w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث
نویسنده مقاله: محمد خطیبی کوشکک
منتشر شده در: حصون
رتبه مقاله: نامشخص
سال،شماره: خرداد و تیر 1390، شماره 30، (8 صفحه - از 35 تا 42)

چکیده:

سلمان شخصیت برجسته و چهرة فرهنگی و نظامی ویژه ای در میان یاران پیامبر… و اسوه های فرماندهی صدر اسلام است. او انسانی جویای حقیقت از سرزمین ایران بود که با گذر از فراز و نشیب های گوناگون و سفرهای پرماجرا به حقیقت رسید و خداوند را شناخت و به مکتب آسمانی اسلام راه یافت.

سلمان برای نیل به حقیقت رنج های بردگی را هم تحمل نمود. او در اسلام مقامی بس فاخر یافت و نشان های معنوی فراوانی دریافت کرد: «سلمان از ما اهل بیت است»، سلمان محمدی، لقمان امت پیامبر اسلام و....

تاریخ ولادت سلمان بر تاریخ نگاران معلوم نگردید ولی مدت عمر او را 250 تا 350 سال نگاشته اند. نخستین نام سلمان را روزبه دانسته اند و از پدرش با نام های بدخشان، جشبوذان و خشبوذان یاد کرده اند.[i]

سلمان در دورة اسلام با خانمی از طایفة بنی کِندِه به نام «بُقیره» ازدواج کرد و مورخین برای سلمان پسری به نام عبدالله و پنج دختر نیز نام برده اند.[ii]

سلمان در حدیثی طولانی تاریخچة مختصری از حیات پیش از اسلام خود را شرح داده، که بخش کوتاهی از آن ارائه می گردد:

در روستای «جی» اصفهان دهقان زاده ای بودم که پدرم در زمین خود کشاورزی می کرد و به من علاقة فراوانی داشت. در آیین مجوس زحمت زیادی کشیدم و همیشه مواظب آتشی بودم که می افروختیم و نمی گذاشتیم خاموش شود. پدرم باغی داشت، روزی مرا به آنجا فرستاد. در راه به کلیسای مسیحیان رسیدم. صدای دعا و نیایش آنها مرا مجذوب ساخت. برای آگاهی بیشتر به داخل رفتم. با دیدن مراسم آنان با خود گفتم: این دین، از آیین ما بهتر است. تا غروب همان جا ماندم و به باغ پدرم نرفتم تا اینکه کسی را به دنبال من فرستاد.... [iii]
کمالات معنوی سلمان:

سلمان الگویی کم نظیر برای انسان های طالب کمال و معنویت و وارستگی است. او ارزش های معنوی بسیاری را در خویش گرد آورده بود.

پیامبر اکرم… درباره سلمان فرمود: اگر دین در ثریا هم بود سلمان به آن دست پیدا می کرد.[iv]

وسعت دانایی سلمان به حدی بود که برای هر کسی قابل تصور نیست. او مقام علمی خود را چنین تعبیر می کند:

ای مردم اگر من از آنچه می دانم شما را مطلع می کردم می گفتید سلمان دیوانه است یا بر کسی که سلمان را بکشد درود می فرستادید.[v]

امام علی† از ژرفای علم و حکمت سلمان چنین پرده برمی دارد:

سلمان در جهان دانش، همچون لقمان حکیم است در میان اصحاب ما. از نظر علمی کسی به پایة سلمان نمی رسد. او از خاندان پاک و اهل بیت ما محسوب می شود. دانش اول و آخر در سینة سلمان موج می زند. وی کتاب اول و آخر را می دانست و دریای مواج دانش سلمان ژرفا ندارد.[vi]

امام صادق† مقام علمی سلمان را چنین ستوده است:

در اسلام مردی که همچون سلمان فقیه تر از همة مردم باشد، وجود ندارد.[vii]

به فرمودة پیغمبر… سلمان صندوق علوم و اسرار خاندان نبوت بود. از این رو آن حضرت نشان افتخار آموزگاری مسلمین را بر گردن سلمان آویخته است.[viii]

امام علی† سلمان را «باب الله» بر روی زمین معرفی نموده، شناخت و اعتقاد به او را ملاک کفر و ایمان شمرده است.[ix] امام باقر† سلمان را از متوسمین ـ کسی که با نگاه به چهرة افراد به باطن آنها پی می بَرَد ـ دانسته اند.[x] همچنین آن حضرت سلمان را مُحدَّث معرفی کرده است: «کََانَ عَلی † مُحَدَّثاً وَکََانَ سَلمانُ مُحَدّثاً»

امام صادق† نیز این حدیث را برای ابوبصیر بیان کرده و در شرح معنای محدّث چنین می فرماید: یبْعَثُ اللهُ اِلَیهِ مَلَکاً ینْقَرُ فی اُذُنَیهِ کَیتَ وَکَیتَ» خداوند فرشته ای را نزد او می فرستد که در گوش هایش چنین و چنان می گوید.[xi]

پیامبر اکرم… در امان نامه ای که برای خاندان سلمان مستقر در کازرون می نویسد، از سلمان چنین یاد می کند:

سلمان از تمام مؤمنین برتر است در وحی نازل شده که اشتیاق بهشت به سلمان از اشتیاق سلمان به بهشت بیش تر است.[xii]

از ویژگی های برجستة سلمان، ولایتمداری و محبت ویژه او به امام علی† و حضرت فاطمهƒ است؛ وی رازدار صدیقة طاهره بود و در شب زفاف فاطمهƒ، افسار شتری که حضرت بر آن سوار بود را می کشید. سلمان به امام علی† عقیده و معرفت ویژه داشت و شأن و مقام او را به درستی می شناخت. او امام را به عنوان وصی و خلیفة بلافصل پیامبر… و وارث علوم انبیا می دانست. سلمان پس از ارتحال پیامبر در صراط مستقیم ولایت ثابت قدم و استوار باقی ماند. او از جملة سه یا چهار نفری بود که گرفتار ارتداد نشدند. سلمان از جملة تعداد محدود از افرادی بود که در مسجد پیغمبر و در حضور همة مسلمانان با یادآوری سفارش های پیامبر از حق امام علی† دفاع کرد و آن جملة معروف را در حضور خلیفه به پارسی گفت: کردید و نکردید و ندانید چه کردید.[xiii]

زهد، وارستگی و بی رغبتی به دنیا از دیگر ویژگی های سلمان است او در این راستا به مقامی رسیده بود که زبانزد خاص و عام بود و او را به پارسایی مَثَل می زدند. نمونه ای از زهد سلمان در دوران ولایت مدائن جلوه گر بود. سلمان با ورود به مدائن به دارالاماره نرفت. از او خواستند تا خانه ای برایش بنا کنند، راضی نشد سرانجام با اصرار مردم اجازه داد تا خانة کوچکی بسازند که به هنگام ایستادن سر به سقف آن می خورد و هنگام خوابیدن پاها به دیوارش می رسید.[xiv]

با این حال، هنگامی که سلمان در بستر بیماری بود اشک می ریخت سعد بن ابی وقاص به عیادتش رفت و علت گریه اش را جویا شد؛ سلمان پاسخ داد: گریه ام برای ترس از مرگ و یا علاقة به دنیا نیست، بلکه از این جهت است که رسول خدا… با ما عهد کرد وسائل زندگی ما به اندازة توشة یک مسافر باشد، اما کنون می بینی اطراف مرا اثاث و متاع زیادی فرا گرفته است. مورخین اثاث منزل سلمان را چنین نوشته اند: یک قلم، یک دوات، شمشیر، قرآن، عصا، طشت لباسشویی و یک کاسه و آفتابة گِلی، رختخواب سلمان عبائی بود که نصفش را زیر و نصف دیگر را بر روی خود می انداخت.[xv]

عبادت سلمان مانند زهد و تقوایش در حد اعلا بود. البته چیزی که به عبادت سلمان ارزش بیش تری می داد علم و معرفت بود. آری، آنچه که عبادت را تعالی می بخشد پرستش از روی بصیرت و فهم عمیق دین و ولایتمداری نسبت به اولیای الهی است. چنین پرستشی عبادت را از عبادت سطحی ظاهری به عبادت عمیق باطنی ارتقا می دهد.
مغز متفکر نظامی و فرهنگی

برجستگی سلمان در میدان جنگ نیز بی نظیر بود. حضور سلمان در میادین جنگ با سن 200 یا 300 و اندی سال سبب تقویت روحیة رزمندگان می شد.

و حضور او در کنار رزمندگان شور و جنگاوری را در آنان مضاعف می کرد سلمان با سخنان حکمت آمیز و شورآفرین خود علاوه بر تقویت روحیة جنگاوری رزمندگان اسلام، دشمنان را نیز به راه حق هدایت می کرد. در فتح مدائن در پرتو سخنان روشنگر سلمان دو شهر از شهرهای هفتگانة مدائن بدون جنگ و درگیری تسلیم سپاه اسلام شد. همچنین با فعالیت های تبلیغی و فرهنگی سلمان، حدود چهار هزار تن از سپاهیان ایران که تحت فرماندهی رستم فرخزاد بودند به مسلمانان پیوستند. این نیروها از «جند شهنشاه» به اصطلاح امروز از نیروهای ویژة گارد شاهنشاهی بودند.[xvi]

سلمان در فعالیت های تبلیغی خود ضمن دعوت دشمنان به اسلام از تبلیغ در جبهة خودی نیز غافل نبود. او بعد از فتح مدائن برای رزمندگان اسلام سورة یوسف را تفسیر می کرد تا صفات امانت داری، صداقت عفت و پاکدامنی را در آنها ماندگار نماید.

تلاش های فرهنگی سلمان سبب شکوفایی معنوی و روحیه خداجویی سربازان در میدان جنگ و استقبال آنان از دعا و برنامه های عبادی بود.
ابتکارات نظامی

فکر خلاق و اندیشة نظامی سلمان از ابتکارات او در جنگ خندق و طائف نمایان است. در جنگ طائف محاصرة قلعه های دشمن بدون رسیدن به نتیجه ای به طول انجامید. با پیشنهاد سلمان، منجنیقی ساخته شد تا با به کارگیری آن پیروزی مسلمانان سرعت یابد. با این وسیله مسلمانان که در بیرون قلعه مستقر بودند می توانستند به درون قلعه سنگ و آتش پرتاب کنند و دشمنان را وحشت زده ساخته وادار به تسلیم کنند. این منجنیق همانند توپ و خمپاره اندازهای امروزی عمل می کرد.

در جنگ احزاب (خندق) نیز فکر نظامی سلمان به کمک پیامبر و مسلمانان آمد و مشرکین و احزاب را از رسیدن به آرزوهای خود ناامید کرد و هجوم سازمان یافتة آنها را به شکست تبدیل نمود. مورخین درباره ماجرای خندق چنین نوشته اند:

در نظرخواهی پیامبر… از مسلمانان دربارة شیوة دفاع از مدینه نظر سلمان پذیرفته شد. سلمان که بسیار مورد علاقة پیامبر… بود از جا برخاست و از بالای تپه های بلند اطراف مدینه نگاه کارشناسانه ای به شهر انداخت. او متوجه شد مدینه در میان حصاری طبیعی از کوه های بلند واقع شده است و تنها در میان کوه ها و صخره ها گذرگاه وسیع و همواری وجود دارد که سپاه دشمن می تواند به آسانی از آن عبور کرده و به حریم مدینه تجاوز کند. وی با تجربه ای که از زندگی ایرانیان در خاطر داشت پیشنهاد تازه ای به پیامبر… عرضه کرد که در سرزمین اعراب سابقه نداشت. پیشنهاد او همان حفر خندق در آن منطقه هموار و بی حفاظ بود.[xvii]

سلمان به هنگام حفر خندق بر کارها نظارت داشت و در مورد قسمتی از خندق که عرض کم تری داشت دستور داد پهنایش را به مقداری برسانند که اسبهای دشمن نتوانند از آن عبور کنند.[xviii]
سلمان و حکومت مدائن

پس از رحلت پیامبر… سلمان همواره در کنار امام علی† بود. خلیفة دوم با مشورت حضرت علی†، سلمان را پس از حذیفهْْ بن یمان حاکم بر مدائن کرد. سلمان در ایام حکومت خود بیت المال را صرف مردم می کرد و حقوق شخصی خود را نیز به نفع جامعه و نیازمندان مصرف می نمود. زندگی ساده و بی آلایش سلمان بر محبوبیت او نزد مردم می افزود. این شیوه حکومت داری برای کسانی که حکومت و قدرت را در خدمت خواهش های نفسانی و سود شخصی خود قرار می دادند ناخوشایند و خطرساز بود. از همین رو آنها در نکوهش و تخریب سلمان نزد افکار عمومی می کوشیدند. خلیفه دوم از برخی اعمال سلمان ناراضی بود و در نامه ای سلمان را به خاطر آنها نکوهش کرد. سلمان در پاسخ خلیفه نامه ای را که افشاگر بسیاری حقایق بود نگاشت و به او فهماند که حاضر نیست با اطاعت از خلیفه، خدا را نافرمانی کند.[xix]

سرانجام، سلمان سردار سرافراز سپاه اسلام در اواخر خلافت عثمان در هشتم صفر سال 35 هجری در مدائن وفات کرد. «راذان» خادم سلمان ماجرای درگذشت و تکفین و تدفین او را چنین شرح می دهد:

به او گفتم: چه کسی شما را غسل می دهد؟ گفت: آن کس که پیامبر را غسل داد. گفتم: او که در مدینه است و شما در مدائن، چگونه ممکن است او شما را غسل دهد!؟

گفت: همین که چانه ام را بستی صدای پای او را می شنوی، رسول خدا مرا از این ماجرا خبر داده است.

همین که روح پاک سلمان از این جهان به دیار باقی پر کشید چانه اش را بستم و به سمت درب منزل آمدم، ناگاه دیدم امیرالمؤمنین علی† به همراه قنبر از مرکب پیاده شدند. حضرت پرسید: سلمان وفات کرد؟ گفتم: آری، حضرت روپوش از روی سلمان برداشت. سلمان لبخندی بر سیمای نورانی امام زد. امام به او فرمود: خوشا به حالت ای اباعبدالله (کنیه سلمان) وقتی به حضور پیغمبر رسیدی به او بگو با من چه کرده اند.... سپس آن حضرت، سلمان را آماده دفن نمود و پس از تکفین با تکبیری بلند بر او نماز گزارد. به همراه آن حضرت دو نفر دیگر هم بودند که یکی جعفر بن ابی طالب برادر امام و دیگری حضرت «خضر» بود. با هر یک از این دو، هفتاد صف از فرشتگان بودند که در هر صفی هزاران ملائکه به نماز ایستاده بودند.[xx]

[i] . بحارالانوار، ج 22، ص 355 و 362؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18 ، ص 37؛ سیره ابن‌هشام، ص 189 و طبقات، ابن سعد، ج 4، ص 75 و... .

[ii] . ر.ک: قاموس الرجال، شیخ محمد تقی شوشتری، چاپ اول (انتشارات جامعه مدرسین، قم، بی‌تا، ج 4، ص 422.

[iii] . بحارالانوار، ج 18، ص 362 ـ 366 و سلمان فارسی ، جواد محدثی، چاپ دوم (دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، قم، 1375) ص 10 ـ‌ 140.

[iv] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18، ص 36.

[v] . همان.

[vi] . سلمان فارسی، صادقی اردستانی، چاپ دوم (مطبوعاتی خزر، تهران، 1351) ص 114 به نقل از نفس الرحمن، محدث نوری.

[vii] . تنقیح المقال، علامه مامقانی، ج 2، ص 47.

[viii] . ر.ک: سلمان فارسی، صادقی اردستانی، ص 116 به نقل از رجال کشی، ص 7.

[ix] . سلمان فارسی، صادقی اردستانی، ص 210 به نقل از رجال کشی، ص 10 و سفینهْْ البحار، ص 647.

[x] . تنقیح المقال، مامقانی، ج 2، ص 46.

[xi] . همان، ص 47.

[xii] . بحارالانوار، ج 22، ص 368؛ سلمان فارسی، صادقی اردستانی.

[xiii] ر.ک: ترجمة احتجاج طبرسی، حسن مصطفی، چاپ سوم (کتابخانه سیاه)، ج 1، ص 208.

[xiv] ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18 ، ص 36.

[xv] . سلمان فارسی، صادقی اردستانی، ص 172.

[xvi] . سلمان فارسی، جواد محدثی، ص 40 ـ 41 به نقل از تاریخ کوفه، ص 89.

[xvii] . ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18، ص 35؛ ترجمه تاریخ کامل، طبری، ج 1، ص 202 نقل از سلمان فارسی، جواد محدثی، ص 44 با اندکی تغییر.

[xviii] . ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18 ، ص 35.

[xix] . ر.ک: بحارالانوار، ج 22، ص 360.

[xx] . بحارالانوار، ج 22، ص 372 و سلمان فارسی، جواد محدثی، ص 58 ـ 59.

pdf دانلود مقاله اسوه های فرماندهی (4) سلمان فارسی (212 KB)

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط