک غلو در همه دوره حیات ائمه دیده میشود. لعنی که ائمه نسبت به غلات کردند نسبت به هیچ گروهی دیده نمیشود.
جالب این است که این گزارشها را اهل سنت میدهند و نشان میدهد که این خطر در فضای عمومی قرار میگیرد ک هجریان مقابل را حساس میکند که گزارش میدهد که نزد علی بن الحسین (ع) آمدند و امام با آنها چنین برخوردی کردند؛ یعنی حضرت تصمیم دارند که برخورد نیز علنی باشد.
در سیره امام سجاد (ع) آنقدری که تقابل با این خطوط انحرافی درونگروهی شیعی وجود دارد نقد مدینه دیده نمیشود. باوجودی که نه فقه و نه اعتقاد آنها را قبول ندارد و درعینحال هیچگونه تقابل فکری و فرهنگی با آنها ندارند. تقابل سیاسی نیز که ندارند. این دو جبهه کاملاً خاموش است. جبهه فعال درگیری امام با کوفه است و جایگاه فعالیتی امام نیز کوفه است و امام سرمایه را بر کوفه میگذارند.
دکتر صفری: دو امام بعدی نیز نقد مدینه ندارند.
دکتر سبحانی: بله ندارند. این دوره تا دوره امام موسی کاظم (ع) از نظر ما یک دوره است. دوره جامعه سازی اعتقادی و بعد از آن جامعه سازی سیاسی. در این دوره هیچ تقابلی با مدینه از ائمه دیده نمیشود. خواهم گفت که از زمان امام باقر (ع) شروع میشود و در زمان امام صادق (ع) مدینه نقد فرهنگی میشود. این در حالی است که در زمان امام سجاد (ع) چنین جیزی دیده نمیشود.
در زمان امام صادق (ع) نیز در حد کار فکری و فرهنگی است و به تقابل اجتماعی منجر نمیشود و بعداً خواهم گفت که این تقابل نیز در درون جامعه شیعی است. اینها همگی نقدهایی است که خطوط فکری جامعه شیعی را در مقابل دیگران مرزبندی میکند و نقد درگیرانه با اهل سنت نیست.
کمکم ابعاد این کار گسترده میشود تا جایی که جریان مقابل، خودش پایکار میآید. اصلاً ماجرا بعد از امام صادق (ع) تغییر میکند. ولی تا زمان امام صادق (ع) داستان این است که از یک نقطه آرام شروع میشود و نقد فرهنگی شکل میگیرد و جامعه شیعی با جامعه غیر شیعی مرزبندی میشود به حدی که جامعه شیعی به لحاظ چارچوب اعتقادی و جهانبینی فکری متمایزی خواهیم داشت.
برای دریافت فایل صوتی، اینجا را کلیک کنید!