w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث
نویسنده مقاله: جواد محدثی
منتشر شده در: فرهنگ کوثر
رتبه مقاله: علمی-پژوهشی
سال،شماره: آبان 1377، شماره 20، (3 صفحه - از 42 تا 44)

چکیده:

شناخت چهره هاي ادب، كه توان علمي و زبان ادبي خويش را وقف راه حق و دفاع از «آل اللّه» كرده اند، بر ما فرض است و شخصيت آنان براي شاعران و اديبان ما، بويژه نسل جوان، الگوست.

از اين رهگذر، در اين شماره، با چهره ابوالاسود دوئلي، شاعر نامدار شيعه و موالي خورشيد ولايت و مدافع حريم اهل بيت آشنا مي شويم.

شناخت اجمالي

ابوالاسود دوئلي، از چهره هاي معروف شيعي است كه نامش در كتابهاي حديث و شعر و ادب، فراوان به چشم مي خورد. وي از بزرگان اصحاب امام علي(ع) و امام حسن و امام حسين و امام سجاد(عليهم السلام) و از شاعران مبرّز شيعه در قرن اول هجري بود.

اهل يمن بود و در جاهليت به دنيا آمد. وقتي حضرت رسول(ص) به نبوّت مبعوث شد، كودكي سه چهار ساله بود. آنگاه كه پيامبر اسلام، حضرت امير(ع) را در يك مأموريت به يمن فرستاد، آنجا با حضرت علي(ع) آشنا شد و با شعر خود او را ستود. تا پايان عمر 85 ساله خويش، پيوسته مدافع اهل بيت(ع) و ياري گر حق و ستايشگر خاندان نور و طهارت ماند. درگذشت او را در سال 69 هجري در بصره نوشته اند.

گرچه در باره زادگاه او، سال تولدش، زمان مسلمان شدنش، نقلهاي متفاوتي است، اما آنچه براي ما مهم است، شخصيت فكري و روحي و حمايتگري او از «آل اللّه» و به كار گرفتن زبان شعري و ادبي در مسير هدف والا و احياء حق و جلوه هاي برجسته او در زمينه علوم ادبي و شعر است. ابوالفرج اصفهاني او را تابعي، فقيه، شاعر، محدث، امير، نحوي، زاهد و ... پيش از هر چيز يكي از چهره هاي شيعه مي شمارد.

ابوالأسود دوئلي، بخش آخر عمر خود را در مدينه گذراند و سپس به بصره كوچ كرد و در ايام جنگ صفّين، در ركاب اميرالمؤمنين با شورشيان بر ضد حق جنگيد و در جنگ نهروان هم حضور داشت.

محبت مولي

از ويژگيهاي بارز ابوالأسود، دلدادگي او نسبت به خاندان وحي، بخصوص امير قافله عشق علي(ع) بود. اين شيفتگي زبانزد خاص و عام بود. خود او نيز، هر جا كه مناسبتي پيش مي آمد، با زبان فصيح و بيان قوي و قدرت ادبي كه داشت، اين عشق و ولا را آشكار مي كرد و هراسي هم نداشت.

روزي «زياد بن ابيه» در مورد حب علي(ع) از او پرسيد. بي درنگ پاسخ داد: «محبت علي(ع) در قلبم روزافزون است، همچنانكه محبت معاويه در دل تو رو به افزايش است. من با حبّ علي، خدا و بهشت را مي طلبم، تو با محبت معاويه، دنبال دنيا و جلوه هاي آني».

نقل شده كه در دوران بصره، همسايگانش هواداران عثمان بودند و او را مي آزردند و گاهي شبها به طرف خانه او سنگ پرتاب مي كردند. صبح كه مي شد، ابوالأسود از آنان شكايت مي كرد. مي گفتند: ما نبوديم و نيستيم، بلكه اين خداست كه تو را سنگباران مي كند. مي گفت: دروغ مي گوييد، اگر خدا سنگباران كند، خطا نمي زند، اين شماييد كه خطا مي زنيد و به هدف نمي خورد.

يك بار هم در پاسخ به طعنه هاي «بني قشير» كه او را بر «علي دوستي»اش ملامت مي كردند، شعري سرود، با اين مضمون:

«فرومايگان بني قشير مي گويند: تو پيوسته علي را از ياد نمي بري. آري، من بشدت به محمد، عباس، حمزه و وصيّ عشق مي ورزم. چون خدا آنان را دوست دارد، دوستشان دارم و هنگام رستاخيز با همين محبت خواهم آمد. اگر محبت اينان، رشد و حق باشد، به حق رسيده ام و اگر گمراهي باشد، من خطا نكرده ام».

گفتند: ابوالأسود! با اين سخن آخر، به شك افتاده اي!

پاسخ داد: مگر كلام خدا را نشنيده ايد كه فرموده است: «ما يا شما بر هدايت يا در گمراهي آشكار هستيم»، آيا خدا شك كرده كه چنين فرموده است؟

از معروفترين صحنه هاي ولاء و علي دوستي او ماجراي «شهد مزعفر» است. روزي معاويه هدايايي براي ابوالأسود فرستاد كه مقداري عسل يا حلوا نيز با آنها بود. دختر ابوالأسود پرسيد: پدر! اين هديه از كجاست؟ گفت: اينها را معاويه فرستاده است تا ما را نسبت به دين و مراممان فريب دهد.

دخترش في البداهه اين دو بيت را سرود:

ابالشهد المزعفر يابن حربٍ نبيع عليك احسابا و دينا؟

معاذالله، كيف يكون هذا و مولانا اميرالمؤمنينا!

اي پسر حرب! آيا مي خواهي به خاطر عسل زعفراني، حسب و شرافت خانوادگي و دين خود را به تو بفروشيم؟ پناه بر خدا! چگونه اين شدني است؟ در حالي كه مولا و سرور ما اميرالمؤمنين است!...

pdf دانلود مقاله ابوالأسود دوئلی: شاعر ایمان و ولایت (230 KB)

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط