چکیده
تطوّر مفهوم امامت و پیامدهای تعاریف متفاوت از آن ، یکی از چالشبرانگیزترین مباحث کلامی و تاریخی میان متکلّمان، فقها، علمای شیعی و مورّخان است. در این پژوهش سعی می شود ضمن بهرهگیری از اسناد تاریخی و دوری از اختلافات پرتنش و توأم با تعصّب کلامی، با رویکردی تاریخی و روشمند در ابتدا به صورتی بسیار اجمالی مفهوم امامت را در قرون دوم و سوم ه.ق میان شیعیان زیدی بررسی گردد و سپس به تبیین نقش تعریف شیعیان زیدی از مسأله امامت و جایگاه، شئون و وظایف امام، در حیات سیاسی- اجتماعی این گروه پرداخته شود تا مشخّص گردد این تعریف چه تأثیرات کاربردی بر جای نهاده است و اساساً تحوّلات اجتماعی و به ویژه سیاسی این فرقه در قرون نخستین ، تا چه اندازه متأثّر از اندیشه امامت و تا چه اندازه محصول عوامل دیگر بوده است؟
در خلال این پژوهش روشن خواهد شد شیعیان زیدی امامت را به ضرورتی سیاسی- اجتماعی تفسیر کردند و شرط اساسی مشروعیت امامت یک فرد را تلاش برای برپایی اصل امر به معروف و نهی از منکر از راه دعوت مردم به قیام دانستند. تفسیر این شیعیان (زیدی) از مفهوم امامت هرچند در حوزه نظر ایشان را در مقایسه با سایر فِرَق شیعی رویکردی معتدل بخشید ؛ امّا در ساحت عمل، به ورطه اقدامات رادیکال و عملگرایی سیاسی کشانید و حاصل این پراگماتیسم–البته متأثّر از عوامل زمانی و مکانی و زمینههای تاریخی-برپایی شورشهای متعدّد و در نهایت تشکیل حکومتهایی مستقل در نقاط مختلف جهان اسلام بود.
کلیدواژهها
مفهوم امامت؛ تشیّع زیدی؛ قیام به سیف؛ تحوّلات سیاسی - اجتماعی