w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث
نویسنده مقاله: عبدالکریم پاک نیا تبریزی
منتشر شده در: مبلغان
رتبه مقاله: علمی-پژوهشی
سال،شماره: آبان و آذر 1393، شماره 183، (9 صفحه - از 102 تا 110)

چکیده:

نخستین گام خوشبختی - دوازده سال از بعثت رسول اکرم- می گذشت که بر اثر تلاشهای شبانه روزی آن حضرت، شش نفر از اهالی یثرب با ایشان ملاقات کردند. آنان در جلسه ای محرمانه سخنان پیامبر- را شنیده و به آیین توحیدی اسلام گرویدند. در پی آن، «مصعب بن عمیر» به عنوان مبلغ اسلام روانة یثرب شد و توانست گروه بسیاری از مردم یثرب را مسلمان کند.

در موسم حج سال سیزدهم بعثت، نیمه شب جلسه ای محرمانه با حضور هفتاد نفر از نخبگان مسلمان یثرب، محضر رسول خدا- ترتیب یافت. این جلسه که در درة سمت راست سرزمین منی و پایین جمرة عقبه انجام گرفت، آغاز اقتدار اسلام و تقویت آیین پیامبر اکرم- توسط اهالی یثرب بود. جابر بن عبدالله انصاری جزء آن هفتاد نفر شرکت کننده بود. این ملاقات آنچنان برای این نوجوان پانزده ساله خاطره انگیز بود که تا لحظات آخر زندگی آن  را فراموش نکرد؛ زیرا در آن دیدار معنوی، عشق و محبت پیامبر اکرم- در روح و جان جابر رسوخ کرد و از همان روز، صفحات زندگی اش در پرتو تعالیم عالی اسلام روشن گردید،[1] لذا همراه مسافران یثرب با رهبر جهانی اسلام- پیمان بست و تا آخرین لحظات زندگی اش بر آن وفادار ماند و در اثر دگرگونی روزگار و فشارها و بحرانهای سیاسی کم ترین تردیدی به خود راه نداد.

جابر خاطرة آن شب ماندگار را اینگونه گزارش می کند: «آن شب که برای اولین بار چشمم به جمال مبارک رسول خدا- افتاد. آن حضرت همراه عمویش "عباس بن عبدالمطلب" بود که خطاب به او فرمود: عمو جان! برای من از داییهای خود و اهالی مدینه بیعت بگیر!

حاضران در جلسه، همگی یک صدا گفتند: ای محمد! تو خودت هرچه در مورد پروردگارت از ما تعهد می خواهی، بگیر! پیامبر- فرمود: آنچه که در مورد پروردگارم از شما می خواهم این است که او را عبادت کنید و برای او شریک قرار ندهید و آنچه که در مورد خودم می خواهم این است که تمام آنچه را که بر خود و اموالتان نمی پسندید و با آن مقابله می کنید، در مورد من نیز همان روش را انتخاب کنید. آنان گفتند: اگر به این خواستة شما عمل کنیم، چه پاداشی خواهیم داشت؟ رسول خدا- فرمود: در این صورت بهشت پروردگار پاداش شما خواهد بود.[2]

پیام این خاطره این است که ارتباط با خوبان انسان را به سعادت می رساند و تصمیم گیری در برخی لحظات حساس و سرنوشت ساز، سبب رستگاری انسان در دنیا و آخرت می شود.

عشق به تحصیل دانش

جابر از همان روزهای آغازین زندگی خود، دلش با نور ایمان و معرفت روشن گردید و برای کسب دانش سر از پا نمی شناخت و از هر فرصتی برای توسعة اطلاعات خود بهره می برد.

او چنان تشنة علم و معرفت بود که گاهی برای کسب آن به مناطق دوردست سفر می کرد و به اندوخته های علمی خود می افزود. «حاکم نیشابوری» می نویسد: روزی جابر اطلاع یافت که یکی از یاران پیامبر- که در مصر سکونت دارد، گفتاری را در موضوع قصاص در روز قیامت از پیامبر- آموخته است که وی آن را نشنیده است. شتری آماده کرد و به قصد سفر توشه فراهم نمود. یک ماه از مدینه تا مصر در راه بود تا اینکه به منزل «عبدالله بن انیس» صحابی گرانقدر پیامبر اکرم- رسید و به او اطلاع داد که جابر بن عبدالله انصاری هستم و از مدینه آمده ام. عبدالله، با شنیدن نام جابر سریع نزد او آمد و استقبال گرمی کرد. جابر به او گفت: حدیثی را شما از رسول خدا- آموخته اید که من نمی دانم. آمده ام که آن را به من تعلیم دهی! او آن حدیث آموزنده و روشنگر نبوی را به جابر تعلیم کرد.[3]

خود جابر نه تنها دانش را دوست داشت؛ بلکه به جوانان مسلمان نیز توصیه می کرد: «دانش بیاموزید! آنگاه بردباری کسب کنید! باز هم دانش بجویید! سپس به علم خود عمل کنید! بعد از طی این مراحل، بر شما مژده باد به خوشبختی و رستگاری.»[4]

جابر در سخن دیگری، مراحل کسب دانش را اینگونه بیان می کند: «سکوت کنید! سپس حکمت و اخلاق بیاموزید. بعد از طی این مراحل، به نشر و تبلیغ اندوخته های خود مبادرت ورزید.»[5]

جابر در دوران پیری نیز از اندوختن دانش خودداری نمی کرد. «شمس الدین ذهبی» می گوید: جابر روزهای آخر عمرش را می گذرانید و بیش از 90 سال عمر داشت که برای آموختن حدیثهایی که توفیق شنیدن آن را از پیامبر- نیافته بود، به مکه مسافرت کرد و بعد از یادگیری به مدینه بازگشت.[6]

علاقة جابر به دانش اندوزی، زبانزد همگان و در میان دانشمندان ضرب المثل شده بود. «عمرو بن ابی سلمه» می گوید: «به استادم، اوزاعی گفتم: استاد! من چهار شبانه  روز است که در محضر شما هستم و بیش از سی حدیث از شما نشنیده ام. استاد گفت: آیا در مدت چهار روز آموختن سی حدیث را کم می شماری؟ جابر بن عبدالله، صحابی گرانقدر حضرت خاتم  الانبیاء-، برای شنیدن یک حدیث شتری خرید و به مصر مسافرت کرد و از یکی از یاران رسول خدا- حدیثی را شنید و به مدینه بازگشت؛ اما تو آموزش سی حدیث را در طی چهار روز کم می شماری!؟»[7]

«ذهبی» از سیره نگاران قرن هشتم، در مورد موقعیت علمی جابر می گوید: «جابر بن عبدالله عمرو انصاری، پیشوای مذهبی مردم در عصر خود بود. او در مسائل فقهی فتوا می داد. وی که در عقبة ثانیه همراه هفتاد تن از اهالی مدینه با حضرت محمد- بیعت کرده بود، از آن حضرت دانشهای سودمند بی شماری آموخت. وی کتابی در موضوع اعمال حج دارد که "صحیح مسلم" آن را نقل کرده است.»[8]

«ابن عساکر» می نویسد: «جابر بن عبدالله انصاری در مسجد مدینه حلقة درسی تشکیل داده بود و جویندگان علم و معرفت از او کسب دانش می کردند.»[9]

در عظمت دانش و مقام معنوی جابر همین بس که امام علی بن الحسین' و امام محمد باقر% از او روایت نقل کرده اند.[10] امام رضا% نیز احادیث متعددی را با سلسله سند از جابر بن عبدالله نقل کرده است.[11]

انتخاب برتر

جابر چنان مشتاق تحصیل دانش بود که هرگاه او را در گزینش اموال دنیوی و آموزش علم آزاد می گذاشتند، بدون تردید به سوی دانش کشیده می شد و علم را با هیچ چیزی در دنیا معاوضه نمی کرد؛ چون یقین داشت که دانش، روح و جان انسان را روشن می کند و او را در صعود به قله های کمال یاری می دهد؛ اما متاع دنیوی (اگر به صورت صحیح استفاده نشود) موجب غم و ناراحتی است.

روزی رسول خدا- به جابر فرمود: «یا جابر! آیا دوست داری این یازده ماده بز را که در منزل است، به تو بدهم یا دعایی به تو بیاموزم که خیر دنیا و آخرت تو در آن است و آن را جبرئیل به تازگی به من آموخته است؟

جابر مشتاقانه عرض کرد: یا رسول الله! به خدا قسم که از نظر مادی نیازمندم؛ اما آموختن آن دعا را بیش تر دوست می دارم. حضرت فرمود: دعا این است: «اللهم أنت الخلاق العظيم، اللهم انك سميع عليم، اللهم انك غفور رحيم، اللهم انك رب العرش العظيم، اللهم انك أنت الجواد الكريم، فاغفر لي و ارحمني و عافني و ارزقني و استرني و اجبرني و ارفعني و اهدني و لا تضلّني وأدخلني الجنّة برحمتك یا ارحم الراحمین؛[12] خدایا! تو آفریدگار بزرگی. بارالها! تو همانا شنوندة آگاهی. پروردگارا! تو همانا بخشندة مهربانی. خدایا! تو پروردگار عرش عظیمی. الهی! تو بخشنده و صاحب کرامتی، پس مرا ببخش، و بر من رحمت آور و عافیت بده و روزی عنایت کن و عیبهایم را بپوشان و شکستهایم را جبران نما و مرا به مقامات عالی برسان و هدایتم کن و هرگز مرا گمراه نساز و در نهایت مرا به بهشت داخل ساز. تو را قسم می دهم به رحمت واسعه ات، ای مهربان ترین مهربانان!»

پیامبر- بعد از قرائت این دعا، بارها آن را تکرار فرمود تا جابر حفظ کرد. سپس فرمود: ای جابر! این دعا را به خاطرت بسپار و به فرزندانت و نسلها ی بعد آموزش بده! آنگاه فرمود: بزها را نیز با خودت به منزل ببر! جابر نیز پذیرفت و آنها را برد.

چه زیباست انسان به مرحله ای برسد که کسب کمالات عالی را بر دنیای فانی ترجیح دهد، به ویژه آن که نیاز شدید مالی هم داشته باشد.

علم دریایی است بی حد و کنار
طالب علم است غواص بحار
گر هزاران سال باشد عمر او
او نگردد سیر، خود از جستجو

روحیة پرسشگری

سؤال، کلید گنج مقصود و رمز رسیدن به دانش است. این روحیه در جوانی بیش تر جلوه می کند. جابر که در دوران نوجوانی و جوانی با رهبر جهان اسلام- همگام و همراه بود، در مواقع لزوم سؤالاتی که ذهنش را مشغول می کرد، از آن منبع وحی و سرچشمة دانش می پرسید.

امام باقر% می فرماید: روزی پیامبر- در جمع مسلمانان فرمود: تا زنده ام، برای شما منشأ خیرات و برکات هستم و بعد از مرگ نیز شما از من بهره ها می برید. جابر بن عبدالله برخاست و از آن حضرت پرسید: یا رسول الله! وجود مقدس شما در ایام حیات مسلماً برای ما منشأ برکات و بهره های فراوانی است؛ اما بعد از رحلت چگونه از وجود شما بهره خواهیم برد؟

پیامبر- پاسخ داد: در قرآن می فرماید: ]وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ  وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُون[ [13]؛ «ای پیامبر! تا تو در میان آنان هستی، خداوند آنان را مجازات نخواهد کرد و همچنین تا آنان استغفار می کنند، خدا عذابشان نخواهد نمود.»

طبق این آیه، تا من زنده ام، عذاب آسمانی بر شما نازل نمی شود و پس از مرگم نیز برای شما بهره ها خواهم داشت؛ زیرا اعمالتان در هر هفته، روزهای دوشنبه و پنج شنبه به من عرضه می شود که بر کارهای نیک شما خدا را حمد و ستایش می کنم و در مقابل گناهانتان از خداوند طلب عفو و رحمت نموده، استغفار خواهم نمود.[14]

هنگامی که رسول اکرم- از ظهور حضرت مهدی موعود. در آخرالزمان، بعد از یک غیبت طولانی سخن می گفت، جابر پرسید: آیا پیروان شما در ایام غیبت از وجود حضرت قائم. بهره می برند؟ پیامبر- فرمود: آری، سوگند به آن خدایی که مرا به نبوت مبعوث کرد، آنان از وجود وی بهره می برند و از نور ولایتش روشنایی می گیرند، همانند استفادة مردم از خورشید تابان، هنگامی که در پشت ابرها پنهان باشد.[15]

تفسیر قرآن

آشنایی با تفسیر قرآن، شایستگی و استعداد ویژه ای را می طلبد. حاملان تفسیر وحی باید شرایط و زمینه های لازم را در وجودشان گرد آورند.

جابر با احراز شرایط لازم در عرصة تفسیر قرآن، بر بسیاری از مسلمانان صدر اسلام پیشی گرفت. او نکات باریک و حساس تفسیری را در معنای آیات و شأن نزول آنها دریافت کرد و به نسلهای آینده به یادگار گذاشت.

به عنوان نمونه: در تفسیر و شأن نزول آیة 11 سوره جمعه می گوید: هنگامی که در مسجد پیامبر- در مدینه، خطبه های نماز جمعه را گوش می دادیم، کاروانی تجاری وارد شهر شد و کالاهای خود را بر مردم عرضه  کرد. نمازگزارن به قصد خرید مسجد را ترک کردند و پراکنده شدند. فقط ما دوازده نفر مستمع سخنان پیامبر- باقی ماندیم. در آن حال این آیه نازل شد: ]وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً[؛ «ای رسول ما! هرگاه آنان تجارت (پر سود) یا کار لهو و بیهوده ای را ببینند، به سوی آن هجوم برند و تو را در حال ایستاده ترک کنند.»

جابر در مورد معنای لهو می گوید: کاروانهای عروسی زنها با سر و صدا و آواز می آمدند و مردم را از اطراف پیامبر- پراکنده می کردند.[16]

خداوند در سوره محمد- می فرماید: ]وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ  بِسيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ في  لَحْنِ الْقَوْلِ[[17]؛ «اگر ما بخواهیم آنان (منافقین) را به تو نشان می دهیم، تا آنان را با قیافه  هایشان بشناسی، هرچند می توانی آنان را از طرز سخنان بشناسی.»

و در سورة احقاف می فرماید: ]وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآن[[18]؛ «ای رسول ما! به یاد آور هنگامی که گروهی از جنّ را به سوی تو متمایل ساختیم که قرآن را بشنوند.»

جابر می گوید: پیامبر- برای جنّها قرآن خواند و آنان پاسخ دادند؛ اما وقتی که سورة «الرحمن» را برای مردم می خواند، آنان ساکت نشسته بودند و هیچ گونه عکس العملی از خود نشان نمی دادند. پیامبر- ناراحت شد و فرمود: من وقتی قرآن را برای جنها می خواندم، آنان پاسخ زیباتری از شما به من دادند. وقتی این آیه را قرائت کردم: ]فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان[؛ «کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می کنید؟» جنّها با تمام وجود گفتند: «نه، نه! ما هیچ یک از نعمتهای پروردگارمان را تکذیب نمی کنیم.[19]

و در سورة احزاب می فرماید: ]ما كانَ  مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّين [[20]؛ «محمد پدر هیچ  یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است.»

جابر، تفسیر رسول خدا- را در توضیح این آیه اینگونه بیان می کند: «مثل من در میان سایر پیامبران الهی، مثل مردی است که خانه هایی را بنیاد گذاشت و آن را کامل نمود و زیباسازی کرد، مگر اینکه فقط جای یک خشت را خالی نهاده. هرکس وارد خانة آن مرد شود، گوید: چه زیبا ساخته ای؛ اما جای آن آجر خالی است. اگر آن را هم به جایش نهاده بودی، ساختمان تکمیل می شد. من همانند آن آجری که بخش آخر ساختمان است، خاتم پیامبران قبلی هستم که با بعثت من، نبوت خاتمه می یابد.»[21]

جابر می گوید: وقتی  این آیه نازل شد: ]أَقِمِ الصَّلوةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى  عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر[[22]؛ «نماز را به پا دار که نماز انسان را از زشتیها و گناهان باز می دارد.» برخی گفتند: یا رسول الله! اگر چنین است، پس فلانی چگونه  روزها نماز می خواند و شبها به دزدی می رود؟ فرمود: بالاخره نماز او را از ارتکاب بدیها باز می دارد.[23]

راویان و شاگردان جابر

اگر به روایات اسلامی نگاهی کوتاه داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که جابر در انتقال فرهنگ ناب محمدی- به نسلهای بعد نقش به  سزایی ایفا کرده است. می توان ادعا کرد که اگر تلاشهای جابر نبود، بخشی از معارف اسلامی به سهولت به دست ما نمی رسید یا اینکه مانند برخی از آثار دیگر در لابه لای غبارهای جهل و عناد و نفاق از بین می رفت.

عقیل، عبدالرحمن و محمد (فرزندان جابر)، انس بن مالک (خادم رسول خدا-)، ابوحمزه ثمالی، جابر بن یزید جعفی، ربیعة بن عطاء، زید بن علی بن الحسین'، زید بن حسن بن علی'، سعید بن مسیب بن مخزومی، سلیمان بن مهران اعمش، عکرمة عطیه عوفی، قتادة بن دعامة بصری، محمد بن مسلم زهری و ابو هریره از شاگردان جابر هستند؛ ولی شمار شاگردان وی به بیش از 160 نفر می رسد.

جابر در عرصة جهاد

جابر خیلی علاقه داشت که در میان لشکر اسلام حضور یابد و تحت فرماندهی رسول خدا- جهاد کند؛ اما در نبرد بدر و اُحد از این سعادت بزرگ محروم شد؛ زیرا در جنگ بدر، پیامبر اکرم- از حضور نوجوانان زیر شانزده سال در خط مقدم جبهه جلوگیری می کرد. از این  رو، اگرچه جابر از مبارزة مستقیم با دشمن باز ماند؛ اما توفیق یافت در پشت جبهه مسلمانان را پشتیبانی کند. او می گوید: من در آن حماسة افتخارآمیز به سپاهیان مسلمان آب می رساندم و به عنوان ساقی لشکر اسلام برگزیده شدم.[24]

در جنگ اُحد نیز جابر آمادة دفاع از کیان اسلام بود که پدرش عبدالله او را از این کار بازداشت و به او سفارش کرد که در پشت جبهه بماند و از خواهرانش مواظبت کند. او همچنان در اندیشة شرکت در جهاد با کفار بود که رسول اکرم- بعد از پایان جنگ اُحد، در یک فراخوان عمومی سپاه اسلام را به تعقیب دشمن دعوت کرد. جابر با شنیدن این دعوت، سریعاً به حضور پیامبر- رفت و عرضه داشت: یا رسول الله! پدر شهیدم به خاطر هفت خواهرم مرا در مدینه گذاشت و از شرکت در مبارزه منعم کرد و به من گفت: پسرم! شایسته نیست که عده ای زن و دختر را بدون سرپرست رها کرده، هر دو به جبهه برویم. من هم کسی نیستم که در راه جهاد و شهادت تو را بر خود مقدم بدارم. پس تو نزد خواهرانت بمان! ای پیامبر! من طبق دستور پدرم در مدینه نزد خواهرانم ماندم و در جنگ اُحد شرکت نکردم؛ اما اکنون از شما خواهش می کنم که به من اجازة نبرد بدهید و افتخار همراهی خودت را نصیبم سازید!

رسول خدا- از میان کسانی که در جنگ اُحد نبودند، فقط جابر را به تنهایی برای نبرد «حمراء الاسد» برگزید و او برای نخستین بار گام در راه جهاد و مبارزه در میدان نبرد نهاد. بعد از آن، جابر در غزوات پیامبر اکرم- آن حضرت را همراهی می کرد. وی می گوید: من در 19 نبرد میان حق و باطل در کنار حضرت به رویارویی با اهل باطل پرداخته ام.

او در جنگ احزاب حضور پر شوری داشت. مشاهدة تلاشهای رزمندگان و رهبریهای حکیمانة پیامبر اکرم- او را به شگفتی وا داشته بود. وی می گوید: آن حضرت افزون بر تدابیر نظامی و نقشه های سیاسی، به دعا و استمداد از درگاه الهی می پرداخت. روزهای دوشنبه، سه شنبه و چهارشنبه بر دشمنان نفرین کرد و بین ظهر و عصر چهارشنبه دعای پیامبر- مستجاب شد و ما نشاط و سرور را در سیمای حضرت مشاهده کردیم. من نیز بعد از آن هر مشکلی داشتم، بین ظهر و عصر چهارشنبه دعا می کردم که به اجابت می رسید.[25]

جابر در عرصة عبادت و عرفان

جابر که در مکتب نبوی- آموزش دیده و در کانون وحی و عبادت رشد کرده بود، در انجام تکالیف شرعی و وظایف دینی خود با تمام وجود تلاش می کرد. او از همان دوران نوجوانی به عبادت و نیایش درگاه الهی روی آورد و تا آخر عمرش سحرخیزی را رها نکرد. او از پیامبر- شنیده بود که: مادر حضرت سلیمان به پسرش گفته بود: فرزندم! شبها زیاد نخواب؛ زیرا بسیار خوابیدن در شب، انسان را در روز قیامت فقیر و تهیدست می کند.[26]

جابر می گوید: از رسول خدا- شنیدم که فرمود: هرکس در ماه رمضان روزها روزه بدارد و بخشی از شب را به نماز و عبادت بپردازد و شکم خود را از حرام و دامنش را از آلودگی حفظ کند و زبانش را از گناه باز بدارد، از تمام گناهانش خارج خواهد شد. وی می گوید: با خوشحالی گفتم: چه حدیث زیبایی! پیامبر- فرمود: و چه شرایط سختی![27]

خاقانی شروانی می گوید:

هر کس که از ارباب عبادت باشد
بر چهره او نور سعادت باشد

جابر می گوید: روزی پیامبر- در ضمن سخنرانی مفصلی فرمود: ای مردم! به نماز اهمیت دهید؛ زیرا ستون دین شماست. شبهایتان را با نماز عجین کنید و خدا را بسیار یاد نمایید تا از خطاها و لغزشهایتان بگذرد. ای مردم! این نمازهای پنج گانه، همانند نهری جاری است که از جلوی در منزل شما می گذرد. اگر هر روز خود را پنج بار در این آب شستشو دهید، آیا کثافت و چرکی بر بدن شما باقی خواهد ماند؟ شما نیز با اقامة نمازهای پنج گانه، هر روز پنج مرتبه خود را از گناهان شستشو می دهید و پاک می کنید و آثار گناهان در وجود شما نمی ماند.[28]

جابر در هر فرصتی با شوق و رغبت تمام به راز و نیاز و عبادت می پرداخت تا آنجا که روزی رسول خدا- او را به اعتدال و میانه روی در عبادت سفارش کرد و فرمود: ای جابر! دین اسلام، آیینی متین و استوار است. در دینداری با خود مدارا و حدّ اعتدال را رعایت کن. با افراط و تندروی در عبادت، شیرینی آن را نزد نفس خود به تلخی تبدیل نگردان. جابر! بدان آن کس که در پیمودن راه با سرعت و بدون استراحت مرکب براند، نه به مقصد می رسد و نه مرکب برای او باقی می ماند.[29]

ارتباط با خدا آثار مفید زیادی دارد. از جمله: انس با خدا، اعتماد به نفس، ایجاد تعادل و آرامش، افزایش قدرت تحمل در مقابل مشکلات، رهایی از وابستگیهای مادی و دنیوی، پایین آمدن از مرکب غرور و خودخواهی و مشخص شدن ارزش انسان. پس در هیچ کاری؛ حتی در عبادات، نباید راه افراط و تندروی را پیمود.

ادامه دارد...

______________________________________________________

[1]. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، نشر دار الفکر، بیروت، 1415ق، ج‏11، ص‏210.

[2]. مجمع الزوائد، نورالدین هیثمی، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1408ق ، ج‏6، ص‏49 - 50، باب فیمن شهد العقبه؛ تاریخ مدینه دمشق، ج‏11، ص‏219 .

[3]. المستدرک، حاکم نیشابوری، نشر دار المعرفة، بیروت، 1406ق، ج‏2، ص‏437.

[4].  تاریخ مدینه دمشق، ج‏11، ص‏234.

[5]. تهذیب الکمال، مزی ابوالحجاج یوسف، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1406ق، ج‏4، ص‏451.

[6]. سیر اعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1413ق، ج‏3، ص‏190.

[7]. الرحلة فی طلب ‏الحدیث، احمد بن ثابت خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1395ق، ص‏125.

[8]. تذکرة الحفاظ، شمس الدین ذهبی، دار احیاء التراث، بیروت، ج‏1، ص‏43.

[9]. تاریخ مدینه دمشق، ج‏11، ص‏237.

[10]. صحیح مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، دار الفکر، بیروت، ج‏4، ص‏39.

[11]. عیون اخبار الرضا%، شیخ صدوق، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1404ق، ج‏1، صص 74 - 79.

[12]. کنز العمال، علاءالدین متقی هندی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409ق، ج‏2، ص‏695.

[13]. انفال/ 33.

[14]. تفسیر عیاشی، ج‏2، صص 54 - 55؛ تفسیر نور الثقلین، ج‏2، ص‏399.

[15]. کمال ‏الدین، شیخ طوسی، ص‏253؛ ینابیع المودة، ج‏3، ص‏399.

[16]. مسند احمد، احمد بن حنبل، ج‏3، ص‏370؛  تفسیر قرطبی، محمد انصاری قرطبی، مؤسسة التاریخ العربی، بیروت، 1405ق، ج‏18، ص‏111.

[17]. محمد/ 30.

[18]. احقاف/ 29.

[19]. الدر المنثور في تفسير المأثور، جلال الدين سيوطى، 6جلدی، نشر كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، قم، چاپ 1404ق، ج‏6،ص 140.

[20]. احزاب/ 40.

[21]. تفسیر ابن کثیر، اسماعیل بن کثیر قرشی، دار المعرفة، بیروت، 1412ق،  ج‏3، ص‏500؛ صحیح بخاری، ابو عبدالله محمد بخاری، نشر دار الفکر، بیروت، 1401ق، ج‏4، ص‏163.

[22]. عنکبوت/ 45.

[23]. مجمع البیان، ابو علی طبرسی، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1415ق، ج‏8، ص‏285.

[24]. تاریخ مدینه دمشق، ج‏11، ص‏216؛ مستدرک الوسائل، ج‏8، ص‏264.

[25]. سیره ابن هشام، عبدالملک بن هشام حمیری، مکتبة صبیح، مصر، 1383ق، ج‏3، ص‏107؛  عدة الداعی، محمد بن فهد حلی، مؤسسه حکمت، قم، ص‏38.

[26]. أمالي، شيخ مفيد، نشر كنگره، قم، ص‏189.

[27]. وسائل الشيعة، محمد بن حسن شيخ حر عاملى، مؤسسة آل البيت(‏، قم، چاپ اول، 1409ق، ج‏10، ص‏162؛ مجمع الفائدة و البرهان، ج‏5، ص340.

[28]. امالی مفید، ص‏189.

[29]. سنن کبری، ج‏3، ص‏18.

pdf دانلود مقاله یک قرن وفاداری جابر بن عبدالله انصاری (ره) همنشین هفت معصوم (ع) (1.07 MB)

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط