به گزارش سخن تاریخ، چهل و هشتمین نشست تاریخ کلام امامیه روز سهشنبه 26 اردیبهشت 96 با سخنرانی حجتالاسلاموالمسلمین دکتر محمدتقی سبحانی در بنیاد فرهنگی امامت برگزار شد.
مشروح جلسه:
عرض کردیم که بهعنوان مقدمه بحث از اندیشههای کلامی امامیه در عهد امام زینالعابدین (ع) باید به سه رویکرد آن حضرت با مخالفان توجه کنیم. از دو جریان در گذشته یاد کردیم و جریان سوم را غلو معرفی کردیم که این جلسه و جلسه آینده بهاختصار میپردازیم.
اهمیت این بحث از بقیه بحثها بیشتر است و به دلیل شبهاتی که صورت گرفته و قرائتی که از برخی نصوص تاریخی انجام دادهاند به یکی از مسائل مبتلابه جامعه شیعه تبدیلشده است. شاید در آینده نزدیک شاهد بحثهای جدیتری خواهیم بود.
اساساً خط غلو در تاریخ شیعه چگونه شکل گرفت و چه نسبتی میان این خط و خط اصیل شیعه وجود دارد؟ این خط دارای چه ویژگیهای معرفتی بوده است؟
نظریه رقیب در باب اهل غلو
میدانید یک طرح کلی و نظریهای که توسط شیعه پژوهان غربی تقویتشده و ریشههایش در آثار اهل سنت است خط غلو را به ویژگیهایی منسوب میکنند که ما تشیع را به آن ویژگیها میشناسیم.
ادعای آنان این است که حادثه غلو به دوران پس از عاشورا و زمان امامت امام سجاد (ع) برمیگردد. آن چیزی که بهعنوان ویژگیهای امامیه نامیده میشود همگی ریشه در جریانی دارد که بهعنوان خط غلو یا سبایه در همین زمان شکل گرفته است.
کتاب مکتب در فرآیند تکامل بهاجمال به این سخن پرداخته است. دیگران نیز گفتهاند. شاید صریحترین تحلیل در این مورد همان چیزی باشد که خانم وداد القاضی در کتاب کیسانیه میگوید.
نظریه مقابل که خانم وداد القاضی در کتاب کیسانیه صفحه 118 بهصراحت مطرح میکند و تمام کتاب برای اثبات همین مدعا است بدین شرح است:
در دوران قیام مختار دو گروه از شیعیان وجود دارند: معتدله و غلات. از دیدگاه ایشان معتدلین کسانی هستند که دارای چند ویژگی هستند:
1- قائل به وصایت امام علی (ع) نیستند.
2- مهدویت را به معنای مصطلح نمیپذیرند. مهدی از دیدگاه اینها همان معنای لغوی را دارد و یعنی کسی که هدایتشده.
3- این گروه بههیچروی در قیام مختار و حوادث بعد از کربلا با اعتقاد به امامت و ولایت پا به میدان گذاشتند. با مختار بیعت کردند و با سلیمان بن صرد نیز بیعت کردند فقط به این دلیل که انتقام خون اهلبیت (ع) را بگیرند. انگیزه اطاعت از ولی در آنها وجود نداشت. طبیعی است که از دیدگاه ایشان ویژگیهای امامت مانند رجعت و غیبت و عصمت در میان کوفیان وجود ندارد. نامی از افراد نمیآورد نه از گروه اول و نه از گروه دوم.
میگوید گروه غالیان وصایت را قبول دارند و قائل به مهدویت شخص به معنای خاص هستند و علم غیب و وحی و نزول ملائکه به امام را قبول دارند. این ادعا کلی است و شاید طرفدار زیادی داشته باشد. میگوید: وقتی مختار وارد کوفه میشود گروه غالب کوفه معتدلین هستند و مختار با آنها آغاز میکند ولی بهتدریج خط افراط گرایان شیعی که قائل به عصمت و امامت اهلبیت (ع) هستند غالب میشوند و مختار نیز تحت تأثیر آنها قرار میگیرد.
ایشان معتقد است که برخی از آنها به قبایل یمنی وابسته هستند و داستان عبدالله بن سبای یهودی را در اینجا زنده میکند.
این طرح کلی ایشان است و طبیعی است که اگر کسی به این طرح باور داشته باشد و بر اساس این طرح بخواهد سیره سیاسی امام سجاد (ع) را موردمطالعه قرار دهد اسناد اهل سنت مستقیماً ناظر به همین گرایش اهل غلو میشود.
سؤال: گروه اعتدالی شیعه بین نخبگان شیعه عراق هستند یا عامه مردم؟
پاسخ: ظاهرش این است که ایشان و برخی دیگر تمایل دارند که چهرههای اصلی در خط اعتدالی هستند. دلیلش این است که میخواهند بگویند که کسانی که در کوفه شاخص هستند و از مختار حمایت میکنند همین خط اعتدالی هستند و جریان غلو آهسته از بدنه اجتماعی وارد نخبگان میشود و آنها را تحت تأثیر خود قرار میدهد. اینها ادعای خود را بیشتر میکنند و اندیشه امام صادق (ع) را تحت تأثیر خط غلو میدانند.
برخی گزارشها
در ذیل شخصیت امام سجاد (ع) در کتب اهل سنت دیده میشود که حضرت یک جریانی را موردنقد و مواجهه قرار میدهند که اگر کسی این پسزمینه تحلیل تاریخی را داشته باشد میگوید که امام سجاد (ع) نیز همان خط اعتدالی شیعه هستند و با خط غلو مقابله میکنند. این گزارشها چیست؟
این گزارشها را در سه مضمون کلی میتوانیم تقسیمبندی کنیم:
1- کسانی خدمت امام سجاد (ع) میرسند حضرت را ثنا و حمد میکنند. حضرت در جواب میفرمایند: حسبنا ان نکون من صالحی قومنا این عبارت نیز در تعابیر مختلف باید دیده شود. مضمونش این است که حضرت در مقابل تمجید میگویند که برای ما کافی است که از شایستگان قوممان باشیم. چیزی بیشتر از این دیده نمیشود. ظاهر قضیه این است که آنها در باب حضرت اوصافی را مطرح میکنند که از دیدگاه حضرت در آن شرایط مجاز نیست.
2- گزارشهایی که خدمت امام عرض میکنند و برخی از ویژگیهایی را بیان میکنند که سؤالکننده، آن را خارج از مدار طبیعی میداند. حضرت بهگونهای این اعتقاد را نفی میکنند. عمده چیزی که از این گزارشها درمیآید مسأله رجعت است. از مسلم بن عوف گزارش شده است که: قال علی بن الحسین جائنی رجل فقال جئتک فی حاجه آن مرد به من گفت که حاجتی دارم و ما جئت حاجا و لا معتمرا برای حج و عمره نیامدهام و تنها برای پرسیدن این سؤال آمدهام قلت و ما هی آن سؤال چیست؟ جئت لاسئلک متی یبعث علی آمدهام بپرسم که علی بن ابیطالب چه زمانی از قبر برمیخیزد؟ فقلت یبعث و الله یوم القیامه ثم تهمه نفسه قسم به خدا که روز قیامت مبعوث میشود و خودش به اعمال خودش وجهه همت مینهد. در این عبارت نشان میدهد که کسی که از حضرت سؤال کرده است مدنظرش رجعت بوده است؛ یعنی اعتقاد به رجعت وجود دارد و کسانی آن را به علی بن ابیطالب نسبت میدهند. حضرت نیز آن را نفی میکنند. از عبارت معلوم نیست که اعتقاد دیگران چیست؟ محل کلام ما دو چیز است:
1- در زمان امام سجاد (ع) کسانی هستند که قائل به رجعت هستند و این مسأله اینقدر شیوع دارد که کسی از کوفه به خودش زحمت میدهد که به حجاز بیاید و این سؤال را از حضرت بپرسد.
2- پاسخ امام است که ظاهر پاسخ ایشان نفی رجعت است و حضرت میفرماید که قبل از قیامت بعثی نیست.
ابتدا باید صورت مسأله باز شود تا در مراحل بعد بهصورت جزئی در مورد آن بحث کنیم.
3- یک گزارش سومی هم داریم که در مورد مختار است و میتوان مفاد و مضمون خط غلو را از آن برداشت کرد. سالت اباجعفر عن المختار از امام باقر (ع) در باب مختار پرسیدم قام ابی علی باب الکعبه پدرم در کنار درب خانه کعبه ایستاده بود فلعن المختار و مختار را لعن میکرد فقیل له طعن له و انه ذبح فیکم عدهای به امام گفتند شما ایشان را لعن میکنید درحالیکه او در راه شما کشته شد؟ حضرت فرمودند: انه یکذب علی الله و علی رسوله مختار بر خدا و رسولش دروغ بست. چطور مضمون غلو را میتوان از این جمله برداشت کرد؟ مختار یکی از کسانی است که متهم است به اینکه اندیشههای غیبت و مهدویت و نزول ملائکه بر امامان و کرسی را ترویج میکند و به خودش یا محمد حنفیه نسبت میدهد. کذب بر خدا و رسول چه بود؟ اینکه انتقام اهلبیت (ع) را بگیرد کذب نبود. کجاست که کذب بسته است و حضرت او را لعن میکنند؟ بعد از قتل مختار حضرت شروع به لعن مختار کردند. این کذب چیست؟ یا باید بگوییم ادعای امامت محمد حنفیه یا ادعای مهدویت او یا نزول ملائکه؟
اگر این روایت درست باشد امام دارند موضع میگیرند. معلوم است اعلام موضع وجهت دار است؛ هرچند جهت آن ابهام دارد.
یکی از مشکلاتی که مختار در اواخر حرکت خودش پیدا میکند نقد ائمه (ع) است. درجای دیگری نیز نقد دیگری توسط امام صادق (ع) شده است. این انتقاد، اعتقادی است و بحث سیاسی نیست؛ یعنی یک اتفاق اعتقادی افتاده است که مختار موردانتقاد قرار گرفته است.
ما میخواهیم این نظریه مورداشاره خانم وداد القاضی را موردبررسی قرار دهیم.
نظریه ما
میخواهیم بگوییم آن چیزهایی که آنها بهعنوان ویژگیهای اهل غلو مینامند در اسناد تاریخی متعلق به همان گروهی است که یاران اصلی مختار هستند و معتدل نامیده میشوند. خط غلوی که در کوفه شروع میشود و از جریان عمومی شیعه جدا میشود کسان دیگری هستند. هم افراد خاص دیگری هستند و هم ادعای آنها با این ادعاها متفاوت است.
کسانی که با مختار هستند دارای اسم و شناسنامه مشخص هستند. اینکه عدهای میگویند اینها موالی و فارسیزبانان هستند؛ اولاً یاران مختار و رهبران آنها به اسم در تاریخ ثبتشدهاند؛ یعنی میشود اینها را شمارش کرد. ثانیاً از آغاز قیام مختار، تمام این ویژگیهایی که خانم وداد القاضی و دیگران نامیدهاند همگی در شخصیتهای شاخص از قیام مختار وجود دارد.
اینکه ایشان میگوید مختار در ابتدا قائل به مهدی است و بعداً خودش ادعای مهدویت میکند قبلاً نیز عرض کردهام که ما کاری به مختار نداریم. داستان شیعه هیچ ارتباطی به شخص مختار ندارد بلکه مربوط به جریان اطراف مختار است. اینکه مختار دارای چه اعتقادی بود و اعتقاد اولیه او چه بود موضوع بحث تاریخ تفکر شیعه نیست. مهم این است که کسانی که با او بیعت میکنند و موج شیعه را به فوران درمیآورند دارای چه اعتقادی هستند؟ آیا این افراد که دارای شخصیتهای شناسنامهدار هستند دارای این اعتقادات هستند یا نه؟
دو فرض و احتمال وجود دارد:
1- کسی میخواهد بگوید همین کسانی که بهعنوان رهبران شیعه در حوادث قیام مختار و بعدازآن هستند خط غلو هستند و اساساً همینها سبایی هستند و عصمت و مهدویت و رجعت را قبول دارند و مختار اینها را قبول نداشت و برای قیام خود با آنها همراهی کرد؛ در این مسأله حرفی نداریم. در این صورت باید بگردیم و ببینیم معتدلین چه کسانی هستند؟ میپذیریم که گروهی از شیعیان هستند که ولاء اهلبیت (ع) را دارند و بهنوعی حقانیت آنها در خلافت باور دارند ولی این ویژگیهای تشیع را بنام وصیت و ... باور ندارند. ولی اینکه میگویید خط غلوی وجود دارد و تسلط پیدا میکند از بین میرود زیرا تمامی افرادی که شناسنامهدار هستند دارای این اعتقادات هستند. باید بهعکس بگویید. باید بگویید جریان عمومی تشیع دارای این اعتقادات است و بدنه اصلیاش مختصات اعتقادی شیعه را دارد. در این صورت مدعای ما ثابت میشود. همه تئوری ما در تفکر امامیه این بود که خط جریان شیعه اعتقادی بهعنوان جریان عمومی بزرگان تشیع در این دوره تاریخی وجود دارد و در این دوره تشیع اعتقادی حضور پررنگ دارد و آنقدر حضورش پررنگ است که مختار را تحت تأثیر قرار میدهد؛ یعنی آن رهبر سیاسی بزرگ نمیتواند قیام کند مگر اینکه بر این اعتقادات تکیه کند. تا پای امامت محمد حنفیه را در میان نیاورد و اینکه او ابن الوصیه است و مخلص و مهدی است را در میان نیاورد مردم کوفه حرکت نکردند. این یعنی قدرت شیعه اعتقادی در این دوره.
اگر منظور این است مدعای ما را ثابت میکند.
2- اما اگر میخواهد ادعا شود که جریان عمومی شیعه در این دوره تاریخی با خط اعتدالی است و منظور این افراد از خط اعتدالی کسی است که امامت را قبول ندارد. فقط ولاء علی بن ابیطالب است و فقط در جنگ میان علویها و عثمانیها طرفدار علویها است و آن خطی که مهدویت قبول دارد در شخصیتهای شاخص شیعی نیستند. تعداد محدودی هستند که بهتدریج غلبه میکنند. اگر چنین چیزی باشد ما میگوییم تمام اسناد تاریخی خلاف آن است.
شواهد تاریخی بر مدعا
این مطلب که قیام مختار برای انتقامگیری از خون اهلبیت (ع) بوده است و بر اساس امامت و ولایت محمد بن حنفیه نبوده است اساساً مبنای تاریخی ندارد. اسناد تاریخی درست خلاف این را ثابت میکنند و از آغاز مختار در قیام خودش مسأله بیعت با محمد حنفیه را بهعنوان امام مطرح میکند. شیعیان تا متوجه نشدند که مختار از ناحیه محمد حنفیه آمده است دست به قیام نزدند و این را کاملاً بر اساس یک مبنای اعتقادی پذیرفتهاند. اینها قائل به مهدویت و عصمت و وصایت هستند.
کل قیام مختار دو سال است و یک جریان اتفاق افتاده است. اینطور نیست که بگوییم از جایی شروع و بهجای دیگری منتهی شد. قبل از اینکه هیچ بیعتی صورت بگیرد این اعتقادات در میان یاران مختار وجود دارد و تا آخر قیام ادامه دارد.
در تاریخ طبری جلد 4 صفحه 540 آمده است: و ان المختار حین ظهر بالکوفه استجمع له الامر و هو عند الشیعه انما یدعوا الی ابن الحنفیه و الطلب بدماء اهل البیت. میگوید زمانی که مختار در کوفه بود و همه با او بیعت کردند به دو چیز بیعت کرد: یکی دعوت به محمد حنفیه و دیگری انتقام خون اهلبیت (ع).
طبری از همان اول داستان را با امامت محمد حنفیه نمایش میدهد و این باور نیز اعتقادی است نه سیاسی. در صفحه 491 در شروع قیام مختار مینویسد: یکی از اصحاب بزرگ مختار کان عظیم الشرف یقال له عبدالرحمن بن شریح با سعید بن منقذ ثوری و سعر بن ابی سعر حنفی و اسود بن جراد کندی و قدامه بن مالک جشمی ملاقات میکند و همگی در منزل سعر حنفی جمع میشوند. فحمد الله و اثنی علیه ثم قال و اما بعد فان المختار یرید ان یخرج بنا و قد بایعنا ما هم با او بیعت کردیم و لا ندری ارسله الینا ابن الحنفیه ام لا دارد ادعا میکند که از طرف محمد حنفیه آمدهام. ما هنوز برایمان محرز نیست که راست بگوید. میگوید نزد ابن حنفیه برویم و از او استخبار کنیم. فان رخص لنا فی اتباعه اتبعنا و ان نهانا عنه اجتنبنا اگر امر کند که از او تبعیت کنیم انجام میدهیم و اگر ما را نهی کند اجتناب میکنیم. فوالله ما ینبغی ان یکون شیء من امر الدنیا آثر لنا من سلامه دیننا قسم به خدا هیچ امری از امور دنیا نیست که بر سلامت در دینمان ترجیح بدهیم. اینکه میخواهیم از محمد حنفیه بپرسیم از روی دین است و تبعیت ما تبعیت دینی است.
توجه کنید که کیسانیه در اعتقادات هیچ تفاوتی با شیعه ندارد و تنها مشکلی که هست اشتباه در تطبیق مصداق است. بسیاری از اینها بعداً برمیگردند و حول محور امام سجاد (ع) قرار میگیرند. سخن در این است که آیا انگارههای امامت اعتقادی در شیعه آن دوره وجود دارد یا نه؟ نظریه خصم میگوید اینها غلو است و ما میگوییم بزرگان تشیع درزمانی که هنوز قیامی اتفاق نیفتاده است دور هم جمع شدهاند و میخواهند از محمد حنفیه سؤال کنند که مختار درست میگوید یا نه؟
دکتر صفری: مشروعیت محمد حنفیه چطور جا میافتد؟ هیچ گزارشی نداریم که خود او ادعایی داشته باشد.
دکتر سبحانی: این بحث دیگری است. اینکه محمد حنفیه ادعایی دارد یا نه؟ یک بحث تاریخی است.
صحبت در این است که رهبران اصلی حرکت مختار اعتقاد به امامت دارند و نزد محمد حنفیه میآیند. تعبیر عبدالرحمن بن شریح این است: انکم اهلبیت (ع) خصکم الله بالفضیله و شرفکم بالنبوه و عظم حقکم علی هذه الامه. موضع آنها در مقابل محمد حنفیه موضع جانشینی پیامبر (ص) است. فلا یجهل حقکم الا مغبون الرای مخسور النصیب کسی حق شما را نادان نیست مگر اینکه در نظر و اندیشه مغبون باشد؛ یعنی قائل به حق امامت محمد حنفیه است.
دکتر صفری: این اعتقاد، سیاسی است.
دکتر سبحانی: در تعبیر قبل میگوید که نزد محمد حنفیه برویم و از او بپرسیم که اگر چنین نباشد دین ما در خطر است. اینجا دیگر سیاسی نیست. میگوید اگر امام ما امر کرده است ما تبعیت میکنیم. امامت سیاسی است ولی حقی است که خدا قرار داده است. فرق بین خلافت و امامت در این مسأله است.
دکتر صفری: اهلبیت (ع) به چه معنا است؟
دکتر سبحانی: اهلبیت پیامبر (ص)
دکتر صفری: محمد حنفیه که خاندان پیامبر (ص) نیست.
دکتر سبحانی: منظور این است که در آن زمان، محمد حنفیه بزرگ اهلبیت (ع) است.
سؤال: منظور جریان اهلبیت (ع) است. الآن بزرگ اهلبیت (ع) نه بهعنوان امام بلکه تنها بهعنوان بزرگ، محمد حنفیه است.
دکتر سبحانی: او وصی پدر خودش است. برای آنها این مسأله ثابت شده است. برای فطحی ها ثابت شد که عبدالله افطح امام بوده است. برای اینها نیز ثابت شده است که محمد حنفیه وصی پدر است.
ما میخواهیم بگوییم که فکر برون شیعی نبوده است و تمام بزرگان شیعه که تکیهگاه مختار در قیام هستند دارای چنین اعتقاداتی هستند. چشم اینها به این است که محمد بن حنفیه من الله منصوب است و شکی در آن نیست. امروز فرزند علی بن ابیطالب زنده است و وصی پدر است. علاوه بر اینکه او در گذشته جایگاه قابلتوجهی داشته است.
حرف ما این است که یک عدهای هستند که اعتقاد دارند امامت خاص اهلبیت (ع) است. حالا اینها در تطبیق مصداق اشتباه کردهاند.
در ادامه همین قضیه مسأله امرونهی را مطرح میکنند. فان امرتنا باتباعه اتبعنا و ان نهیتنا عنه اجتنبنا یعنی همه اطاعت ما از مختار تابع این امر است. بعد میگوید یکی این مسأله را مطرح میکنند. برداشت اینها از پاسخ محمد حنفیه این است که او همه ما را تائید کرد. قال فجئنا و اناس من الشیعه ینتظرون بقدومنا یعنی ما تنها نیستیم و جمعیتی از شیعه منتظر خبر ما هستند که محمد حنفیه مختار را قبول دارند یا نه؟ ... و قد کان بلغ المختار مخرجنا فشق علیه مختار شنید که ما مدینه رفتیم و سؤال کنیم و ترسید که پاسخ منفی بیاوریم و خشی ان ناتی بامر یخذل الشیعه عنه ترسید که امری را بیاوریم تا شیعه از دورش پراکنده شوند یعتی تبعیت کل شیعه از مختار تابع این است که محمد حنفیه او را تائید میکند یا نه؟
در ادامه وقتی نزد مختار میروند و داستان را تعریف میکنند مختار گفت: الله اکبر انا ابواسحاق اجمع الی الشیعه فجمع له منهم من کان منه قریبا فقال یا معشر الشیعه ان نفرا منکم احبوا ان یعلموا مصداق ما جئت به فرحلوا الی امام الهدی و النجیب المرتضی ابن خیر من تشی و مشی اینها نزد امام الهدی و فرزند بهترین کسی که روی زمین زندگی کرده است حاش النبی المجتبی غیر از پیامبر (ص). فسئلوه عما قدمت به علیکم فنبأهم انی وزیره و ظهیره و رسوله و خلیله اینها به او خبر دادند و او پذیرفت و امرکم باتباعی و طاعتی فیما دعوتکم الیه؛ یعنی تمام این مضمون، مضمون امامت و اطاعت است.
از ابتدای این حرکت مسأله مهدویت جزو مفروضات اعتقادات این گروه از شیعه است. مهدویت شخصی همانی که در روایات وعده داده شده بود و در برخی روایات اهل سنت گفته بودند که مهدی بعد از سال 60 میآید؛ یعنی این مسأله امر غریبی نبود. دقیقاً معنای مهدی است. فقدمنا علی المهدی ابن علی فسئلنا عن حربنا هذه و اما دعانا الیه المختار منها فامرنا بمظاهرته و موازرته و اجابته الی ما دعانا الیه. ادامه همین قضیه وقتی مختار نزد ابراهیم اشتر میرود نامهای که برای او میآورد تعبیرش این است: بسم الله الرحمن الرحیم من محمد المهدی الی ابراهیم بن مالک اشتر؛ یعنی با عنوان مهدی خودش را میخواند که ابراهیم اشتر راضی میشود و تبعیت میکند.
جالب این است که قبل از اینکه مختار با ابراهیم مواجه شود گروهی که نزد ابراهیم میآیند و مسأله را طرح میکنند ابراهیم میگوید: قبول دارم علی ان تولون الامر به شرطی همراهی میکنم که من امیر باشم فقالوا انت لذلک اهل و لکن لیس الی ذلک سبیل هذا المختار قد جائنی من قبل المهدی و هو الرسول و المامور بالقتال و قد امرنا بطاعته. مسأله این است که مهدی به ما امر کرده است و مختار وزیر او است. این در کل دوره مختار وجود دارد. تا زمانی که محمد حنفیه را دستگیر میکنند. مختار آنها را جمع میکند و میگوید: هذا مهدیکم گروه های مختلف به سمت مکه حرکت میکنند و رهبران اینها نیز مشخص هستند. گروهگروه میشوند و به سمت محمد اعزام میشوند.
البته برای ابراهیم سؤال پیش آمد که قبلاً محمد حنفیه نامه که مینوشت نامی از مهدی نمیبرد ولی مختار در جواب میگوید: ذاک زمان و هذا زمان؛ یعنی آن زمان لازم نبود خودش را مهدی بنامد ولی الآن زمانه تغییر کرده است.
شما را به تحلیل محتوایی متنهای تاریخی در این دوره دعوت میکنم. هم در کتاب تاریخ طبری و هم در اخبار الطوال و هم انساب الاشراف که مستقیم نقل میکند. اگر دقت کنید واژه «الشیعه» در کل این مضامین تکرار میشود. این جریانی که برخی از موارد را اضافه میکنند و به سمت غلو میروند و برخی چیزها را بر مختار تطبیق میکنند غیرازاین گروه الشیعه هستند. اینها ابن الوصی قائلاند و مهدویت شخصی ر ا قبول دارند. تمام ویژگیهایی که خانم وداد القاضی بهعنوان غالی مطرح میکند در اینها وجود دارد. وقتی رهبران یک اعتقادی دارند دنبالش آمده است که شیعه به دنبال شنیدن این حرف تبعیت کرد. در این ادبیات واژه الشیعه تکرار میشود و این اعتقادات با این واژه گره میخورد.
در این زمینه باید به چند نکته توجه کرد:
1- در همین متون واژه سبایه آمده است. همین گروهی گه بدنه گروه مختار هستند از اینها بهعنوان سبایه یاد شده است. این سبایه، سبایه عبدالله بن سبا نیست.
2- در اسناد تاریخی (غیر از فرق و مذاهب) وقتی از عبدالله بن سبا یاد کردهاند منظومه اعتقادی که به او نسبت دادن همینها است یعنی مسأله وصایت و امامت و مهدویت و غیبت و رجعت است. جلد سوم تاریخ طبری را که قبلاً نیز اشاره کردیم میبینید که عین روایت سیف بن عمر را نقل میکند و صریحاً مینویسد که سبایه چنین اعتقاداتی دارد. این دیگر دخالت هیچ عالمی در کار نیست.
عبد الله بن سبا كان يهوديّا من أهل صنعاء، وأمّه سوداء. فأسلم أيام عثمان، ثم تنقّل في بلدان المسلمين يحاول ضلالتهم. فبدأ بالحجاز، ثم بالبصرة، ثم بالكوفة، ثم بالشام. فلم يجتمع له أمر على ما يريد، فمضى نحو مصر. فقال لهم في ما يقول: - «أنا أعجب ممن يصدّق بأنّ عيسى يرجع، ويكذّب بأنّ محمدا لا يرجع، وقد قال الله: «إنّ الذي فرض عليك القرآن لرادّك إلى معاد.» فمحمد أحقّ بالرجوع.» فوضع لهم الرجعة.
ثم قال: «انه کان الف نبی و لکل نبی وصی و کان علی وصی محمد.» اصلا در مطلبی که سیف بن عمر مطرح میکند نامی از مسأله خداگونه بودن امام علی (ع) وجود ندارد. او از وصایت و امامت نام می برد.
اگر میخواهید بگویید که اینها غلات هستند کل جامعه شیعه غالی هستند. اگر منظورتان این است که اینها یک گروه اقلیت هستند تاریخ خلاف آن را میگوید. پس این تئوری را قبول نداریم و معتقدیم بدنه اصلی جامعه شیعه همان کسانی هستند که این اعتقادات را دارند.
یک بحث دیگر باقی ماند که در جلسه آینده خواهم گفت. قبول داریم که در کنار تشیع اعتقادی با این ویژگی جریان خط غلو شروع میشود و از همین دوره است که خط غلو شکل میگیرد. ویژگیهای انحرافی آن خط را در جلسه آینده خواهم گفت و موضع امام سجاد (ع) در مقابل این گروه را نیز بیان خواهیم کرد که ازنظر امام سجاد (ع) این جریان قابل دفاع نیست.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا را کلیک کنید!