w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث
نویسنده مقاله: رضا الله اکبری، علی فتحی آشتیانی
منتشر شده در: روان‌شناسي و دين
رتبه مقاله: علمی- ترویجی
سال،شماره: سال دوم، شماره چهارم(پیاپی 8)، زمستان 1388(30 صفحه - از 71 تا 100)

چكيده:

پژوهش حاضر با هدف ساخت مقياس سنجش دنياگرايي (مسد) از ديدگاه اسلام انجام گرفته است. در اين پژوهش با استفاده از آموزه‌‌هاي اسلام، پرسش‌نامه‌اي معتبر تهيه شده تا به منزلة يك مقياس علمي، دنياگرايي افراد را سنجده شود. در اين زمينه، پرسش‌نامة 60 ماده‌اي براساس مؤلفه‌هاي دنياگراييِ استخراج‌شده از قرآن و روايات، تهيه و در سطح محدود به صورت پيش‌آزمون اجرا شد. ابتدا رَوايي محتوايي اين مقياس را ده تن از كارشناسان علوم اسلامي تأييد كردند و سپس پرسش‌نامة ياد‌شده، در جامعة آماري (دانشگاه علامه طباطبايي، مؤسسة امام خميني و دفتر تبليغات اسلامي) در نمونة آماري 276 نفري اجرا شد. اعتبار آن با روش آلفاي كرونباخ 892/. و با روش دوباره‌سنجي از هم‌بستگي پيرسون برابر 99/. و با روش تنصيفي از همبستگي955/. برخوردار است. نتايج پژوهش در گروه نمونه نيز نشان مي‌دهد كه دنياگرايي در افراد مجرد، بيش از افراد متأهل و در افراد دانشگاهي، بيش از افراد حوزوي است.


مقدمه

با مروري بر آيات و روايات و همچنين، تعاريف دانشمندان علوم ديني دربارة دنياگرايي، روشن مي‌شود كه «دنياگرايي، يعني محبت استقلالي به‌دنيا داشتن؛ به‌گونه‏اي‌كه انگيزه و محرك رفتار انسان و غايت فعاليت‌هاي او دنيا باشد». دنياگرا كسي است كه فراتر از دنياي محسوس و لذتهاي حسي چيزي را قبول ندارد؛ انگيزة اصلي فعاليتهاي خارجي و ذهني او دنياست و غايتي فراتر از دنيا را درنظر ندارد؛ درنتيجه، از ياد خدا و آخرت غافل است و به‌تعبير قرآن كريم كه فرمود: «روي‌گردان باش از كسي كه از ياد ما روي‌گردان شد و اراده نكرد مگر زندگي دنيا را؛ و اين دنيا، نهايت علم اوست»(نجم:30)، دنياگرا تنها زندگي دنيوي را برگزيده‏ و شعاع علم او فراتر از دنياي محسوس را شامل نمي‏شود. به‌تعبير ديگر قرآن كريم، «و همچون حيوانات به تمتع، شهوت‌راني و شكم‌چراني‌ مي‌پردازند و جايگاه آنها در آتش است»(محمد(ص):12) و معتقدند: «زندگي ما جز همين نشئة دنيا و مرگ و حيات طبيعت نيست و جز دنيا، كسي ما را نمي‏ميراند»(جاثيه:24). بنابراين، دل‌خوشي اين افراد بستگي به فراهم بودن نعمت‌هاي مادي دارد و اندوه آنان، به‌دليل ازبين رفتن دنياست. محرك هيجانات، رفتارها و حركات و سكنات آنها دنياست و فكر و ذكر آنها، در چهارچوب دنياي محسوس دور مي‏زند. آخرت را يا قبول ندارد و يا از آن غافل‌اند؛ چنين افرادي، دنياگرا بوده و اين ويژگي ناپسند آنها را «دنياگرايي» مي‏نامند.

دربارة پيشينة تحقيق بايد گفت: مطالعات و پژوهش‌هاي توصيفي قابل ملاحظه‌اي دربارة دنياگرايي و آثار و پيامد‌هاي‌ آن انجام شده‌ است، اما هيچ‌گونه «مقياسي» براي سنجش «دنياگرايي» ساخته نشده ‌است.اين پژوهش، نخستين كاري است كه در اين زمينه انجام شده است. اين منابع بيشتر صبغة اخلاقي دارند و يا در منابع تفسيري قرآن يافت مي‌شوند.1

دربارة ضرورت اين پژوهش بايد گفت: براي تجزيه و تحليل و بررسي اثرات دنياگرايي به‌روش عيني و عملياتي و عرضة آن در مجامع علمي، ضرورت تهية مقياس سنجش دنياگرايي، نمود مي‌يابد.

نوآوري اين پژوهش، ترجمه و برگردان يكي از معارف ارزشمند اسلامي (دنياگرايي) به زبان علم تجربي است. اين اقدام مي‌تواند زمينه را براي به‌صحنه آوردن مطالب عميق و حقايق دقيق، اما كلي و كيفي ديني، به مجامع ظريف، جزئي و كمي دانشگاهي فراهم سازد. پرسش‌نامه و مقياس‌هاي كمي، زبان مشتركي است كه براي همة دانشمندان تجربي قابل فهم است و براساس گفتار نوراني رسول گرامي اسلام‌صلي‌الله‌عليه‌و‌‌آله‌وسلم كه فرمود: «ما گروه انبيا با مردم به‌اندازة عقلشان سخن مي‌گوييم»، ضرورت دارد زمينة تهية پرسش‌نامه براي تمام معارف و آموزه‌هايي كه امكان كمي شدن در آنها وجود دارد، فراهم گردد تا حقيقت اسلام به‌زبان تجربي در فضاهاي آكادميك وارد شود. «مسد» گامي است بسيار كوچك در اين مسير بسيار باعظمت كه اميد است مورد نظر حضرت ولي‌عصرعجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف قرار گيرد.

در اين پژوهش مي‌خواهيم به اين پرسش‌ها پاسخ دهيم: آيا مي‌توان مقياسي براي دنياگرايي ساخت كه از اعتبار و رَوايي مناسبي برخوردار باشد؟ آيا دنياگرايي با نوع تحصيلات (حوزوي ـ دانشگاهي)، وضعيت تأهل و وضعيت اقتصادي، رابطه دارد؟ آيا بين دنياگرايي و جنسيت، رابطه وجود دارد؟

براي تهية «مسد»، نخست با بررسي ديدگاه‌هاي انديشمندان اسلامي، تعريفي دقيق از دنياگرايي به‌دست آمد؛ سپس با استفاده از برنامه نرم‌افزاري نور 5/2 (جامع الاحاديث) ـ كه دربردارندة مهمترين منابع اسلامي در زمينة موضوعات گوناگون ازجمله روايت و تفسير است و متن 442 جلد و 187 عنوان از منابع اسلامي، از 90 نويسندة معتبر در آن قرار دارد‌ ـ ويژگي‌هاي دنياگرايان با جست‌و‌جوي كلمة «اهل دنيا» استخراج شد كه 528 مورد از اين واژه در برنامة «نور 5/2» در روايات متعدد تكرار شده بود. تمام اين موارد مطالعه شد و رواياتي كه در تبيين ويژگي‌هاي دنياگرايان بود، انتخاب و به يادداشت منتقل شد؛ در مرحلة بعد روايات تكراري حذف گرديد.

سپس در قرآن كريم، كلمة «دنيا» جست‌و‌جو و موارد متناسب با موضوع، انتخاب شد. در قرآن كريم، 115 بار واژة دنيا تكرار شده است كه از بين تمام اين آيات، آياتي را كه به ويژگي‌هاي دنيا گرايان مرتبط بود، انتخاب و به يادداشت منتقل شد و در پايان، همة آيات و روايات يادداشت‌شده، چاپ شدند. سرانجام، با بررسي‎هاي متعدد بر روي اطلاعات به‌دست‌آمده، ويژگيهاي دنياگرايان در شش محور جمع‌بندي شد. از اين محورها را مؤلفه‌هاي دنياگرايي مي‌ناميم. سپس براي هريك از مؤلفه‌ها خورده‌آزموني براي هريك از مؤلفه‌ها تهيه شد كه تمام پرسش‌هاي آنها، به‌صورت مستقيم يا غير‌مستقيم، برگرفته از آيات و روايات است.
مؤلفه‌هاي دنياگرايي

از بررسي منابع، به‌دست آمد كه دنياگرايي از شش مؤلفه تشكيل شده است كه براي سنجش آنها، خرده‌آزمون‌هايي تهيه شد. در اين قسمت، تمام مؤلفه‌ها و پرسش‌هايي كه آنها را مي‌سنجند، مشخص شده‌اند.
1. علايم رواني دنيا گرايانه- پرسش‌ها (1ـ10)

اين مؤلفه‌ دربردارندة موادي درخصوص احساسات افراد دربارة برخي از ويژگي‎هاي روحي، مانند بي‌صبري، ناخشنودي از وضعيت زندگي، كم‌ظرفيتي، خودپسندي، خودنمايي، خودبرتربيني و نگراني است. يكي از مستندات اين مؤلفه، حديث شريف معراج است. در اين حديث شريف، خداوند متعال به رسول گراميش مي‌گويد: «اي احمد! به دنيا و اهلش بغض داشته باش و به آخرت و اهلش محبت داشته باش». رسول خداصلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلم عرض مي‌كند: «اي پروردگار من! اهل دنيا و اهل آخرت چه كساني‌اند». خداي متعال مي‌گويد: «اهل دنيا كساني‌اند كه خوردن، خنديدن، خواب و غضب آنها بسيار است؛ رضايت آنها اندك است؛ آمال و آرزوهاي طولاني دارند، در‌حالي‌كه مرگ آنها نزديك است؛ از نفس خود حسابرسي نمي‌كنند. نفع اهل دنيا به ديگران، كم است؛ زياد سخن مي‌گويند. ترسشان از خدا اندك است، و سرخوشي و شادي آنها هنگام غذاخوردن، بسيار است. به‌درستي كه اهل دنيا هنگام فراواني نعمت، شكر نمي‌كنند و هنگام نزول بلا صبر نمي‌كنند». رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم عرض مي‌كند: «اي پروردگار من! آيا غير از اين عيب‌ها، عيب ديگري براي اهل دنيا وجود دارد». خداوند متعال مي‌فرمايد: «اي احمد! عيب اهل دنيا بسيار زياد است؛ در آنها جهل و حماقت وجود دارد؛ آنها نزد خود جز عقلايند، درحالي‌كه در نزد عارفان جز و افراد احمق به‌شمار مي‌آيند».2

نمرة بالا در اين خرده‌آزمون، از همين اختلالات حكايت مي‌كند كه همة آنها از عدم توجه كافي به مبدأ و معاد و شناخت نادرست از جهان هستي و خود محوري ناشي مي‎شود. نمرة پايين در اين خرده‌آزمون، نشان‌دهندة تواضع، اطمينان و آرامش روحي، صبر و بردباري، و شرح صدر است. البته چون اين ويژگي‌ها تشكيكي، و از حيث شدت و ضعف، داراي مراتب‌اند، هر فرد، درجه و مرتبه‌ا‌ي خاصي از دنياگرايي دارد. درادامة حديث شريف معراج، پس از شمارش ويژگي اهل دنيا، به ويژگي گروه مقابل آنها پرداخته مي‌شود. ايشان كساني كه در نمرة دنياگرايي، پايين‌ترين نمره را به دست مي‌‌آورند و در اين حديث شريف، به آنها اهل آخرت يا آخرت‌گرا گفته مي‌شود. خداوند دربارة اين گروه مي‌فرمايد: «اي احمد! اهل خير و اهل آخرت چهرة تكيده، حياي بسيار و حماقت اندك دارند؛ نفع آنها بسيار و مكر و نيرنگشان اندك است. مردم از دست آنها در آسايش و راحت‌اند و نفس خودشان ـ از شدت فعاليت و مراقبت ـ در سختي به‌سر‌مي‌برد، گفتار آنها سنجيده است و خود را محاسبه و سرزنش مي‌كنند چشم آنها مي‌خوابد، ولي دل آنها بيدار است چشمشان از ترس خدا گريان و دل آنها ذاكر است، هنگامي كه مردم از غافلين نوشته شوند، آنها را از ذاكرين مي‌نويسند در آغاز نعمت حمد مي‌كنند و در پايان آن شكر. دعايشان نزد خدا بالا مي‌رود و كلامشان شنيده مي‌شود. هيچ چيز حتي براي يك چشم به‌هم زدن، آنها را از ياد خدا غافل نمي‌كند. نمي‌خواهند زياد غذا بخورند و زياد سخن بگويند و زياد لباس بپوشند. از زماني كه پروردگار خويش را شناخته‌اند، غذا گوارايشان نيست و از هنگامي كه گناهان خويش را شناخته‌اند، هيچ مصيبتي آنها را به خود مشغول نساخته‌است. براي خطاهاي خود گريه مي‌كنند. نفس خود را به‌زحمت مي‌افكنند و راحت نمي‌سازند؛ راحت شدن اهل بهشت در مرگ است.3
2. گرايش‌هاي اجتماعي دنياگرايانه ـ پرسش‌ها (11-24)

به اين دليل كه دنياگرايان به ظواهر و زرق‌وبرق دنيا محبت استقلالي دارند، اين ويژگي آنها در ارتباطات اجتماعي، به صورت خضوع دربرابر متمولين و صاحبان منصب و مقام، فخرفروشي به امكانات مادي، انحصارطلبي، ناسپاسي، عدم ‎گذشت، بدبيني و حركات نمايشي بروز و ظهور مي‌يابد و نمرة بالا از همين ويژگيها حكايت مي‌كند. در حديث معراج دربارة گرايش اجتماعي اهل دنيا مي‌خوانيم: «اهل دنيا اگر به كسي بدي كند، از او عذرخواهي نمي‌كند و اگر كسي از او عذرخواهي كند، عذر او را نمي‌پذيرد. كارهاي زياد و خوب مردم در نظر او اندك است. خود را براي كارهايي كه انجام نداده، ستايش مي‌كند و ادعاي صفات و فضايلي مي‌كند كه براي او نيست. دربارة چيز‌هايي سخن مي‌گويد كه به آن منت مي‌گذارد. بدي‌هاي مردم را ذكر و خوبي‌هاي آنها را پنهان مي‌كند. دربرابر كسي كه از او علم آموخته‌ است، تواضع نمي‌كند».4 حضرت علي عليه‌السلام در مورد علت و فلسفة كرنش اهل دنيا براي صاحبان دنيا مي‌فرمايد: «كسي كه دنيا در ديده‏اش بزرگ جلوه كند و ارزش و اعتبار دنيا در دلش فراوان گردد، دنيا را بر خدا مقدّم شمارد و جز دنيا به چيز ديگري نپردازد و بنده دنيا گردد»؛5 «هركس به چيزي عشق ناروا ورزد، نابينايش مي‏كند و قلبش را بيمار مي‌سازد؛ با چشمي بيمار مي‏نگرد و با گوشي بيمار مي‏شنود. خواهش‏هاي نفس، پردة عقلش را دريده، دوستي دنيا دلش را ميرانده است. شيفتة بي‌اختيار دنيا و بردة آن و بردة كساني است كه چيزي از دنيا در دست دارند. دنيا به هر سو برگردد، او نيز بر‌مي‏گردد. هرچه هشدارش دهند، از خدا نمي‏ترسد و از هيچ پنددهنده‏اي شنوايي ندارد.6 از اين گفتار امام علي عليه‌السلام به‌خوبي تملق، كرنش، تواضع و بي‌اختياري دنياگرايان دربرابر صاحبان قدرت و مال و جاه روشن مي‌گردد؛ چون ويژگي دنياگرا، پرستش دنيا و دنياداران است؛ آنجا كه فردي را مشاهده مي‌كنند كه از تنعمات دنيا چيزي در دست ندارند، به او بي‌رغبت و بي‌اعتنايند و حتي به ديدة تحقير به او مي‌نگرند؛ ميل به ارتباط با او ندارند و از او كناره مي‌گيرند؛ هرچند كه او از افراد متقي و پارسا، و داراي فضايل برجستة معنوي باشد. مبناي تعامل اهل دنيا با مردم در دادوستد، ازدواج، ارتباط، فعاليت سياسي و اجتماعي، انتخاب رشتة تحصيلي و شغل، براساس محبت دنيا و اصل قرار دادن آن شكل مي‌گيرد. دربرابر، ‌چنان‌كه در حديث قدسي آمده است: «اهل آخرت؛ مردم در نظرشان مردگان‌اند (يعني آنها را نه منشأ عزت خود مي‌دانند كه براي دنيا دربرابر آنها تملق بگويند و خود را دربرابر آنها نيازمند فرض كنند، و نه آنها را منشأ ذلت خود مي‌دانند كه دربرابر آنها احساس ترس و حقارت داشته باشند و خدا در نظر آنها زندة قيوم و كريم است (او را مؤثر حقيقي در عالم هستي مي‌دانند و بس. تنها منشأ عزت و ذلت را هم او مي‌دانند). در قلب آنها كوچك‌ترين دل‌مشغولي به مخلوقين يافت نمي‌شود (يعني به تكليف خود عمل مي‌كنند و مدح و ذم مردم، محاسبات آنها را تحت تأثير قرار نمي‌دهد».7

هر كس دربرابر معبود خود، خاضع است؛ پس دنياگرايان دربرابر دنيا و هر كس كه بهره‌اي از دنيا دارند، خضوع و خشوع دارند و آخرت‌گرايان مؤمن كه شديدترين محبت آنها براي خداست، ‌در برابر او و كساني كه به او ايمان دارند، متواضع‌اند.اين واقعيت را، هم از كلام علي‌عليه‌السلام كه دربارة دنياگرايان بيان شده ‌بود، مي‌توان به‌دست آورد و هم از اين آية شريفه كه مي‌فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! هركس از شما، از آيين خود بازگردد، به خدا زياني نمي‏رساند؛ خداوند گروهي را مي‏آورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند؛ دربرابر مؤمنانْ متواضع و دربرابر كافرانْ سرسخت و نيرومندند. آنها در راه خدا جهاد مي‏كنند و از سرزنش هيچ سرزنش‌كننده‌اي هراس ندارند» (مائده:54). نمرة پايين و يا كسب نكردن نمره در اين خرده‌آزمون، نشان‌دهندة از گذشت، تواضع و خوش‌بيني فرد است و نيز نشان مي‎دهد كه از نظر چنين فردي، غني و فقير يك‌سانند؛ زيرا اين‌گونه افراد، ارزش را در مسائل مادي نمي‎بيند و در برابر تمام ستمديدگان و مسلمانان در دورترين نقاط دنيا، احساس مسئوليت مي‎كنند؛ چون رضايت معبود و محبوبشان را در آن مي‌بينند؛ و نيز در انجام تكليف الهي، موافقت و مخالفت ديگران برايشان اهمّيتي ندارد (و لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ) و هيچ‌گاه، به‌دليل حرف ديگران، هزينه‌هاي بيجا نمي‌كند؛ چرا كه ديگران را منشأ اثر نمي‌دانند.
3. عدم گرايش به عبوديت‌ ـ پرسش‌ها (25-37)

دنياگرا، سرگرم به ظواهر دنياست و اين سرگرمي، او را از فكر مبدا و معاد غافل كرده است. همين امر، عبادت را براي او بسيار دشوار مي‌كند. دنياگرا به‌صورت نقد معامله مي‌كند و فكرش در قلمرو محسوسات است و وعدة بهشت و نعمت‌هاي بهشتي انگيزه‌اي در او ايجاد نمي‌كنند؛ چون به آنها اعتقاد ندارد. بنابراين اهل عبادت واقعي نيست. در حديث شريف معراج، خداوند متعال يكي از ويژگي‌هاي اهل دنيا را اين‌گونه معرفي مي‌كند: «هنگام بندگي، كسل و بي‌حال است و هنگام معصيت و نافرماني، شجاع و بي‌باك».8 جهاد مالي برايش بسيار دشوار است؛ زيرا انفاق مال را اتلاف آن مي‎پندارد. ازطرفي شدت علاقة او به دنيا، درحدّ پرستش بالا رفته و چنين كسي نمي‌تواند از محبوب خود، كه آن را منشأ عزت خود مي‌داند، بگذرد. بسيار به زندگي علاقه دارد؛ به‌گونه‌اي كه براي حفظ زندگي، به هر ذلّتي تن مي‎دهد؛ چون معتقد است كه هرچه هست، همين زندگي دنياست. از قرآن كريم، اين طرز برداشت اهل دنيا كاملاً روشن مي‌شود؛ آنجا كه مي‌فرمايد: «آنها گفتند: چيزي جز اين زندگي دنيايي ما نيست و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد!» (انعام:29). «مسلّماً غير از اين زندگي دنياي ما، چيزي در كار نيست؛ پيوسته گروهي از ما مي‏ميريم و نسل ديگري جاي ما را مي‏گيرد و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد! »(مؤمنون: 37). اهل دنيا با اين فكر هرگز اهل جانبازي و ايثار در راه خدا نيست؛ چراكه مرگ را فنا مي‎پندارد. از‌طرفي به‌آساني گناه مي‎كند؛ زيرا از عوامل بازدارنده دربرابر گناه، محروم است‌؛ بنابراين، انگيزه براي گناه و معصيت، در او بسيار است، ولي انگيزة چنداني براي عبادت ندارد. كساني كه نمرة پايين در اين خرده‌آزمون مي‎گيرند، در طيف مقابل قرار دارند. در راه خدا از جان و مال و تعلقات دنيوي مي‎گذرند و به هيچ قيمتي معصيت خدا را نمي‎كنند؛ چون كه دنيا را فاني و آخرت را باقي، و خدا را حاضر و ناظر مي‎دانند. اين حقيقت را از اين كلام وحي نيز مي‌توان به دست آورد: «بعضي از مردم، معبودهايي غير از خداوند براي خود انتخاب مي‏كنند و آنها را همچون خدا دوست مي‏دارند. اما آنها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا، (از عشق مشركان به معبودهايشان) شديدتر است (بقره: 165). اين عشق شديد باعث مي‌شود كه مؤمن آخرت‌گرا بتواند در راه خدا از تمام اموال خود بگذرد و هستي خود را نثار محبوب كند. آنها با انفاق مال، به‌دنبال تجارتي هستند كه زياني در آن نخواهد بود. «به‌يقين كساني كه كتاب خدا را همواره تلاوت مي‏كنند و نماز را به‌پا‌داشته و از آنچه به آنها روزي كرده‏ايم، نهان و آشكار انفاق نمودند، تجارتي را اميد دارند كه هرگز كساد و زيان ندارد» (فاطر:29). برخلاف دنياگرايان، مؤمنان آخرت‌گرا درهمه‌حال، به ياد خدايند. «آن كساني كه خدا را درهمه‌حال، ايستاده و نشسته و به پهلو تكيه‌داده، ياد مي‌كنند و در اسرار آفرينش آسمان‌ها و زمين به تفكر و تفحص مي‏پردازند (و مي‏گويند:) پروردگارا، اينها را بيهوده نيافريده‏اي، منزهي تو. ما را از عذاب، محفوظ بدار» (آل‏عمران: 191).
4. تجمل‌‎‎گرايي ـ پرسش‌ها (38-45)

افراد دنياگرا عزت، افتخار و هويت خويش را در ساية تأمين مال و ثروت طلب كرده و براي به‌دست آوردن اين عزت و آسايش، به زراندوزي، تجمل‎گرايي تكاثر و تفاخر روي مي‎آورند. حضرت علي عليه‌السلام پس از بيان ويژگي اهل دنيا مي‌فرمايد: «آري، چنين است كسي كه دنيا در چشمش بزرگ جلوه نموده و موقعيت آن در قلبش بزرگ قرار گرفته، آن‌ را بر خداي مقدم مي‏دارد. از همه‌جا مي‏بُرد و به دنيا مي‏پيوندد و سخت بردة آن مي‏شود». سپس به چند نفر از پيامبران بزرگ الهي كه دل از بردگي و بندگي دنيا بريده‌اند، براي الگوگيري، اشاره مي‌كند. حضرت علي عليه‌السلام ساده‌زيستي و بي‌رغبتي به دنيا را از بارزترين ويژگي‌هاي پيامبران برمي‌شمارد. اين ويژگي‌ها درواقع، نقطة مقابل همان پيوستاري است كه دنياگرايان در يك سوي آن قرار دارند. «براي تو كافي است كه راه و رسم زندگي پيامبر اسلام‌صلّي‌اللّه‌عليه‌وآله را اطاعت نمايي تا راهنمايي خوبي براي تو در شناخت بدي‏ها و عيب‏هاي دنيا و رسوايي‏ها و زشتي‏هاي آن باشد؛ چه اينكه دنيا از هرسو بر پيامبر‌صلّي‌اللّه‌عليه‌وآله بازداشته و براي غير او گسترانده شد. از پستان دنيا شير نخورد و از زيورهاي آن فاصله گرفت. اگر مي‏خواهي، دومي را، موسي عليه‌السلام و زندگي او را تعريف كنم؛ آنجا كه مي‏گويد: «پروردگارا! هرچه به من از نيكي عطا كني، نيازمندم». به‌خدا سوگند، موسي عليه‌السلام جز قرص ناني كه گرسنگي را برطرف سازد، چيز ديگري نخواست؛ زيرا موسي عليه‌السلام از سبزيجات زمين مي‏خورد؛ تاآنجاكه براثر لاغري و آب شدن گوشت بدن، سبزي گياه از پشت پردة شكم او آشكار بود. و اگر مي‏خواهي، سومي را، حضرت داوود عليه السّلام‏، صاحب ني‏هاي نوازنده ـ و خوانندة بهشتيان را الگوي خويش سازي كه با هنر دستان خود، از ليف خرما زنبيل مي‏بافت و از هم‌نشينان خود مي‏پرسيد: چه كسي از شما اين زنبيل را مي‏فروشد؟ و با بهاي آن، به خوردن نان جوي قناعت مي‏كرد. و اگر خواهي، از عيسي‌بن‌مريم عليه‌السلام بگويم، كه سنگ را بالش خود قرار مي‏داد؛ لباس پشمي خشن به تن مي‏كرد و نان خشك مي‏خورد. نان‌خورش او گرسنگي، و چراغش در شب ماه و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمين بود. ميوه و گل او سبزيجاتي بود كه زمين براي چهارپايان مي‏روياند. زني نداشت كه او را فريفتة خود سازد. فرزندي نداشت تا او را غمگين سازد. مالي نداشت تا او را سرگرم كند و آز و طمعي نداشت تا او را خوار و ذليل نمايد. مركب سواري او دو پايش، و خدمتگزار وي دستهايش بود».9 حضرت علي عليه‌السلام ساده‌زيستي، بي‌رغبتي و زهد، پرهيز از تجملات و بي‌تكلفي را از ويژگي‌هاي برجستة آن برگزيدگان الهي معرفي مي‌كند و آنها را الگوي بسيار خوبي براي پيروي نيكان بر‌مي‌شمارد. سپس به برخي از ويژگي‌هاي رسول‌خدا صلي الله عليه و آله و سلم و خود آن بزرگوار پرداخته و مي‌فرمايد: «پيامبر‌صلّي‌اللّه‌عليه‌وآله از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند و به دنيا با گوشة چشم نگريست. دو پهلويش از تمام مردم فرورفته‏تر و شكمش از همه خالي‏تر بود. دنيا را به او نشان دادند، اما نپذيرفت و چون دانست خدا چيزي را دشمن مي‏دارد، آن را دشمن داشت و چيزي را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چيزي را كه خدا كوچك شمرده، كوچك و ناچيز ‏دانست. اگر در ما نباشد جز آنكه، آنچه را خدا و پيامبرش دشمن مي‏دارند، دوست بداريم يا آنچه را خدا و پيامبرش كوچك شمارند، بزرگ بداريم، براي نشان دادن دشمني ما با خدا و سرپيچي از فرمان‏هاي او كافي بود. و همانا پيامبر ـ كه درود خدا بر او باد‌ـ بر روي زمين مي‏نشست و غذا مي‏خورد، و چون برده، ساده مي‏نشست، و با دست خود، كفش خود را وصله مي‏زد، و جامة خود را با دست خود مي‏دوخت، و بر الاغ برهنه مي‏نشست و ديگري را پشت سر خويش سوار مي‏كرد. پرده‏اي بر در خانة او آويخته بود كه نقش و تصويرها در آن بود. به يكي از همسرانش فرمود، اين پرده را از برابر چشمان من دور كن كه هر گاه نگاهم به آن مي‏افتد، به ياد دنيا و زينت‏هاي آن مي‏افتم. پيامبر‌صلّي‌اللّه‌عليه‌وآله با دل از دنيا روي گرداند و يادش را از جان خود ريشه‌كن كرد و همواره دوست داشت تا جاذبه‏هاي دنيا از ديدگانش پنهان ماند و از آن لباس زيبايي تهيّه نكند و آن را قرارگاه دائمي خود نداند و اميد ماندن در دنيا نداشته باشد؛ پس ياد دنيا را از جان خويش بيرون كرد و دل از دنيا بر كند و چشم از دنيا پوشاند و چنين است كسي كه چيزي را دشمن دارد؛ خوش ندارد به آن بنگرد يا نام آن نزد او بر زبان آورده شود. در زندگاني رسول خدا‌صلّي‌اللّه‌عليه‌وآله براي تو نشانه‏هايي است كه تو را به زشتي‏ها و عيب‏هاي دنيا راهنمايي كند؛ زيرا پيامبر‌صلّي‌اللّه‌عليه‌وآله با نزديكان خود گرسنه به‌سر مي‏برد و با‌ ‌آن‌كه مقام و منزلت بزرگي داشت، زينت‌هاي دنيا از ديدة او دور ماند. پس تفكر كننده‏اي بايد با عقل خويش به‌درستي انديشه كند كه آيا خدا، محمد‌صلّي‌اللّه‌عليه‌وآله را به داشتن اين صفت‌ها اكرام فرمود يا او را خوار كرد؟ اگر بگويد: خوار كرد، دروغ گفته و بهتاني بزرگ زده است و اگر بگويد: او را اكرام كرد، پس بداند، خدا كسي را خوار شمرد كه دنيا را براي او گستراند و از نزديك‏ترين مردم به خودش دور نگهداشت. پس پيروي‌كننده بايد از پيامبر‌صلّي‌اللّه‌عليه‌وآله پيروي كند، و به‌دنبال او راه رود، و قدم بر جاي قدم او بگذارد، وگر‌نه از هلاكت ايمن نمي‏باشد، كه همانا خداوند، محمد‌صلّي‌اللّه‌عليه‌وآله را نشانة قيامت، و مژده‌دهندة بهشت، و ترساننده از كيفر جهنم قرار داد. او با شكمي گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و كاخ‏هاي مجلّل نساخت (سنگي بر سنگي نگذاشت) تا جهان را ترك گفت و دعوت پروردگارش را پذيرفت. به‌‌خدا سوگند، آن‌قدر اين پيراهن پشمين را وصله زدم كه از پينه‌كنندة آن شرمسارم. يكي به من گفت: «آيا آن را دور نمي‏افكني؟»، گفتم: از من دور شو؛ صبحگاهان، رهروان شب ستايش مي‏شوند».10

افرادي كه دنياگرايي‌شان كم است و يا اصلاً در اين خرده‌آزمون نمره نمي‎آورند، به دنيا با يك ديد ابزاري مي‎نگرند و همه چيز را براي رفع حاجت و رسيدن به آخرت مي‎خواهند؛ درنتيجه، ساده زندگي مي‎كنند و از تجمل‎گرايي بيزارند و براي گردآوري دنيا، حرص و ولع ندارند.
5. عدم تعبد به احكام ـ پرسش‌ها (46ـ51)

دنياگرا تحت تسلط خواهش‌هاي نفساني خويش است؛ همان خواهشهايي كه در تعارض با احكام زندگي‌بخش اسلام است؛ درنتيجه، به‌دليل بينش نادرست دربارة جهان هستي، اصالت دادن به زندگي دنيوي (مؤمنون: ‌‌37) و خرافه پنداشتن زندگي پس از مرگ، ديوانه و جادوگر خطاب كردن پيامبرخداصلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براي سرپوش گذاشتن به تمام حقايقي كه آن حضرت بيان فرموده ‌است (ذاريات: 52)، بسياري از احكام الهي را با زندگي امروزي ناسازگار مي‎داند؛ به حقانيت آن شك مي‎كند و به مؤمنان كه گرايش قوي به اسلام دارند، بدبين است. اين تشكيك و انكارها دربارة حقانيت احكام الهي، به‌دليل رفع تعارض دروني است؛ بدين معنا كه اگر در عين ارضاي خواهش‌هاي نفساني، به حقانيت دستورهاي الهي، مرگ، و حساب و كتاب پس از آن اعتقاد داشته باشد‌، همواره دچار تعارض خواهد بود؛ بنابراين، اصل دنياي پس از مرگ را انكار مي‌كنند تا تعارض آن‌ها، هرچند در ظاهر، برطرف گردد. ولي آنها كه در طيف مقابل قرار دارند، يعني نمرة كمي از اين خرده‌آزمون مي‎گيرند، به خدا و زندگي پس از مرگ يقين دارند و فاني بودن زندگي دنيا را قطعي مي‎دانند؛ درنتيجه، با جان و دل فرمان‌هاي الهي را مي‎پذيرند؛ دربرابر آنها تسليم‌‌اند و هركس را كه به احكام الهي پايبند باشد، تحسين و تمجيد مي‌كنند. تسليم آخرت‌گرايان در برابر خدا و رسولان او و هر آنچه از سوي او آمده است، در آية 84 سورة شريف آل‏عمران، آشكار است.
6. آخرت‌گريزي ـ پرسش‌ها (52-60)

نمرة بالا در اين خرده آزمون، نشان‌دهندة از دل‌بستگي شديد فرد به دنيا، و ترس و وحشت از آخرت و مرگ است. اين افراد دنيا را به آخرت ترجيح مي‎دهند. در آيات و روايات به علاقة بسيار شديد دنيا گرايان به دنيا، ترس آنها و تنفر آنها از مرگ، و انكار يا به‌فراموشي سپردن آخرت، اشاره شده‌است. خداي متعال دربارة كساني كه دستورهاي او را زير پا گذاشته و نافرماني مي‌كنند، مي‌فرمايد: «اينها همان كسان‌اند كه آخرت را به زندگي دنيا فروخته‏اند، ازاين‌رو، عذاب آنها تخفيف داده نمي‏شود و كسي آنها را ياري نخواهد كرد» (بقره: 86) و دربارة يهود كه براي حفظ منافع مادي و دنيوي به هر جنايتي دست مي‌زنند، مي‌فرمايد: «و البته آنها را حريص‏ترين مردم به زندگي (طولاني) خواهي يافت و (بلكه حريص‏تر) از كساني كه شرك ورزيدند! هريك از آنها دوست دارد كه اي كاش هزار سال عمر مي‏كرد؛ و هرگز آن عمر دراز، دوركنندة او از عذاب (جهنم) نيست و خداوند به آنچه مي‏كنند، بيناست» (بقره: 96). در جاي ديگر، علت غفلت از آخرت را چنين بيان مي‌كند: «(چنين نيست كه قيامت نباشد) بلكه علم آنان به‌ آخرت (بر اثر توجه تام به دنيا) پايان يافته است؛ بلكه (با شنيدن ادلّه باز هم) دربارة آن در شك‌اند؛ بلكه (به‌دليل شقاوت و مهر بر دل‏هايشان) نسبت به آن كورند» (نمل: 66). دربرابر دنياگرايان، كساني قرار دارند كه به مرگ و جهان پس از مرگ عشق مي‌ورزند و به بيان علي عليه السلام: «و اگر نبود مرگي كه خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتي به‌اندازة برهم‌زدن چشم، در بدن‏ها قرار نمي‏گرفت؛ از شوق ديدار بهشت و از ترس عذاب جهنّم».11 شايد از همين باب است كه علي عليه‌السلام فرمودند: «سوگند به خدا، انس و علاقة فرزند ابي‌طالب به مرگ در راه خدا، از علاقة كودك به پستان مادر بيشتر است».12

نمرة پايين در اين خرده آزمون، نشان از وارستگي فرد، ‌حل شدن مسئلة مرگ براي او، علاقه به زندگي پس از مرگ، و شيرين بودن ديدار ائمة هدي و پروردگار جهانيان دارد. او براي ديدار خدا و ائمة هدي، آرزوي مرگ مي‎كند. آخرت‌گرايان، اين مرگ را با آرزوي شهادت در راه اسلام طلب مي‌كنند.
الف) روايي محتواي «مسد»

براي تشخيص «روايي محتوا»،13 پرسشنامة دنياگرايي با ارائة مستندات روايي و قرآني هر پرسش، به ده تن از كارشناسان اسلامي عرضه كرديم و مناسبت و ارتباط هر پرسش آزمون با دنياگرايي پرسيده شد كه همگي، پرسشنامة دنياگرايي را مناسب و مرتبط با دنياگرايي دانستند. برخي از كارشناسان، پس از تأييد روايي محتوا، نظرات تكميلي نيز ارائه كرده بودند كه در بازبيني آزمون، نظرات آنها اعمال شد.
ب) روايي سازه‎اي«مسد»

جدول 1: هم‌بستگي بين خرده آزمون‌هاي دنياگرايي با يكديگر و با دنياگرايي

عوامل دنياگرايي
    

ويژگي‌هاي رواني
    

گرايش‌هاي اجتماعي
    

عدم گرايش به عبوديت
    

تجملگرايي
    

عدم تعبد به احكام
    

آخرت‌ گريزي
    

دنياگرايي

ويژگي‌هاي رواني
    

1
                                  

گرايش‌هاي اجتماعي
    

515/0
    

1
                            

عدم گرايش به عبوديت
    

369/0
    

563/0
    

1
                      

تجمل‌‎‎گرايي
    

494/0
    

666/0
    

538/0
    

1
                

عدم تعبد به احكام
    

397/0
    

621/0
    

629/0
    

585/0
    

1
          

آخرت‌گريزي
    

392/0
    

629/0
    

579/0
    

595/0
    

615/0
    

1
    

دنياگرايي
    

630/0
    

839/0
    

777/0
    

829/0
    

811/0
    

814/0
    

1

همان‌گونه‌كه از جدول 1- به ست مي‎آيد، بين تك‌تك مؤلفه‎هاي دنياگرايي با يكديگر‌، هم‌بستگي بسيار بالايي وجود دارد كه در تمام‌ موارد 276 = N و0001/0 = P است. هم‌بستگي بين مؤلفه‎هاي دنياگرايي، از 369/0=r تا 839/0=r متغير است.
ج) اعتبار«مسد»
1. روش آلفاي كرونباخ

در مرحلة اول، «مسد» را بين 107 نفر از طلاب و دانشجويان با نسبت مساوي توزيع كرديم كه اعتبار اين آزمون، از راه محاسبة آلفاي كرونباخ، 8921/0 به‌دست آمد؛ اين نتيجه، نشان‌دهندة اعتبار قابل قبول پرسشنامة دنياگرايي است.
2. دوباره‌سنجي«مسد»

براي محاسبة اعتبار آزمون دنياگرايي از راه دوباره‌سنجي، ابتدا 107 تن از داشجويان و طلاب علوم ديني را به تعداد مساوي گزينش كرده، از آنها خواستيم كه پرسشنامة دنياگرايي را پر كنند. پس از گذشت يك ماه، دوباره پرسش‌نامه توسط اين گروه تكميل شد. ضريب هم‌بستگي نتايج به دست آمده از اين دو نوبت اجراي پرسش‌نامه كه از طريق هم‌بستگي پيرسون محاسبه شد، (998/0=r)به‌ دست آمد كه درسطح 0001/0=p معنادار است. براي بررسي نتايج و مقايسة ميانگين دو بار اجراي مختلف پرسشنامه، از آزمون t استفاده شد. آزمون t تفاوت معناداري را بين ميانگين دو نوبت آزمون نشان نداد. نتايج آزمون t، در جدول 2 ديده مي‌شود.

جدول:2آزمون t وابسته جهت بررسي اعتبار پرسشنامة دنياگرايي از راه دوباره‌سنجي

شاخص‌ها

آزمون
    

تعداد افراد
    

ميانگين
    

انحراف معيار
    

درجة آزادي
    

ارزش tبه‌دست آمده
    

p

آزمون نوبت اول
    

107
    

8505/142
    

4161/25
    

106
    

183/35
    

998/0

آزمون نوبت دوم
    

107
    

1869/149
    

8826/25
    

106
3. اعتبار «مسد» با روش تنصيفي

ازآنجا‌ كه دنياگرايي يك خصيصة برگرفته از فرهنگ اسلامي است و در فرهنگ اسلامي، كمتر اين ويژگيها به صورت آزمون درآمده و كمّي شده است، بنابراين، آزمون معادل براي دنياگرايي وجود ندارد؛ درنتيجه، از روش تنصيفي كه تقريباَ همين عمل را انجام مي‎دهد استفاده شد.

جدول 3: آزمون t وابسته جهت بررسي اعتبار تنصيفي پرسشنامة دنياگرايي

شاخص‌ها

آزمون
    

تعداد افراد
    

ميانگين
    

انحراف معيار
    

درجة آزادي
    

ضريب همبستگي
    

ارزش t به‌دست‌آمده
    

P

نيمة اول آزمون
    

276
    

86/12
    

77/0
    

275
    

955/0
    

17/30
    

0001/0

نيمة دوم آزمون
    

276
    

94/13
    

83/0

قابليت اتكاي آزمونها از طريق محاسبة ضريب هم‌بستگي به‌دست مي‎آيد. ضريب هم‌بستگي بين صفر و 1± در تغيير است. ضريب 1+ معرف هم‌بستگي كامل و مستقيم است.14 همان‌گونه‌كه ديده مي‎شود، ضريب هم‌بستگي در جدول 3 مساوي با 955/0 است كه بسيار به 1 نزديك است؛ يعني هم‌بستگي كامل و مستقيم بين دو خرده‌آزمون دنياگرايي برقرار است. ازسويي، تفاوت چنداني بين دو ميانگين خرده‌آزمون ها به‌چشم نمي‌خورد؛ درنتيجه، آزمون دنياگرايي از دقت بالايي برخوردار است.
د) مقايسة سطح دنياگرايي در طلاب علوم ديني و دانشجويان رشته‌هاي مختلف علوم انساني

قطعاً سطح دنياگرايي در آحاد و اقشار مختلف مردم يك‌سان نيست. پرسشنامة دنياگرايي اگر نتواند تمايز و تفكيك ايجاد كند، انتظاري كه از آن مي‌رود را برآورده نكرده و كارآمد نبوده، نياز به بازنگري دارد. براي تشخيص قدرت تمييز اين مقياس، آن ‌را در بين دو قشر حوزو‌ي و دانشگاهي، و دو جنس مذكر و مؤنث، و دو گروه مجرد و متأهل، با وضعيت اقتصادي ضعيف، متوسط، خوب و عالي در گروه نمونه‌اي كه جمعاً 276 نفر را تشكيل مي‌دهد، اجرا كرديم كه جدول‌ها و نتايج ذيل، حاصل اين كار ميداني است.

جدول 4: ميانگين و انحراف استاندارد نتايج دنياگرايي و محورهاي آن، به‌تفكيك نوع تحصيلات و وضعيت تأهل

نوع تحصيلات
    

وضعيت تأهل
    

شاخص‎ها
    

علائم رواني
    

گرايش‎هاي اجتماعي دنياگرايانه
    

عدم‌گرايش ‌به عبوديت
    

تجمل‎گرايي
    

عدم‌‌تعبد ‌به‌احكام‌ الهي
    

آخرت گريزي
    

دنياگرايي

حوزوي
    

متأهل

8/31 درصد
    

ميانگين تعداد انحراف استاندارد
    

6477/13

88

5814/4
    

9886/8

88

2951/4
    

1250/10

88

3602/5
    

6705/12

88

1490/6
    

6364/2

88

9911/2
    

4432/7

88

3015/4
    

4659/55

88

7883/17

مجرد

9/11 درصد
    

ميانگين تعداد انحراف استاندارد
    

9697/13

33

4857/5
    

1515/9

33

5216/4
    

6061/9

33

8966/3
    

5455/13

33

6130/5
    

8182/2

33

1270/3
    

1515/6

33

8820/3
    

8485/55

33

9788/18

دانشگاهي
    

متأهل

9/7 درصد
    

ميانگين تعداد انحراف استاندارد
    

1818/16

22

3241/5
    

2727/12

22

1144/6
    

9091/18

22

1144/6
    

9091/18

22

8674/7
    

3182/8

22

7684/5
    

2727/11

22

8406/5
    

9091/77

22

2248/29

مجرد

1/48 درصد
    

ميانگين تعداد انحراف استاندارد
    

9023/16

133

1520/5
    

0602/15

133

7575/7
    

3835/15

133

2432/8
    

2105/20

133

8258/7
    

8648/10

133

6227/6
    

8346/12

133

4245/8
    

0602/91

133

2997/34

مجموع
    

متأهل 8/39 درصد
    

ميانگين تعداد انحراف استاندارد
    

1545/14

110

8219
    

6455/9

110

1680/5
    

4273/10

110

5230/5
    

9182/13

110

9561/6
    

7727/3

110

3318/4
    

2091/8

110

8691/4
    

9545/59

110

3251/22

مجرد 2/60 درصد
    

ميانگين تعداد انحراف استاندارد
    

3193/16

166

3338/5
    

8855/13

166

5962/7
    

2349/14

166

9154/7
    

8855/18

166

8882/7
    

2651/9

166

8818/6
    

5060/11

166

1766/8
    

0602/84

166

7808/34

در جدول بالا داده‎هاي مربوط به ميانگين و انحراف استاندارد براي دنياگرايي و هريك از خرده‌مقياس‎هاي آن، به‌تفكيك نوع تحصيلات و وضعيت تأهل، آمده است و نشان مي‎دهد كه تعداد حوزويان متأهل 88 نفر و تعداد حوزويان مجرد 33 نفر، يعني به‌ترتيب، 8/31 درصد و 9/11 درصد از كل نمونه را تشكيل مي‎دهد.

تعداد دانشگاهيان متأهل 22 نفر، يعني 9/7 درصد و تعداد دانشگاهيان مجرد 133 نفر، يعني 1/48 درصد از كل نمونه است. در مجموع، تعداد افراد متأهل،
ـ صرف نظر از اينكه حوزوي باشند يا دانشگاهي ـ 110 نفر، يعني 8/39 درصد از نمونه و تعداد افراد مجرد 166 نفر، يعني 2/60 درصد از كل نمونه را تشكيل مي‎دهد.

ميانگين دنياگرايي در افراد حوزوي متأهل 46/55 با انحراف استاندارد 78/17 و در حوزويان مجرد 84/55 با انحراف استاندارد 97/18 است و در دانشگاهيان متأهل با تعداد 22 نفر، ميانگين دنياگرايي 90/77 با انحراف استاندارد 22/29 و در دانشگاهيان مجرد با ميانگين 06/91 با انحراف استاندارد 29/34 است. ميانگين دنياگرايي در افراد متأهل ـ صرف نظر از اينكه حوزوي باشند يا دانشگاهي
ـ 95/59 با انحراف استاندارد 32/22 و در افراد مجرد ـ اعم از اينكه حوزوي يا دانشگاهي باشند ـ 06/84 با انحراف استاندارد 78/34 است. در تك‌تك عوامل دنياگرايي، همين تفاوتها ديده مي‌شود.

جدول5: نتايج آزمون معناداري ضريب هم‌بستگي دنياگرايي با مشخصات فرعي.

متغير مستقل
    

متغيرهاي‌تعديل‌كنندة

شاخص‎ها
    

جنسيت
    

نوع تحصيلات
    

وضعيت تأهل
    

وضعيت اقتصادي

دنياگرايي
    

R همبستگي پيرسن
    

018/0-
    

513/0
    

363/0
    

064/0

P سطح معناداري
    

766/0
    

0001/0
    

0001/0
    

288/0

چنان‌كه از جدول استفاده مي‎شود، رابطة دنياگرايي با جنسيت و نيز وضعيت اقتصادي، معنادار نيست. بين دنياگرايي و نوع تحصيلات (حوزوي، دانشگاهي) رابطة نسبتاً قوي (513/=r) و بين دنياگرايي و وضعيت تأهل رابطة 363/=r وجود دارد؛ به اين معنا كه هرچه از حوزه به‌سوي دانشگاه و از تأهل به‌سوي تجرد برويم، دنياگرايي بيشتر ميشود. در‌نتيجه، دنياگرايي در حوزويان نسبت‌به دانشگاهيان و در متأهل‎ها نسبت‌به مجردها كمتر است. ازآنجا كه پژوهشگر درصدد بررسي تأثير وضعيت تأهل و تجرد بر سطح دنياگرايي است، اين بخش از پژوهش، نقش عِلّي مقايسه‎اي به‌خود گرفته است؛ زيرا، پژوهشگر امكان تصادفي ساختن را نداشته است؛ به‌همين دليل، در اينجا به مقايسة ميانگين‎ها پرداخته‎است.

هدف پژوهشگر پاسخ به اين دو پرسش است كه «آيا بين افراد متأهل و مجرد از لحاظ سطح دنياگرايي، تفاوت معنا‎داري وجود دارد؟» و نيز «آيا بين دانشجويان و حوزويان از لحاظ دنياگرايي، تفاوت معنا‎داري هست؟» درنتيجه، با توجه به واريانس‎هاي دو گروه، به كمك آزمون لوين15 نخست يك‌ساني واريانس‎ها آزمون شده،‌ سپس با توجه به رابطة t و درجة آزادي مربوطه و سطح معناداري (0001/0=p)، دربارة معنادار بودن آنها قضاوت شده است: در صورتي كه تفاوت ميانگين‎ها معنادار باشد، فرضية پژوهش اثبات مي‎شود. داده‎هاي توصيفي در جدول6 آمده است.

جدول 6: مقايسة ميانگين و انحراف استاندارد نمرات افراد دانشگاهي و حوزوي، و سطح معناداري آنها در متغير دنياگرايي

داده‎هاي توصيفي

نوع تحصيلات
    

تعداد
    

ميانگين
    

انحراف استاندارد
    

خطاي انحراف از ميانگين
    

t
    

درجة آزادي
    

معناداري

دانشگاهي
    

155
    

19/89
    

85/33
    

71/2
    

58/10
    

84/244
    

0001/0

حوزوي
    

121
    

57/55
    

04/18
    

64/1

نگاهي به جدول 6 نشان مي‎دهد كه ميانگين دنياگرايي در افراد دانشگاهي، بيش از افراد حوزوي است.

اين جدول نشان داد كه مقدار 588/10 = t در سطح خطاي كمتر از 0001/0، معنادار است؛ يعني ميزان دنياگرايي دانشجويان، بيش از حوزويان است.

جدول 7: مقايسة ميانگين و انحراف استاندارد نمرات افراد مجرد و متأهل، و سطح معناداري آنها در متغير دنياگرايي

داده‎هاي توصيفي

وضعيت تأهل
    

تعداد
    

ميانگين
    

انحراف استاندارد
    

خطاي انحراف از ميانگين
    

t
    

درجة آزادي
    

معناداري

مجرد
    

166
    

06/84
    

78/34
    

69/3
    

012/7
    

76/273
    

001/0

متأهل
    

110
    

95/59
    

32/22
    

12/2

جدول 7 نشان مي‎دهد كه ميانگين دنياگرايي در مجردها، بيش از متأهل‎ها است و آزمون لوين حكايت از آن دارد كه تفاوت بين واريانس‎ها (995/27 = F) در سطح كمتر از 01/0 معنادار است؛ بنابراين، با فرض عدم تساوي واريانسها از آزمون t استفاده شد و نتايج در جدول منعكس گرديد. جدول به ما مي‎گويد: مقدار 012/7 = t در سطح خطاي كمتر از 01/0 معنادار است؛ يعني ميزان دنياگرايي در افراد مجرد، بيش از افراد متأهل است.
بحث و نتيجه‌گيري

پرسش‌نامة سنجش دنياگرايي با روايي و اعتبار بسيار خوب، ثابت كرد كه مي‌توان براي مفاهيم ديني، مقياس و پرسش‌نامه تهيه كرد. پرسشنامة دنياگرايي‌ مي‌تواند در پژوهش‌هاي روان‌شناختي استفاده شده و رابطة آن با ديگر متغيرهاي رواني بررسي شود. اين پژوهش نشان داد كه امكان تبيين معارف ديني به روش تجربي قابل فهم براي دانشمندان تجربي وجود دارد. اجراي پرسش‌نامه در بين طلاب و دانشجويان، و افراد مجرد و متأهل، و بررسي نتايج به‌دست‌‌آمده، ثابت مي‌كند كه دنياگرايي در افراد مجرد، بيش از افراد متأهل و در افراد دانشگاهي بيش از افراد حوزوي است.
چرا دنياگرايي در دانشجويان، بيش از حوزويان است؟

براي تحليل اين واقعيت مي‎توان به چند نكته اشاره كرد:

محتواي علومي كه در حوزه و دانشگاه تدريس مي‎شوند در دانش‌پژوهان اثر مخصوص خود را مي‎گذارد؛ چراكه علم، غذاي معنوي روح است و غذا مي‎تواند باعث حيات و قوت و قدرت تغذيه كننده شود و ازسويي مي‎تواند باعث مسموميت و سرانجام هلاكت متغذي گردد. به‌همين‌دليل، خداوند متعال مي‎فرمايد: «انسان بايد به غذاي خود بنگرد »(عبس:24). از امام باقر عليه‌السلام نقل شده است كه در تفسير اين آيه فرمود: «عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُهُ »؛16 «يعني منظور از طعام در اينجا، علم و دانش است كه غذاي روح است؛ بايد بنگرد كه آن را از چه كسي گرفته است. نظير همين معنا از امام صادق عليه‌السلام نقل شده است. بدون شك، معناي ظاهر آيه، همان غذاهاي جسماني است كه در آيات بعد مشروحاً ذكر شده، ولي غذاي روح را نيز از طريق قياس اولويت مي‎‎توان استفاده كرد؛ چراكه انسان، تركيبي از روح و جسم است و همان‌گونه‌كه جسم او نياز به غذاي مادي دارد، روح او نيز محتاج به غذاي روحاني است و جايي كه انسان بايد در غذاي جسمانيش دقيق شود‌ و سرچشمة آن را كه باران حيات‌بخش است، طبق آيات بعد بشناسد، بايد در غذاي روحاني خود نيز دقت به خرج دهد كه از طريق باران وحي به سرزمين قلب پاك پيامبرصلي‌الله‌عليه‌وآله نازل مي‎‏گردد و از آنجا در سينه‎هاي معصومانعليهم‌السلام ذخيره مي‎شود و همچون چشمه‎هاي جوشاني در صحيفة قلوب مؤمنين جاري مي‎گردد و انواع ميوه‎هاي لذت‌بخش ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي را پرورش مي‎دهد . آري انسان بايد درست بنگرد كه سرچشمة اصلي علم و دانش او كه غذاي روحاني اوست، كجاست؛ مبادا از سرچشمة آلوده‎اي تغذيه شود و روح و جان او را بيمار كند يا به هلاكت افكند».17

بنابراين محتواي درس دانش‌پژوهان، شديداً بر علايق و گرايش‌هاي آنها مؤثر است؛ تا آنجا‌كه رسول خداصلي‌الله‌عليه‌و‌آله و سلم فرمودند: «هر كس به كلام گوينده‎اي گوش فرا دهد، درواقع، او را عبادت كرده است؛ اگر گوينده از خدا بگويد، خدا را عبادت نموده و اگر از شيطان بگويد، شيطان را عبادت كرده است‏».18 بنابراين، علومي كه ريشه در قرآن و سنت پيامبر گران‌قدر اسلام‌صلي‌عليه‌و‌آله‌وسلم و ائمة اطهارعليهم‌السلام دارد، در مخاطبان طهارت و نورانيت ايجاد مي‎‌كند و علومي كه از ذهن‌هاي آلوده به مسكرات، عقل‌هاي اسير غضب و شهوت، و دل‌هاي در بند شرك و كفر برخاسته است، آثار ويرانگر خود را برجاي مي‎نهد. بنابراين، ريشة اين اختلاف حوزويان و دانشگاهيان را در محتوا و سرشاخه‎هاي علوم آنها بايد جست.
چرا دنياگرايي افراد متأهل كمتراز افراد مجرد است؟

1. غريزة شهوت در افرادي كه به سن بلوغ مي‎رسند، به بالاترين درجة رشد خود مي‎رسد و آنها را تهييج كرده و كشش بسيار نيرومندي در آنها به امور شهوت‌انگيز ايجاد مي‌كند. ديده مي‎شود در افراد مجرد، گاهي تمام سرماية رواني فرد معطوف به اين غريزه مي‎‌گردد؛ به‌گونه‌اي كه فرد سرماية ديگري در اختيار ندارد كه براي تحصيل، عبادت‌، خدمت و‌... سرمايه‌گذاري كند؛ درنتيجه، از فعاليت‌هاي روزمره باز مي‌ماند. اگر امكان برآورد اين گرايش طبيعي براي فرد فراهم نگردد، به دليل قدرت بالاي شهوت، فرد دچار عدم تعادل روحي مي‌شود و به‌مصداق آية زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ (آل‏عمران: 14) ميل شديد به يكي از برجسته‎ترين مظاهر دنيا، يعني علاقه به جنس مخالف، پيدا مي‎كند. در اين حال كه افراد مجرد به‌دليل نياز شهواني، با اين فشارهاي رواني دست‌و‌پنجه نرم مي‌‌كنند، به‌تعبير قرآن كريم، افراد متأهل به‌واسطة ازدواج تسكين و آرامش يافته‌اند و اين گرايش‌‌هاي شديد را با ازدواج كنترل كرده، خاطر خود را تسكين بخشيده و به آرامش رسيده‌اند. «و از آيات الهي براي شما اين است كه براي شما از جنس خودتان جفتي بيافريد كه در بر او آرامش يافته، با هم انس گيريد و ميان شما رأفت و مهرباني برقرار فرمود».(روم: 21)

«اين آرامش از اينجا ناشي مي‎شود كه آن دو جنس، مكمل يكديگرند و ماية شكوفايي و نشاط و پرورش يكديگر مي‎باشند. به‌طوري‌كه هر يك بدون ديگري ناقص است و طبيعي است كه ميان يك موجود و مكمل وجود او، چنين جاذبة نيرومندي وجود داشته باشد و از اينجا مي‎توان نتيجه گرفت كساني كه به اين سنت الهي پشت‌پا مي‎زنند، وجود ناقص دارند. به‌هرحال، اين آرامش و سكونت، هم از نظر جسمي و هم از نظر روحي، و هم از جنبة فردي و هم اجتماعي است. عدم تعادل روحي و ناآرامي‎هاي رواني كه افراد مجرد با آن دست‌به‌گريبان‌اند كم‌و‌بيش بر همه روشن است».19 پس به‌وسيلة ازدواج، سرماية رواني كه معطوف به ارضاي غريزة شهوت بود، با ارضاي صحيح آن، آزاد ميشود و فرد به آرامش مي‎رسد. با ازدواج، يكي از پرجاذبه‎ترين استوانه‎هاي دنياگرايي، در نظر انسان كمرنگ مي‎شود.

2. ازدواج باعث مي‎شود كه فرد، احساس مسئوليت بيشتري كند؛ خود را درخصوص تربيت و تأمين معاش خانواده مسئول بداند و در تنگناهاي مختلفي كه در فراز و نشيب زندگي با آن رو‌به‌رو مي‌شود، ‌بيشتر به ضعف خود و قدرت خدا توجه پيدا كند و از راه آزمايش و خطا برايش ثابت مي‎شود كه خالق و رازق، تنها خداست و كمتر ماديات را منشأ اثر مستقل مي‎يابد؛ درنتيجه، دنياگرايي افراد متأهل، كمتر و سلامت رواني آنها بهتر خواهد شد.
چرا بين دنياگرايي و جنسيت رابطه‎اي يافت نشد؟

پژوهشگر از ابتداي امر بر اين باور بوده است كه دنياگرايي در زنان بيش از مردان است و اين واقعيت را با نظري به جهان خارج مي‎توان استنباط كرد؛ چراكه بالاترين بازار مصرف لباس و پوشاك و وسايل لوكس، اختصاص به زنان دارد و توجه ايشان به پوشش، مد لباس، مد وسايل منزل و... بيش از مردان است. علت اين امر مي‎تواند غلبة عواطف و احساسات بر عقل و دورانديشي در زنان باشد. در نظام احسن، زن به‌دليل وظيفة خطير تربيت فرزند و شوهرداري نيازش به عواطف و احساسات، بسيار بيشتر از نياز او به عقل و دورانديشي است و لازمة اين غلبة احساسات، توجه بيش از حد به ظواهر فريبندة دنياست. درك همين واقعيّت توسط افراد فرصت‌طلب است كه زمينه را براي سوءاستفادة آنان از اين ويژگي زنها فراهم مي‌كند؛ درنتيجه، با آوردن اجناس متنوع مصرفي و لوكس، آنها را به خريد بيشتر دعوت مي‎كنند. مولا اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام به همين واقعيت اشاره مي‎كنند؛ آنجا كه در اوصاف زنان، مي‎فرمايند: «همت و اهتمام زنان بر زينت زندگي دنيا و فساد در آنهاست».20 البته توجه به اين نكته نيز خالي از لطف نيست كه اين سخن گهربار، حكم غالبي براي زنان را بيان مي‎كند؛ وگرنه زناني هستند كه با تربيت در دامن فرهنگ اسلام به بالاترين فضايل دست يافته‎‎اند؛ تاجايي‌كه امام عليه‌السلام فرمودند: «يك زن صالح از هزار مرد غير‎صالح بهتر است».21

اما اينكه چرا اين پروهش ميداني، رابطه‎اي بين جنسيت و دنياگرايي نشان نداد، مي‎تواند چند دليل داشته باشد:

1. نمونه، معرِّف جامعه نبوده باشد؛

2. خانم‎ها با دقت كافي به پرسش‌نامه جواب نداده باشند؛

3. پرسشنامه، نياز به اصلاح داشته باشد؛

4. با توجه به اينكه زنان گروه نمونه، همگي از قشر تحصيل كرده‌اند، ثابت نشدن فرضيه، نشانة تأثير محتواي آموزشي و اثرپذيري خانم‌ها از تحصيلات باشد؛ يعني فرضيه در شرايط معمولي ثابت است، ولي در اينجا متغير ديگري وارد ميدان شده‌ است و نخست بايد اثر آن را كنترل كرد.

در اينجا يك نمونه پرسش‌نامة دنياگرايي ارائه مي‌شود.

بسم الله الرحمن الرحيم

لطفاً اين جمله‌ها را با دقت بخوانيد و هر پاسخي را كه با وضعيت شما تطبيق مي‌كند، علامت بزنيد. خواهشمند است براي پاسخ دادن به هر پرسش، زياد متوقف نشويد و نخستين پاسخي كه به ذهنتان آمد و آن را با حال خود مناسب ديديد، علامت بزنيد. پيشاپيش از همكاري شما در اين پژوهش علمي. متشكرم.

ميزان تحصيلات (سال چندم):

رشتة تحصيلي: سن:

متاهل: # مجرد: # شهرستان محل سكونت :

وضعيت اقتصادي و اجتماعي خانواده(شغل و درآمد): ضعيف # متوسط# خوب# عالي #
    

مخالفم
    

تا حدودي مخالفم
    

مطمئن نيستم
    

تا حدودي موافقم
    

موافقم

1. معمولاً از وضعيت خود راضي و خشنود نيستم.
                            

2. در مصائب و مشكلات بسيار صبور هستم.
                            

3. اگر پولي از من گم شود، مدت‌ها فكرم مشغول بوده و ناراحتم.
                            

4. من هيچ عيب و نقصي در خود نمي‌بينم .
                            

5. به‌ندرت به خاطر مسائل مادي عصباني و خشمگين مي‌شوم.
                            

6. در زندگي همواره دغدغه‌هايي دارم كه مرا به‌شدت نگران مي‌كند.
                            

7. داراي ضريب هوشي بسيار بالايي هستم و خيلي زود از مسائل سر در مي‌آورم.
                            

8. به هر دري كه مي‌زنم، به خواسته‌ها و آرزوهاي خود نمي‌رسم.
                            

9. دوست دارم موفقيت‌هاي خود را براي ديگران تعريف كنم.
                            

10. بسيار كم صحبت مي‌كنم.
                            

11. در مجموعه‌اي كه در آن قرار دارم، احساس مي‌كنم هيچ‌كس توانايي‌هاي مرا ندارد.
                            

12. احترام اساتيد و آموزگارانم را بر خود لازم مي دانم و پيش پاي آنها بلند مي شوم.
                            

13. اگر كسي حقي از من ضايع كند، هيچ‌گاه از دلم خارج نمي‌شود؛ هرچند او عذرخواهي كند.
                            

14. به نظر من، ديگران چنان كمالي ندارند تا من به‌خاطر آن، آنان را تحسين كنم.
                            

15. مشكل مردم عراق و فلسطين به خود آنها مربوط مي‌شود؛ ما نبايد خود را به‌خاطر آنان به زحمت بيافكنيم.
                            

16. اگر حق كسي را ضايع كنم، درصدد جبران برآمده و به‌راحتي از او عذرخواهي مي‌كنم.
                            

17. معمولاً در بين خويشاوندان به آنها كه ثروت بيشتري دارند، علاقه‌ام زيادتر است.
                            

18. معمولاً درصددم خوبي‌هاي مردم را بيان كنم و بدي‌هاي آنان را بپوشانم.
                            

19. از كمك كردن به ديگران لذت مي‌برم.
                            

20. هميشه بدي‌هاي مردم بيش از خوبي‌هاي آنان در نظرم جلوه مي‌كند.
                            

21. از اين‌كه با پوششي ساده، در مجلس باشكوه ثروتمندان وارد شوم، احساس حقارت مي كنم.
                            

22. ميل ندارم با افراد فقير ارتباط برقرار كنم و آنها را در شأن خودم نمي‌دانم.
                            

23. از تعريف و تمجيد ديگران نسبت‌به خود، احساس خشنودي مي‌كنم.
                            

24. در عروسي و عزا به‌خاطر حرف ديگران هزينه‌هاي گزافي را متحمل مي‌شوم.
                            

25. با نشاط نماز مي‌خوانم.
                            

26. به‌ندرت، تنها به‌خاطر ترس از خدا مجلس گناهي را ترك كرده‌ام.
                            

27. اگر نمازم قضا شود، اصلاً ناراحت نمي‌شوم.
                            

28. به‌ندرت نماز‌هايم (مخصوصا نماز صبح) قضا مي‌شود.
                            

29. در حال آسايش، از شكر خدا غافل نمي‌شوم.
                            

30. انگيزة چنداني براي اداي نماز و روزة مستحبي ندارم.
                            

31. نگاه به نامحرم برايم به‌صورت امري عادي درآمده و خود را به‌خاطر آن سرزنش نمي‌كنم.
                            

32. خيلي برايم سخت است كه قسمتي از دارايي خود را به اسم خمس يا صدقه، به ديگري بدهم.
                            

33. وقتي پاي وظيفة شرعي در ميان باشد، مخالفت ديگران برايم پشيزي ارزش ندارد.
                            

34. تعطيل كار و صرف هزينة بسيار به‌خاطر انجام حج، برايم قابل هضم نيست .
                            

35. معمولاً بسيار مي‌خندم و برنامه‌هاي فكاهي و سرگرمي را بسيار مي‌پسندم .
                            

36. هنگام صرف غذا، خيلي بيش از حد نياز مي‌خورم.
                            

37. بسيار مي‌خوابم و احساس مي‌كنم نيازم به خواب برطرف نمي‌شود.
                            

38. دوست دارم ماشين مدل با لاي گران‌قيمت داشته‌ باشم .
                            

39. براي آسايش خاطر سعي مي‌كنم هميشه مبلغ قابل توجهي پس‌انداز داشته‌باشم.
                            

40. دوست دارم منزلي وسيع، مجلل و با تزيينات عالي داشته باشم .
                            

41. براي من كسب درآمد مهم است؛ مهم نيست از چه راهي باشد.
                            

42. هنگام غذا بسيار نشاط دارم .
                            

43. با پول مي‌شود هر مشكلي را حل كرد و از ديگران بي‌نياز شد.
                            

44. به تجملات و پوشش ظاهري بسيار حساسم و اگر لباسم از مد بيفتد ديگر آن را نمي‌پوشم؛ اگرچه نو باشد.
                            

45. گاهي براي جلب توجه ديگران، به فكر جراحي پلاستيك مي‌افتم.
                            

46. بسياري از احكام اسلامي با زمان ما سازگار نيست و احتياج به تغيير و اصلاح دارد.
                            

47. حجاب با حد و مرزي كه عالمان ديني مي‌گويند، بسيار پرزحمت، دست‌وپا‌گير و غيرقابل اجراست.
                            

48. سنگسار، اعدام، شلاق و بريدن دست كه حد شرع است،انساني نيست و با حقوق بشر سازگار نمي‌باشد.
                            

49. ما هم مانند جوامع متمدن، به‌جاي اعدام و...، بايد با افراد خاطي مثل بيمار برخورد كنيم.
                            

50. بانك‌داري بدون ربا قادر به رقابت با بانك‌هاي جهاني نيست و بايد تغيير كند.
                            

51. تبعيض‌هايي كه بين زن و مرد وجود دارد (از قبيل ديه، ارث و قيموميت)بايد از بين برود .
                            

52. افرادي كه به‌جاي اضافه‌كاري و كسب درآمد بيشتر، وقت زيادي را در مساجد و مجالس مذهبي مي گذرانند، نرمال نيستند.
                            

53. دنيا چنان جذاب است كه مي‌گويم نقد را بچسب؛ حالا كو تا آخرت.
                            

54. حرام بودن و يا پايان‌پذيري، چيزهايي نيست كه بشود به‌خاطر آن از اين همه لذات دنيوي بگذريم.
                            

55. مرگ يك حادثة سهمناك است و من به‌ندرت دربارة آن مي‌انديشم.
                            

56. هيچ‌گاه براي رسيدن به لقاي الهي و ديدار ائمة معصومينعليه‌السلام آرزوي مرگ نكرده‌ام.
                            

57. دوست دارم صد‌ها سال زنده بمانم و از لذات دنيا بهره ببرم.
                            

58. هيچ‌گاه اعمال خود را بررسي نكرده‌ام تا ازكارهاي بد احتمالي پشيمان شوم.
                            

59. به‌شدت از مرگ مي ترسم و نمي‌توانم آن را به‌عنوان يك حقيقت مسلم بپذيرم.
                            

60. بعيد مي‌دانم وقتي انسان بميرد و تنها خاك و استخواني از او باقي بماند، دوباره زنده شود.
                            
منابع

ـ جوادي آملي،عبدالله، مبادي اخلاق، قم، مركز نشر اسراء، 1377.

ـ جوادي آملي،عبد‌الله، انسان در قرآن، تهران، مركز نشر فرهنگي رجا، 1372.

ـ الحرالعاملي، محمدبن‌الحسن، وسايل الشيعه، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، 1376ـ1389.

ـ دستغيب، سيدعبدالحسين، قلب سليم، قم، دارالكتاب، 1368.

ـ دشتي، محمد، ترجمة نهج‏البلاغه امام علي‏عليه‏السلام، قم، مشهود، 1379.

ـ طباطبايي، سيدمحمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ترجمة سيدمحمدباقر موسوي‌همداني، تهران، كانون انتشارات محمدي، چ‌سوم، ‌1363.

ـ ايران‌نژاد‌پاريزي، مهدي، روش‌هاي تحقيق در علوم اجتماعي، تهران، مديران، 1378.

ـ محمدي ري‎شهري، محمد، ميزان الحكمه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، چ‌چهارم، 1378.

ـ كليني،محمدابن يعقوب، اصول كافي، تهران، اسوه، 1372.

مصباح، محمدتقي، راهيان كوي دوست، قم، مؤسسةآموزشي پژوهشي امام خميني‌قدس‌سره، 1374.

ـ مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلاميه. ج26، 1366.

ـ دشتي محمد‏، ترجمه‏نهج‏البلاغه‏امام‏علي‏عليه‏السلام(دشتي)، قم، موسسه انتشارات مشهور،‌ 1379.

ـ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق.

ـ صبحي‏صالح، نهج‏البلاغه، ناشر، مؤسسةدارالهجره، قم، مصحح، صبحي‏صالح، ج1.

ـ آلن، مري جي.ـ وندي، ام. ين، مقدمه‎اي بر نظريه‎هاي اندازه‎گيري، مترجم: علي دلاور، تهران، سمت،‌ 1374.

ـ الآمدي التميمي، عبدالواحد، غررالحكم و دررالكلم، بيروت، الاعلمي، 1407ق.

* كارشناس ارشد روان‌شناسي باليني مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني‌قدس‌سره.

دريافت: 18/9/88 ـ پذيرش: 19/11/88

** استاد دانشگاه علوم پزشكي بقيةالله‌عجل‌الله‌تعالي فرجه‌الشريف.

1. ر.ك: عبدالله جوادي‌آملي، مبادي اخلاق، / عبد‌الله جوادي آملي، انسان در قرآن / سيدعبدالحسين دستغيب، قلب سليم، 1368 / محمدتقي مصباح، راهيان كوي دوست / ناصر مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه.

2. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 74، ص 23.

3. همان.

4. همان.

5. صبحي‏صالح، نهج‏البلاغه، ص 225. خطبه 160.

6. دشتي، ترجمة ‏نهج‏البلاغه، ص‌207 خطبه1.9.

7. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 74، ص 24.

8. همان.

9. نهج‏البلاغه، ص‌207 خطبه 109

10. همان.

11. نهج البلاغه، ترجمة صبحي صالح، ص 303، خطبه 193.

12. همان، ص 52، خطبه 5

13. Content Validity

14. مهدي ايران‌نژاد پاريزي، روش‌هاي تحقيق در علوم اجتماعي، ص 120.

15. Levin.

16. محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 1، ص 49.

17. ناصر مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، ج 26،‌ ص 144.

18. محمدبن‌حسن حرعاملي، وسايل الشيعه، ج27، ص 128

19. ناصر مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، ج 26ص 207

20. نهج‏البلاغه، ص 214 خطبه 153

21. محمدبن‌حسن حرعاملي، وسايل الشيعه، ج 20، ص 172.

pdf دانلود مقاله ساخت مقیاس سنجش دنیاگرایی (مسد) بر اساس متون دینی (539 KB)

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط