اصل مقاله
از مشکلات مهم حاجیان در سفر حج، رمی جمره عقبه، در صبح روز دهم ذیحجّه است که صدها هزار حاجی، به خصوص شیعیان- که بر اساس فتاوای مراجع عظام تقلید باید با چشم خود نظارهگر اصابت سنگ به ستون جمره باشند- یکباره به آن سو حرکت میکنند و با مشکل ازدحام جمیعت روبرو میگردند و ناگزیر میشوند جمعیت را بشکافند و تا نزدیکی جمره پیش روند و اقدام به رمی نمایند که این خود دشواریهای فراوانی را به وجود میآورد.
چارهاندیشی این معضل حج، سالهاست که مورد توجّه محافل علمی و حوزوی و حتّی مسؤولان اجرایی دو کشور ایران و عربستان قرار گرفته ولی تاکنون راه حلّ عملی برای آن ارائه نشده است. اخیراً حضرت آیةاللَّه آقای ناصر مکارم شیرازی دامت برکاته فتوایی در این رابطه صادر نموده و نیز در رسالهای با استناد به روایات و اقوال فقها به این نتیجه رسیدهاند که:
«اصابت در رمی شرط نیست».
ضمن تشکّر از معظّمله که رساله مذکور را جهت نشر در اختیار فصلنامه «میقات حجّ» قرار دادهاند، از دانشمندان و فرهیختگان انتظار داریم آن را با دقّت ملاحظه و دیدگاههای خود را برای فصلنامه ارسال نمایند. امید آنکه بتوان برای حلّ معضلات و مشکلات حاجیان چارهاندیشی نمود.
«میقات حجّ»
ص: 31
راه حلّ یکی از مشکلات مهمّ حج
یکی از مشکلات مهمّ حجّاج، مسأله رمی جمرات است؛ به خصوص در روز عید قربان، که همه برای رمی «جمره عقبه» هجوم میآورند و در بسیاری از سالها ضایعات جانیِ بسیاری رخ داده و عدّه زیادی در اطراف جمرات مجروح، یا کشته شدهاند و بسیاری از اوقات سر و صورتها یا چشمها آسیب دیده است!
بیشتر این ضایعات به خاطر آن است که تصوّر عموم، به دنبال فتاوی، بر این میباشد که در رمی جمرات واجب است سنگها به آن ستون مخصوص اصابت کند، حال آنکه دلیل روشنی بر این امر وجود ندارد؛ بلکه دلایلی بر خلاف آن داریم که نشان میدهد همین اندازه که سنگها به سوی جمره پرتاب شود و در همان دایرهای که محلّ اجتماع سنگهاست بیفتد، کافی است. در واقع «جمره» همان «محلّ اجتماع سنگریزه» هاست؛ نه آن «ستون» ها!
این رساله به این منظور تنظیم شده است که دلایل علمیِ این مسأله روشن شود و در معرض ملاحظه اندیشمندان اسلام قرار گیرد و بدانیم که این ستونها نه در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله وجود داشته و نه در اعصار ائمه علیهم السلام؛ بلکه نشانههایی است که بعداً برای محلّ جمرات گذاشته شده است، و گاه چراغی بر بالای آن نصب میشد، برای آنها که به حکم ضرورت در شب رمی میکردند.
از همه عزیزان خواننده خواهش میکنیم تا تمام این رساله را با دقّت مطالعه نکردهاند، قضاوتی نکنند.
جمره چیست؟
اصل وجوب رمی جمرات، به عنوان یکی از مناسک حج، از مسلّمات و ضروریات اسلام است و همه علمای اسلام بر این اتّفاق نظر دارند.
امّا مسأله مهم در باب رمی جمرات این است که بدانیم جمره چیست، که باید سنگها را به سوی آن پرتاب کرد؟ آیا جمره همین ستونهاست که امروز به آن سنگ میزنند؟ یا آن قطعه زمینی است که اطراف ستونها قرار دارد؟ یا هر دو؟ یعنی سنگ به
ص: 32
سوی هر کدام پرتاب شود کافی است.
بسیاری از فقها از شرح این مطلب سکوت کردهاند، ولی گروهی از آنها تعبیراتی دارند که به خوبی نشان میدهد «جمره» همان زمین اطراف ستونهاست؛ همان قطعه زمینی که سنگریزهها به هنگام رمی در آن جمع میشود.
درکتب اربابلغت وروایات معصومین علیهم السلام نیزاشارات گویاییبراینامر وجود دارد.
بلکه قراین نشان میدهد که در عصر رسولاللَّه صلی الله علیه و آله و در ایّام ائمّه معصوم علیهم السلام ستونی در محلّ جمرات وجود نداشته و حاجیان سنگهای خود را بر آن قطعه زمین میانداختند و سنگها روی هم انباشته میشد و بدین جهت آنرا جمره؛ یعنی «مجتمع الحصی» (/ محل جمع شدن سنگریزهها) گفتهاند.
برای پی بردن به این حقیقت، نخست به سراغ عبارات فقهای شیعه و اهل سنّت میرویم، بعد کلمات ارباب لغت و سپس روایات اسلامی را بررسی میکنیم:
عبارات گروهی از فقهای شیعه در معنای جمره
همانگونه که پیشتر اشاره شد، بسیاری از فقها در توضیح معنای جمره سکوت اختیار کردهاند؛ ولی گروهی از آنها تعبیراتی دارند که نشان میدهد جمره همان قطعه زمین اطراف ستونهاست.
در اینجا قول چهارده کتاب از فقهای معروف (هفت کتاب از فقهای شیعه و هفت کتاب از فقهای اهل سنّت) را میآوریم که نشان میدهد جمره در عصر آنها به همان قطعه زمین اطلاق میشده است، که سنگ بر آن میانداختند:
1- مرحوم سید ابوالمکارم ابن زهره در کتاب «غُنیه» چنین میگوید:
«وإذا رمی حصاة فوقعت فی محمل أو علی ظهر بعیر، ثمّ سقطت علی الأرض أجزأت ... کلّ ذلک بدلیل الإجماع المشار إلیه».
هنگامی که سنگی بیندازد و آن سنگ در محمل یا روی پشت شتر بیفتد، سپس روی زمین (جمره) قرار بگیرد، کافی است ... تمام اینها به دلیل اجماعی است که قبلًا اشاره کردهایم!» (1)
1- غنیه، قسم الفروع، ص 189
ص: 33
2- مرحوم علّامه حلّی، در کتاب «منتهی» میفرماید:
«إذا رمی بحصاة فوقع علی الأرض ثمّ مرّت علی سَنَنها (1) أو أصابت شیئاً صلباً کالمحمل و شبهه ثمّ وقعت فی المرمی بعد ذلک أجزأه، لأنّ وقوعها فی المرمی بفعله و رمیه»
«هنگامی که سنگریزهای بیندازد و روی زمین بیفتد و سپس بغلتد، یا به چیز محکمی مانند محمل یا شبه آن بخورد، سپس در داخل محلّ رمی بیفتد، کافی است؛ زیرا افتادن در محلّ رمی، با فعل او و به وسیله او بوده است.» (2) این تعبیر نشان میدهد که محلّ رمی کمی گود بوده و اگر سنگ نزدیک آن میافتاده و غلط میخورده و در آن محل میافتاد، کفایت میکرده است. این دلیل بر آن است که ستونی در آنجا به عنوان «مرمی» (محلّ رمی) وجود نداشته است.
3- در کتاب فقه الرضا چنین آمده است:
«فَإِنْ رَمَیْتَ وَ وَقَعَتْ فِی مَحْمِلٍ وَانْحَدَرَتْ مِنْهُ الَی الْأَرْضِ أَجْزَأَ عَنْکَ». وفی ذیله عن بعض النسخ: «وَ إِنْ أَصَابَ إِنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلًا ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الْأَرْضِ أَجْزَأَهُ».
«اگر رمی کردی و سنگ تو در محمل افتاد و از آنجا روی زمین (جمرات) قرار گرفت، کافی است.» و در ذیل آن، از بعضی نسخ چنین نقل شده: «اگر سنگ به انسانی که در آنجاست اصابت کند یا به شتری، سپس بر زمین (جمرات) بیفتد کافی است.» (3) فقه الرضا خواه مجموعهای از روایات باشد و یا یک کتاب فقهیِ متعلّق به بعضی از قدما، عبارت بالا شاهد زنده مدّعای ماست، که جمرات ستونهایی نبوده است؛ بلکه آن قسمت خاص از زمین بوده است. (البتّه قرائن بسیاری در فقهالرضا دیده میشود که نشان میدهد فقهالرضا یک کتاب فقهی است و مربوط به بعضی از بزرگان قدمای ماست).
4- مرحوم علّامه در «تذکره» میفرماید:
«و لو رمی بحصاة فوقعت علی الأرض ثمّ مرّت علی سَنَنها، أو أصابت شیئاً صلباً کالمحمل و شبهه ثمّ وقعت فی المرمی بعد ذلک أجزأه، لأنّ وقوعها فی المرمی بفعله و رمیه ... و أمّا لو وقعت الحصاة علی ثوب إنسان فنفضها
1- سَنَن بر وزن بدن به معنای «طریق» است و «امض علی سَنَنک»؛ یعنی به راه خود ادامه بده. بنابراین، معنای جمله چنین میشود: سنگریزه به زمین افتاد و به راه خود ادامه داد و در جمره افتاد.
2- منتهی، ج 2، ص 731، چاپ قدیم.
3- مستدرک الوسائل، ج 10، ابواب رمی جمرة العقبة، باب 6، حدیث 1
ص: 34
فوقعت فی المرمی فإنّه لایجزئه».
«اگر سنگ را پرتاب کرد و بر زمین افتاد و غلتید یا اصابت به چیز محکمی؛ مانند محمل و شبه آن کرد، سپس در محل رمی افتاد، کافی است؛ چون افتادن در محل رمی، با فعل و رمی او بوده است، و امّا اگر سنگ بر لباس انسانی بیفتد و او لباسش را تکان بدهد و سنگ در محل رمی بیفتد کافی نیست. (چون به فعل دیگری بوده است).» (1) تعبیرات مختلفی که در عبارت بالا آمده است، بعضی صراحت دارد (مانند وقعت علی الأرض) و بعضی ظهور در مدعا دارد (مانند وقعت فی المرمی) و نشان میدهد که محلّ رمی، همان قطعه زمین است.
5- مرحوم شیخ بزرگوار، شیخ طوسی، در کتاب پرارزش مبسوط میگوید:
«فإن وقعت علی مکان أعلی من الجمرة و تدحرجتْ إلیها أجزأه».
«هرگاه سنگریزه بر محلّی بالاتر از جمره بیفتد و به سوی جمره بغلتد، کفایت میکند!» (2) 6- مرحوم یحیی بن سعید حلّی در کتاب «الجامع للشرائع» میفرماید:
«و اجعل الجمار علی یمینک ولا تقف علی الجمرة».
«جمرات را در طرف راست خود قرار بده و روی جمره نایست.» (3) اگر جمره ستون مخصوصی بود، ایستادن روی آن معنی نداشت؛ چون کسی بالای ستون نمیایستد. این نشان میدهد جمره آن قطعه زمینی است که محل اجتماع سنگهاست، که باید بیرون آن ایستاد و رمی کرد؛ نه روی آن.
7- مرحوم صاحب جواهر، از کسانی است که به سراغ معنای جمره رفته و احتمالات متعدّدی درباره جمره ذکر میکند و عبارتش در پایان بحث نشان میدهد که انداختن سنگ در محل جمرات را کافی میداند. عبارت چنین است:
«ثمّ المراد من الجمرة البناء المخصوص، أو موضعه إن لم یکن، کما فی کشف اللثام، و سمّی بذلک لرمیه بالحجار الصغار المسمّاة بالجمار، أو من الجمرة بمعنی اجتماع القبیلة لاجتماع الحصی عندها ... و فی الدروس: إنّها اسم لموضع الرمی و هو البناء، أو موضعه، ممّا یجتمع من الحصی، و قیل:
1- تذکره، ج 8، ص 221
2- مبسوط، ج 1، صص 369 و 370
3- الجامع للشرائع، ص 210
ص: 35
هی مجتمع الحصی لا السائل منه و صرح علیّ بن بابویه بأنّه الأرض، و لایخفی علیک ما فیه من الإجمال، و فی المدارک بعد حکایة ذلک عنها قال:
«و ینبغی القطع باعتبار إصابة البناء مع وجوده، لأنّه المعروف الآن من لفظ الجمرة، و لعدم تیقّن الخروج من العهدة بدونه، امّا مع زواله فالظاهر الاکتفاء بإصابة موضعه» و الیه یرجع ما سمعته من الدروس و کشف اللثام إلّاأنّه لاتقیید فی الأول بالزوال، و لعله الوجه لاستبعاد توقّف الصدق علیه».
«منظور از جمره، بنای مخصوص (ستون)، یا محلّ آن است، در صورتی که آن بنای مخصوص وجود نداشته باشد، همانگونه که در کشف اللثام آمده است. و از این جهت جمره نامیده شده که با سنگهای کوچک، که نامش «جمار» است رمی میشود، یا از جمره به معنای اجتماع قبیله گرفته شده، چون محلّ اجتماع سنگهاست ... و در کتاب «دروس» آمده است که «جمره» اسم است برای محلّ رمی، که همان بنای مخصوص یا محلّ آن است؛ یعنی همان جایی که سنگریزهها جمع میشود. و بعضی گفتهاند: «جمره» به معنای محلّ اجتماع سنگریزه است، نه محلّی که سنگریزهها جریان پیدا میکند. و مرحوم «صدوق» تصریح کرده که جمره همان زمین است، و کلام او خالی از اجمال نیست. و در کتاب «مدارک» بعد از نقلِ این مطلب از صدوق، میگوید: سزاوار است یقین داشته باشیم به لزوم اصابت سنگ به آن بنای مخصوص، در صورتی که بنا وجود داشته باشد؛ زیرا آنچه امروز به عنوان جمره معروف است، همان بنا است، به علاوه یقین به ادای تکلیف بدون آن حاصل نمیشود، امّا اگر این بنا از بین برود ظاهر این است که اصابت سنگ به محلّ آن کافی است.»
مرحوم صاحب جواهر بعد از نقل این عبارات میفرماید:
«آنچه از دروس و کشف اللثام نقل شد، به همان مطلبی که مدارک گفته برمیگردد، ولی شهید در دروس مقیّد به زوال نکرده (یعنی اصابت به ستونها و زمین هردو را کافی میداند، حتّی اگر ستونها وجود داشته باشد) صاحب جواهر سپس میگوید:
شاید صحیح همین باشد؛ زیرا بعید است که صدق جمره مشروط به وجود ستونها باشد (بنابراین هر دو کافی است). (1)
1- جواهر الکلام، ج 19، صص 106، 107
ص: 36
از سخنان پربار مرحوم صاحب جواهر چند نکته به خوبی استفاده میشود:
الف) خود ایشان تمایل به این دارد که اصابت به ستونها و زمین، هر دو کافی است، و این سخن با مقصود ما که همان کفایت انداختن سنگ در حوضچه اطراف ستونهاست موافق است.
ب) از کلامی که از صاحب مدارک نقل کرده، معلوم میشود که ایشان برای اصابت سنگ به ستونها، به دو چیز تمسّک جسته است؛ نخست اصل اشتغال و احتیاط، و دیگر اینکه در زمان ایشان معروف از لفظ جمره همان ستون بوده است، ولی هیچ یک از این دو دلیل قانع کننده نیست؛ زیرا وجود ستونها در عصر ایشان، دلیل بر این نیست که در عصر معصومین علیهم السلام نیز وجود داشته است و قاعده احتیاط در اینجا ایجاب میکند که هم ستون را رمی کند و هم در محلّ سنگریزهها بیفتد. بنابراین، سنگهای زیادی که به ستون میخورد و به بیرون پرتاب میشود کافی نیست و این مشکل عظیم دیگری برای حجاج فراهم میکند که اصابت به هر دو محل را رعایت کنند، به علاوه رجوع به اصل احتیاط هنگامی است که دلیلی بر وجوب رمی به محل سنگریزهها نداشته باشیم، در حالی که دلیل کافی داریم؛ زیرا هیچگونه دلیلی بر اینکه «منظور از رمی جمرات ستونهاست» در دست نداریم، بلکه شواهدِ روشن نشان میدهد که در اعصار پیشین ستونی وجود نداشته و تنها همان محلّی بوده که سنگریزهها روی آن انباشته میشدند.
عبارات گروهی از فقهای اهل سنت در معنای جمره
تعبیرات برخی از فقهای اهل سنت نیز گواه بر این است که در عصر آنها ستونی وجود نداشته و جمره همان قطعه زمینی بوده است که سنگها را بر آن پرتاب میکردند:
1- شافعی یکی از امامان چهارگانه اهل سنّت میگوید:
«فإنْ رمی بحصاة فأصابت إنساناً أو محملًا ثمّ استنت حتّی أصابت موضع الحصا من الجمرة أجزأت عنه».
«اگر به هنگام رمی، سنگی پرتاب کند و به انسان یا محملی برخورد نماید، سپس بغلتد تا به محلّ سنگریزهها از جمره اصابت کند، کافی است!» (1)
1- کتاب الأم، ج 2، ص 213، نشر مکتبة الکلیات الازهریة، چاپ اوّل، 1381
ص: 37
در اینجا به روشنی میبینیم که او مسأله غلتیدن سنگ به روی زمین و اصابت آن به محلّ سنگریزهها را مطرح میکند و همان را کافی میداند و این دلیل بر آن است که ستونی در کار نبوده است.
2- مالک، یکی دیگر از پیشوایان معروف اهل سنّت، در این زمینه چنین میگوید:
«و إن وقعت فی موضع حصی الجمرة و إنْ لم تبلغ الرأس أجزأ».
«هرگاه سنگ در محل سنگریزههای جمره بیفتد، هرچند به بالای آن نرسد (به بالای سنگریزهها نرسد) کافی است.» (1) روشن است که منظور از «رأس» همان «رأس الحصی» و بالای سنگریزههاست.
3- محییالدین نَوَوی، از فقهای عامّه، در کتاب «روضة الطالبین» میگوید:
«و لا یشترط کون الرامی خارج الجمرة، فلو وقف فی الطرف و رمی إلی الطرف الآخر جاز».
«شرط نیست که رمی کننده بیرون از جمره بایستد، بلکه اگر در یک طرف جمره بایستد و به طرف دیگر رمی کند کافی است.» (2) این تعبیر به خوبی نشان میدهد که جمره دایرهای است که سنگها را بر آن میاندازند و او لازم نمیداند که انسان در بیرون این دایره بایستد، بلکه اگر در یک طرف دایره بایستد و به طرف دیگر دایره سنگ بزند کافی است.
4- نامبرده در کتاب دیگرش «المجموع» میگوید:
«و المراد (مِن الجمرة) مجتمع الحصا فی موضعه المعروف و هو الذی کان فی زمان رسولاللَّه صلی الله علیه و آله ... و لو نحی الحصا من موضعه الشرعی و رمی الی «نفس الأرض» اجزأ، لأنّه رمی فی موضع الرمی. هذا الّذی ذکرته هو المشهور و هو الصواب».
«مراد از جمره همان محلّ اجتماع سنگریزههاست در همان محل معروف و این همان چیزی است که در زمان رسولاللَّه صلی الله علیه و آله بوده است (دقّت کنید). سپس میافزاید: اگر سنگریزهها را از آن محل کنار بزنند و سنگ را به آن زمین بیندازند کافی است؛ زیرا محلّ رمی «همان زمین» است، و این مطلبی را که من ذکر کردم در میان فقها مشهور است و حق نیز همین است.» (3)
1- المدونة الکبری، ج 1، ص 325، دارالفکر، 1411
2- روضة الطالبین، ج 3، ص 115، چاپ سوّم، 1412
3- المجموع، ج 8، ص 175، مکتبة الارشاد، جدّه.
ص: 38
این عبارت با صراحت کامل، جمره را همان قطعه زمین میداند و حتّی ادعای شهرت میکند و میگوید: در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز همین بوده است.
5- شهاب الدین احمد بن ادریس، یکی دیگر از فقهای عامّه، میگوید:
«فإنْ رمی بحصاة ... وقعت دون الجمرة و تدحرجت إلیها أجزأ».
«اگر سنگریزهای بیندازد ... و پایینتر از جمره بیفتد، ولی بغلتد و به جمره برسد کافی است!» (1) 6- در کتاب «عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری» چنین آمده است:
«و الجمرة اسم لمجتمع الحصی، سمّیت بذلک لاجتماع الناس بها».
«جمره نام محلّ اجتماع سنگریزههاست و به خاطر اجتماع مردم در نزد آن، به این اسم نامیده شده است.» (2) این سخن نیز صراحت دارد که جمره همان محلّ اجتماع سنگریزههاست.
7- در کتاب «الفقه علی المذاهب الأربعة» اینگونه آمده است:
«الحنابلة قالوا: و لو رمی حصاة و وقعت خارج المرمی ثمّ تدحرجت حتّی سقطت فیه أجزأته و کذا إن رماها فوقعت علی ثوب إنسان فسقطت فی المرمی».
«هرگاه سنگریزهای پرتاب کند و در خارج محلّ رمی بیفتد، سپس بلغطد و به داخل محل رمی سقوط کند، کافی است. همچنین اگر رمی کند و بر لباس انسانی بیفتد و از آنجا در محلّ رمی سقوط کند، آن هم کافی است.» (3)***
این فتاوی که نمونههای متعدّدی از آن ذکر شد، به قول معروف «ینادی بأعلی صوتها» (با صدای رسا) میگوید: جمره، به شکل ستون نبوده، بلکه همان گودالی بوده که سنگها را بر آن میانداختهاند.
در تعبیرات فقهای معروف؛ اعمّ از عامّه و خاصّه، تعبیر به «علی الجمرة» و «فیالجمرة» و «فیالمرمی» فراوان دیده میشود که نقل همه آنها به درازا میکشد و این تعبیرات مؤیّد خوبی است بر اینکه: جمره، به معنای ستونی که در اعصار متأخّر پیدا شده، نبوده است؛ بلکه همان قطعه زمینی بوده که سنگ بر آن میانداختهاند؛ زیرا تعبیربه
1- الذخیره، ج 3، ص 276
2- عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، ج 10، ص 90
3- الفقه علی المذاهب الأربعه، ج 1، ص 667
ص: 39
«فیالجمرة» یا «علیالجمرة» تناسب باهمان قطعه زمین دارد؛ نه ستونها (دقّت فرمایید).
دو یادآوری لازم
1- به نظر میرسد بنای ستون فعلی در زمان قدمای اصحاب مطلقا وجود نداشته؛ زیرا عبارت «مبسوط» (1) به وضوح دلالت بر عدم وجود آن دارد. و کلامی که از یحییبن سعید حلّی در «الجامع للشرائع» در دست داریم نیز به خوبی شهادت بر این معنی میدهد؛ زیرا میگوید: «و لا تقف علی الجمرة»؛ «روی جمره نایست.» (2) به یقین اگر جمره ستونی بود، ایستادن روی آن مطلب مضحکی است، بلکه منظور این است که در یک طرف گودال، یا محلّ اجتماع سنگها نایست؛ زیرا بعضی از فقها عقیده داشتهاند که میتوان در یک گوشه آن ایستاد و گوشه دیگر را رمی کرد، ولی بعضی عقیده دارند این کار جایز نیست.
از کلام «مدارک» نیز استفاده میشود که اعتقاد قطعی و باور ایشان هم بر این بوده که ستونها در زمانهای گذشته وجود نداشتهاند؛ زیرا میگوید:
«چون در زمان ما لفظ جمره به همین بنا گفته میشود، احتیاط ایجاب میکند که حجاج سنگ را به ستونها بزنند.» (3) و شاید او از اوّلین کسانی باشد که چنین فتوایی داده است.
در کلمات بعضی از فقهای عامّه، یا زیدی مذهب (البتّه فقهای متأخّر آنها) نیز اشارهای به وجود ستون در زمان آنها شده است؛ از جمله امام احمد مرتضی، که از فقهای زیدی قرن نهم است، عبارتی دارد که نشان میدهد ستون در زمان او بوده؛ ولی جالب اینکه تصریح میکند بعضی از فقها گفتهاند: زدن سنگ به ستونها کافی نیست، باید به موضع جمره (محلّ سنگریزهها) اصابت کند. عبارت او چنین است:
«فإنْ قصد إصابة البناء فقیل لایجزی، لأنّه لمیقصد المرمی، و المرمی هو القرار لا البناء المنصوب».
«هرگاه قصد کند که ریگ ها را به ستون بزند، بعضی گفتهاند کافی نیست؛ چون قصد «محلّ رمی» نکرده، در حالی که محلّ رمی همان زمینی است که ستونها بر آن قرار گرفتهاند؛ نه بنایی که بر آن نصب شده است.» (4)
1- مبسوط، ج 1، صص 369 و 370
2- الجامع للشرائع، ص 210
3- مدارک، ج 8، ص 9
4- شرح الازهار، ج 2، ص 122
ص: 40
آری، در کلمات فقهای خاصّه و عامّه هرچه بیشتر کاوش میکنیم، بیشتر به این نتیجه میرسیم که محلّ رمی، آن قطعه زمین است و ستون را بعداً به عنوان یک علامت و نشانه ساختهاند.
*** 2- توجّه به این نکته نیز لازم است که جمعی از فقهای متأخّر، رمی محل را کافی دانستهاند؛ از جمله آنهاست مرحوم شهید اوّل در کتاب دروس. سخن ایشان چنیناست:
«و الجمرة اسم لموضع الرّمیِ، و هو البناء أو موضعه ممّا یستجمع من الحصی، و قیل: هی مجتمع الحصی لا السائل منه، و صرّح علی بن بابویه بأنّه الأرض». (1)
دیگر مرحوم فاضل اصفهانی در کشف اللثام است، که در تفسیر «جمره» میگوید:
«و هی المیل المبنی، أو موضعه»
«جمره عبارت از ستونی است که بنا شده، یا محلّ آن ستون.» (2) شهید ثانی در شرح لمعه نیز در تعریف جمره میگوید:
«و هی البناء المخصوص أو موضعه و ما حوله ممّا یجتمع من الحصی، کذا عرّفه المصنف فی الدروس، و قیل هی مجمع الحصی ... و قیل هی الأرض».
«جمره همان بنای مخصوص یا محلّ و اطراف آن است که سنگریزهها در آن جمع میشود، همانگونه که مرحوم شهید اوّل در دروس آن را تفسیر کرده است. بعضی نیز گفتهاند: جمره همان محلّ اجتماع سنگریزههاست و بعضی گفتهاند: همان قطعه زمین است.» (3) در بحثهای گذشته، در آخر کلام صاحب جواهر نیز خواندیم که این فقیه ماهر، تمایل به کفایت اصابت به هر یک از این دو (محل و بنا) پیدا کرده است. (4)
1- دروس، ج 1، ص 428، چاپ جدید.
2- کشف اللثام، ج 6، ص 114
3- شرح لمعه، ج 2، ص 282
4- جواهر الکلام، ج 19، ص 106
ص: 41
جمرات در کتب ارباب لغت
در متون معروف و مشهور لغت، برای جمره چهار معنی گفتهاند:
1- جمره در اصل به معنای اجتماع قبیله است و چون جمرات محلّ اجتماع سنگهاست، آن را جمره نامیدهاند.
2- جمره به معنای سنگریزه است و چون جمرات محلّ سنگریزه است، به آن جمرات گفتهاند.
3- جمره از «جِمار» به معنای «به سرعت دور شدن» است؛ زیرا هنگامی که حضرت آدم علیه السلام ابلیس را در این محل یافت، او را به وسیله سنگ رمی کرد و شیطان به سرعت از آنجا دور شد.
4- جمره به معنای قطعه سوزانی از آتش است (شاید اشاره به قطعههای کوچکی است که گاهی از میان شعله آتش پرتاب میشود و شبیه سنگریزه است).
در اینجا بخشی از کلمات لغویّین را از نظر خوانندگان عزیز میگذرانیم:
الف: در «مصباح المنیر» (نوشته فیّومی متوفّای 770) میخوانیم:
«کلّ شیء جمعته فقد جمّرته، و منه الجمرة و هی مجتمع الحصی بمنی، فکلّ کومة من الحصی جمرة و الجمع جمرات».
«هر چیزی که آن را جمع کنی، نام جمره دارد و جمره معروف، همان محلّ جمع سنگریزهها در منا است و هر تودهای از سنگریزه «جمره» نامیده میشود و جمع آن جمرات است.»
ب: مرحوم طریحی (متوفّای سال 1087) در «مجمع البحرین» مینویسد:
«و الجمرات مجتمع الحصی بمنی، فکلّ کومة من الحصی جمرة و الجمع جمرات و جمرات منی ثلاث».
«جمرات محلّ اجتماع سنگریزهها در منا است. هر تودهای از سنگریزه، جمرهای است و جمع آن جمرات است و جمرات منا سه عدد است.»
ج: ابن منظور (متوفّای سال 711) در «لسان العرب» مینویسد:
«و الجمرة اجتماع القبیلة الواحدة ... و من هذا قیل لمواضع الجمار الّتی
ص: 42
ترمی بمنی جمرات، لأنّ کلّ مجمع حصی منها جمرة، و هی ثلاث جمرات».
«جمره به معنای اجتماع یک قبیله است و به همین جهت به محلّ اجتماع سنگهایی که در منا پرتاب میشود، جمرات گفته شده، چون هر توده سنگریزهای از آن، جمرهای است و آنها سه عدد هستند.»
د: ابن اثیر (متوفّای سال 606) در «نهایه» میگوید:
«الجمار هی الأحجار الصغار و منه سمّیت جمار الحجّ للحصی التی یرمی بها و أمّا موضع الجمار بمنی فسمّی جمرة لأنّها ترمی بالجمار و قیل لأنّها مجمع الحصی، الّتی یرمی بها».
«جمار سنگهای کوچک است و به همین جهت به سنگریزههایی که در رمی در حج استفاده میشود «جمار» گفتهاند و امّا محلّ سنگریزهها را در منا به این جهت «جمره» میگویند که سنگریزه (جمار) بر آن میاندازند. بعضی گفتهاند به خاطر آن است که محلّ جمع شدن سنگریزههاست.»
ه: زبیدی (متوفّای سال 1205) در «تاج العروس فی شرح القاموس» میگوید:
«و جمار المناسک و جمراتها الحصیات الّتی یرمی بها فی مکّة ... و موضع الجمار بمنی سمّی جمرة لأنّها ترمی بالجمار، و قیل لأنّها مجمع الحصی».
«جمار مناسک و جمرات سنگهایی است که در مکّه رمی میشود ... و محلّ سنگریزهها در منا را جمره گفتهاند؛ چون با «جمار» (سنگریزه) رمی میشود و بعضی گفتهاند: به خاطر این است که محلّ جمع سنگریزههاست.»
از مجموع کلمات فوق و تعبیرات گروه دیگری از ارباب لغت، استفاده میشود که «جمرات» را از این جهت جمرات گفتهاند که محلّ اجتماع سنگریزهها بوده است و یا از این جهت که «جمار» (سنگریزه) در آنجا انباشته میشده، و همانگونه که میبینیم آنها جمره را به معنای «ستون» نگرفتهاند، بلکه به معنای زمینی که سنگریزهها در آن جمع میشود، میدانند.
این سخنان علاوه بر اینکه نشان میدهد در عصر بسیاری از آنها هنوز ستونی ساخته نشده بوده، وجه تسمیه جمرات و ریشه لغوی آن را، مسأله اجتماع سنگریزهها مطرح میکند.
ص: 43
این نکته نیز گفتنی است که به یقین جمرات جزو الفاظی نیست که دارای حقیقت شرعیّه یا متشرّعه بوده باشد. بنابراین، باید در فهم معنای آن به کتب لغت مراجعه کرد و اطلاق آن بر محلهای سهگانه؛ از قبیل اطلاق کلّی بر فرد است و کم کم این واژه برای آن اماکن «علم» شده است.
این ستونها از چه زمانی ساخته شده است؟
این سؤال مهمّی است که کمتر کسی به جواب آن پرداخته و شاید نتوان پاسخ دقیقی برای آن یافت؛ ولی قرائن فراوانی که از کلمات فقهای خاصّه و عامّه و همچنین از سخنان ارباب لغت استفاده میشود، نشان میدهد که این ستونها در عصر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام و قدمای اصحاب وجود نداشته و در اعصار بعد به وجود آمده است، و ساختن آنها به احتمال قوی برای این بوده که نشانه و علامتی بر آن محل باشد، امّا به تدریج تصوّر بر این شده که باید ستونها را رمی کنند و با گذشت زمان این پندار تقویت شده است.
ولی همانگونه که در بحثهای پیشین دیدیم، در کلمات بسیاری از فقها آمده است که رمی باید به آن زمین باشد و در این اواخر بعضی به تخییر میان رمی ستون و رمی زمین قائل شدهاند و کمکم بعضی ستون را متعین دانستهاند!
*** گواهی روایات
روایات رمی جمرات در کتاب «وسائل الشیعه» در دو قسمت نقل شده است:
نخست در ابواب «رمی جمره عقبه» است، که در ضمن هفده باب روایات زیادی درباره احکام جمرات ذکر شده است؛ ولی در هیچ یک از آنها تفسیر و توضیحی درباره جمره و اینکه: جمره ستون است یا محلّ اجتماع سنگریزهها؟ دیده نمیشود.
و آنگاه، بعد از ابواب ذبح و تقصیر، بار دیگر با عنوان «أبواب العود إلی منی
ص: 44
ورمی الجمار ...»، احادیث فراوان دیگری، طی هفت باب، درباره رمی هر سه جمره با عنوان «اعمال روز یازدهم و دوازدهم ذیحجه» بیان فرموده، که در هیچ یک از این روایات نیز سخنی درباره تفسیر جمرات دیده نمیشود.
ولی با بررسی دقیقی که در مجموع این ابواب بیست و چهارگانه به عمل آمد، در روایات متعدّدی اشارات پرمعنایی دیده میشود که نظر ما را تأیید میکند و نشان میدهد جمره همان محلّ سنگریزههاست.
به هفت روایت زیر توجّه کنید:
1- در حدیث معتبری از معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام میخوانیم که فرمود:
«فَإِنْ رَمَیْتَ بِحَصَاةٍ فَوَقَعَتْ فِی مَحْمِلٍ فَأَعِدْ مَکَانَهَا وَ إِنْ أَصَابَتْ إِنْسَاناً أَوْ جَمَلًا ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الْجِمَارِ أَجْزَأَکَ».
«اگر سنگریزهای پرتاب کردی و در محملی افتاد، یکی دیگر به جای آن رمی کن.
و اگر به بدن انسان و یا شتری خورد، سپس روی جمرات افتاد، کفایت میکند.» (1) تعبیر به «علی الجمار» نشان میدهد که جمره همان قطعه زمینی است که محلّ سنگهاست؛ که سنگها روی آن میافتد، در ضمن توجّه داشته باشید که بسیاری از ارباب لغت «جمار» را به معنای سنگهای ریز تفسیر کردهاند؛ از جمله:
ابن اثیر در «نهایه» میگوید «الجمار هی الأحجار الصغار».
و فیّومی در «مصباح المنیر» میگوید: «و الجمار هی الحجارة».
همچنین ابن منظور در «لسان العرب» میگوید: «الجمرات و الجمار الحصیات الّتی ترمی بها فی مکّة».
بنابراین، افتادن سنگ بر جمار؛ یعنی افتادن روی سنگریزهها و همین امر طبق روایت بالا کفایت میکند.
افزون بر این، سنگیکه به بدن انسانی یا شتری بخورد، در برگشت، چنان قوّتی ندارد که به ستونها اصابت کند (اگر به فرض آنجا ستونی باشد)، حدّاکثر آن است که روی سنگریزهها میافتد.
2- در حدیث بزنطی (احمدبن محمّدبن ابینصر) از
1- وسائل الشیعه، ج 10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 6، ح 1
ص: 45
ابوالحسن (علی بن موسی الرضا علیه السلام) میخوانیم:
«وَ اجْعَلْهُنَّ عَلَی یَمِینِکَ کُلَّهُنَّ وَ لا تَرْمِ عَلَی الْجَمْرَةِ».
«تمام جمرات را هنگام رمی در طرف راست خود قرار بده و به هنگام رمی روی جمره نایست.» (1) این حدیث به خوبی نشان میدهد که جمره همان محلّ سنگریزههاست؛ زیرا بعضی روی یک طرف آن میایستادند و طرف دیگر را رمی میکردند. امام علیه السلام از این کار نهی میکند وگرنه کسی روی ستون به هنگام رمی جمره نمیایستد.
در کلمات فقهای عامّه، در بحث گذشته نیز به این معنی برخورد کردیم که بعضی از آنها میگویند: ایستادن روی جمره جایز نیست.
3- در حدیث معتبر دیگری از معاویةبن عمار از امام صادق علیه السلام میخوانیم که فرمود:
«خُذْ حَصَی الْجِمَارِ ثُمَّ ائْتِ الْجَمْرَةَ الْقُصْوَی الَّتِی عِنْدَ الْعَقَبَةِ فَارْمِهَا مِنْ قِبَلِ وَجْهِهَا وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا».
«سنگریزههای جمرات را برگیر و به سراغ آخرین آنها که در نزد عقبه (گردنه) واقع است بیا و آن را از طرف مقابل رمی کن، نه از طرف بالا.» (2) این تعبیر و تعبیرات فقها نشان میدهد جمره عقبه قطعه زمینی بوده است که یک طرف آن بلند و طرف دیگرش پایین بوده و به تعبیر دیگر، یک طرف آن وادی (درّه) و طرف دیگرش تپّه بوده است. دستور داده شده آن را از طرف وادی، که در واقع پشت به مکه بوده، رمی کنند، نه از طرف تپّه؛ (زیرا از روایات دیگری استفاده میشود که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله چنین کرد).
و اگر جمره به معنای ستون باشد، جمله «وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا» نامفهوم خواهد بود زیرا کسی برای رمی، بالای ستون نمیرود.
4- در کتاب فقه الرضا آمده است:
«وَ إِنْ رَمَیْتَ وَ دَفَعْتَ فِی مَحْمِلٍ وَ انْحَدَرَتْ مِنْهُ إِلَی الْأَرْضِ أَجْزَأَتْ عَنْکَ»
هرگاه رمی کردی و در محمل افتاد و از آنجا به روی زمین غلتید، کافی است.»
1- وسائل الشیعه، ج 10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 10، ح 3
2- وسائل الشیعه، ج 10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 3، ح 1
ص: 46
و در نسخه دیگری آمده است:
«إِنْ أَصَابَ إِنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلًا ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الْأَرْضِ أَجْزَأَهُ».
«هرگاه به انسان یا شتری که در آنجاست اصابت کند، سپس بر زمین افتد (و در مرمی قرار گیرد) کفایت میکند.» (1) پرواضح است که مراد از این عبارت، غلتیدن و افتادن در زمین محلّ رمی است.
بنابراین، اشکال مرحوم صاحب جواهر که میگوید: «حدیث مبهم است»، موجّه به نظر نمیرسد.
5- در حدیث دیگری در فقه الرضا، درباره چگونگی رمی جمره عقبه چنین آمده است:
«وَ تَرْمِی مِنْ قِبَلِ وَجْهِهَا وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا ...».
آن را از طرف مقابل رمی کن، و از طرف بالای جمره رمی مکن!» (2) اگر جمره به معنای ستون باشد، معنی ندارد کسی روی آن برود و آن را رمی کند، بلکه به قرینه اینکه میگوید: «از روبرو رمی کن، نه از بالا» مفهومش این است که: این قطعه زمین- همانگونه که گفتیم- در یک سراشیبی بوده و مستحب این است که از طرف پایین آن را رمی کنند نه از بالا، همانگونه که از فعل پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است.
*** پرسش: شاید منظور این است که قسمت بالای ستون را نزن، بلکه پایین آن را رمی کن، چه میگویید؟
پاسخ: اوّلًا: اگر منظور این بود، باید تعبیر چنین باشد: «و لا ترم أعلاها» نه «و لا ترم من أعلاها» (دقّت فرمایید).
ثانیاً: تقابل در میان «ترمی من قبل وجهها» و «وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا» دلیل آشکاری است بر اینکه منظور آن قطعه زمینی بوده، از یک طرف پایین بوده و از طرف دیگر بالا؛ یعنی از طرف پایین (از طرف وادی) رمی کن، نه از طرف بلندی.
و فقه الرضا خواه حدیث باشد یا فتوی، شاهد خوبی بر این مدّعاست.
6- در کتاب «دعائم الاسلام» از امام صادق علیه السلام شبیه به همین معنی آمده که فرمود:
1- المستدرک، ج 10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 6، ح 1- در مصدر آمده: و إن رمیت و دفعت.
2- المستدرک، ج 10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 3، ح 1
ص: 47
«وَ تَرْمِی مِنْ أَعْلَی الْوَادِی ... وَ تَجْعَلُ الْجَمَرَةَ عَنْ یَمِینِکَ».
«از قسمت بلند درّه رمی کنید و از بالای جمره رمی نکنید.» (1) این تعبیر نیز نشان میدهد که جمره همان قطعه زمین است که یک طرف آن بلندتر بوده، و در این روایت نهی شده است که از آن طرف رمی کنند، وگرنه کسی روی ستون برای رمی نمیایستد.
7- در سنن بیهقی از عبداللَّه بن یزید نقل میکند و میگوید: با عبداللَّهبن مسعود بودم، هنگامی که به جمره عقبه رسید، از سمت پایین آن را رمی کرد، به او گفتم:
«النّاس یرمونها مِن فوقها»؛ «مردم از بالا آن را رمی میکنند!»
او گفت سوگند به خداوند یکتا، این جای کسی است که سوره بقره بر او نازل شد. (2) یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله از طرف پایین آن را رمی میکرد و در سمت بالای جمره نایستاد.
در اینجا حدیثی وجود دارد که ممکن است تصوّر شود اشاره بر وجود ستون برای جمرات میکند.
«عَنْ أَبِی غَسَّانَ حُمَیْدِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَمْیِ الْجِمَارِ عَلَی غَیْرِ طَهُورٍ، قَالَ: الْجِمَارُ عِنْدَنَا مِثْلُ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ حِیطَانٌ إِنْ طُفْتَ بَیْنَهُمَا عَلَی غَیْرِ طَهُورٍ، لَمْ یَضُرَّکَ وَ الطُّهْرُ أَحَبُّ إِلَیَّ فَلا تَدَعْهُ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ».
«ابو غسّان حمید بن مسعود میگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدیم: آیا میتوان رمی جمرات را بدون وضو انجام داد؟ امام فرمود: جمرات در نزد ما مانند صفا و مروه حیطانی بیش نیست، اگر بدون وضو سعی صفا و مروه کنی ضرری ندارد (اگر جمرات را هم بدون وضو رمی کنی مانعی ندارد) امّا با وضو بودن نزد من بهتر است، تا میتوانی آن را ترک نکن.» (3) بعضی از فقهای متأخّر تصوّر کردهاند حیطان (جمع حائطبه معنای دیوار) نشان میدهد که در آنجا دیواری وجود داشته و این دیوار احتمالًا همان ستونهای جمرات بوده است.
ولی این استدلال از چند جهت قابل مناقشه است؛ زیرا:
اوّلًا: سند حدیث ضعیف است؛ زیرا حمید بن مسعود از مجاهیل است. بنابراین، با
1- المستدرک، ج 10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 3، ح 2
2- بیهقی، السنن الکبری، ج 5، ص 129
3- وسائل الشیعه، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 2، ح 5
ص: 48
حدیث مزبور، که خبر واحد ضعیفی است، نمیتوان چیزی را اثبات کرد، در حالی که روایاتسابق، متضافربودند؛ بهعلاوهدرمیان آنها حدیث صحیح و معتبر نیز وجود داشت.
ثانیاً: از نظر دلالت هم اگر برخلاف مطلوب آنها دلالت نکند، بر وفق مطلوب نیست؛ زیرا:
1- «حیطان» جمع «حائط» به معنای دیواری است که دور چیزی را میگیرد و این کلمه از ماده «حوط» و «احاطه» گرفته شده است. لذا به باغهای محصوری که اطراف آن را دیوار کشیدهاند «حائط» میگویند.
ابن منظور در «لسان العرب» میگوید «و الحائط: الجدار لِأَنَّهُ یحوط ما فیه، و الجمع حیطان». «حائط» به معنای دیوار است؛ زیرا آنچه را در وسط آن قرار دارد، احاطه میکند و جمع آن حیطان است.
جالب اینکه معنی اصلی «حوط» حفظ و نگهداری چیزی است و به دیوارهایی که گرداگرد چیزی را میگیرد حائط گفتهاند؛ زیرا آن را حفظ میکند.
بنابراین، معنی ندارد که به ستونی شبیه ستون فعلی جمرات، حائط بگویند، و اگر دیواری در آنجا بوده، دیواری شبیه دیوار حوضچه فعلی جمرات بوده که اطراف آن قطعه زمین مخصوص کشیده شده است، و ارتباطی به ستون ندارد (دقّت بفرمایید).
2- تشبیه به صفا و مروه معنی خاصّی را در اینجا القا میکند؛ زیرا صفا و مروه دو کوه است؛ یکی کوچک و دیگری کمی بلندتر و در آنجا دیواری وجود نداشته است.
وانگهی دیوار بودن چه ارتباطی به مسأله وضو دارد، که میفرماید این هر دو (صفا ومروه و جمرات) حیطان هستند و نیازی به وضو ندارد.
تصوّر ما این است که منظور از حدیث بالا این است که: صفا و مروه یک محوّطه معمولی است؛ مانند جمرات و حکم خانه کعبه و مسجدالحرام را ندارد، که برای انجام طواف، وضو گرفتن واجب باشد و برای دخول در مسجد مستحب باشد.
بنابراین حدیث مزبور هیچگونه دلالتی بر وجود ستون در جمرات ندارد، اگر دلالت بر خلاف نداشته باشد. به علاوه، همانگونه که گفته شد، حدیث مزبور حدیث ضعیفی است که چیزی را ثابت نمیکند.
***
ص: 49
نتیجه بحث روایی
گرچه در هیچ یک از روایاتی که در بالا آوردیم، سخنی ازماهیّت «جمره» به میان نیامده بود، لیکن از تعبیرات موجود در آنها میتوان اطمینان یافت که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام چیزی جز محلّ اجتماع سنگریزهها در آن قطعه زمین معیّن از منا وجود نداشته و در زمان فقهای پیشین خاصّه و عامّه نیز وضع به همین منوال بوده است.
و به تعبیر دیگر، ستونی به نام جمره در منا نبوده که به آن سنگ بزنند؛ بلکه حجاج سنگها را به همان محلّی که امروز به صورت حوضچههایی در اطراف جمرات بنا شده است، پرتاب میکردند.
نکته:
از تواریخ معروف؛ مانند تاریخ «مروج الذهب» مسعودی و «تاریخ کامل» ابن اثیر استفاده میشود که در عصر جاهلیّت، قبر بعضی از افراد منفور و خیانتکار را رجم میکردند.
مسعودی در مروج الذهب میگوید: هنگامی که «ابرهه» همراه لشکر فیل برای خراب کردن کعبه آمد، نخست به «طائف» رفت.
قبیله «بنی ثقیف» شخصی به نام «ابورغال» را همراه او فرستادند تا راه آسان به سوی مکّه را به او نشان دهد. ابورغال در اثنای طریق، در محلّی به نام «مغمّس» (میان طائف و مکه) از دنیا رفت و او را در همان محلّ دفن کردند و بعد از آن، عرب «قبر او را (همه ساله) به خاطر خیانتش سنگسار میکرد». حتّی این کار به صورت ضربالمثل درآمد چنانکه یکی از شعرا، که با فرزدق مخالف بوده، میگوید:
«إذا مات الفرزدق فارجموه کما ترمون قبر أبیرغال
«هنگامی که فرزدق از دنیا میرود (قبر) او را رجم کنید، همانگونه که قبر «ابورغال» را رمی میکنید.»
همان مورّخ در نقل دیگری میگوید:
بعضی گفتهاند: ابورغال کسی بود که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله در مأموریّتی که از سوی آن حضرت در امر جمعآوری زکات پیدا کرده بود، خیانت کرد. قبیلهاش (بنیثقیف) او را
ص: 50
کشتند و هر سال قبرش را رجم میکردند و در این زمینه این شاعر گفته است:
و ارجم قبره فی کلّ عام کرجم الناس قبر أبیرغال» (1)
این احتمال نیز وجود دارد که آنها دو نفر بودند؛ یکی در زمان «ابرهه» و دیگری در دوران حکومت اسلامی پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه.
«ابن اثیر» نیز در کتاب معروف «تاریخ کامل» داستان ابرهه و ابورغال را نقل کرده، بعد از ذکر مرگ او در محلّی به نام «مغمّس»، میگوید:
«فرجمت العرب قبره فهو القبر الّذی یُرجم». (2)
در سفینة البحار، در داستان ابولهب (واژه لهب) آمده است:
بعد از مرگ ابولهب جسد او سه روز گندیده به روی زمین بود. تا اینکه آن را در بعضی از ارتفاعات مکّه (سر راه عمره) زیر سنگی دفن کردند و بعد از نشر اسلام قبر او را سنگباران میکردند!
از این تعبیرات استفاده میشود که عرب، قبل و بعد از اسلام، قبور افراد منفور را رمی میکردند و ظاهراً آن را از رمی جمرات گرفته بودند و در این تواریخ نوشته نشده است که ستونی بر بالای قبور مزبور ساخته باشند و آن را «رمی» کنند.
اگر واقعاً در آن زمان در جمرات ستونی وجود داشت، مناسب بود که عرب به همان صورت تقلید کنند.
نمیخواهیم این مطلب را به عنوان دلیلی مطرح کنیم؛ بلکه تنها به صورت یک مؤیّد محسوب میشود.
*** نتیجه نهایی بحث
از مجموع بحثهای گذشته چنین میتوان نتیجه گرفت که:
1- نه تنها دلیلی بر لزوم اصابت سنگریزهها به ستونها از نظر فقه اسلامی؛ اعم از فقه شیعه و اهل سنّت در دست نیست؛ بلکه کفایت رمی ستونها اگر سنگریزهها در دایره
1- مروج الذهب، ج 2، ص 78- ذکر الیمن ملوکها-
2- تاریخ کامل، ج 1، ص 284- ذکر امر الفیل-
ص: 51
اطراف ستونها نیفتد، محل تأمّل است. (دقّت شود).
آنچه مسلّم است کفایت انداختن سنگریزهها در همان دایره اطراف ستونهاست.
2- بنا بر آنچه در بالا آمد، حُجّاج محترم نباید به خود زحمت دهند و به استقبال خطرات مختلف بروند و ستونها را رمی کنند، بلکه به راحتی میتوانند هفت سنگ کوچک به دائره اطراف ستونها پرتاب کنند و بیدرنگ از محل دور شوند و راه را برای بقیّه بگشایند.
3- اگر سنگها احیاناً به ستونها بخورد و در پای آن بیفتد کافی است؛ ولی تحمّل این مشقّت لازم نیست.
4- هرگاه از طبقه بالا رمی کنند و سنگ را به حوضچههایی که در طبقه بالا قرار دارد پرتاب کنند، کافی است؛ زیرا حوضچههای بالا به صورت قیفی ساخته شده و سنگها را به حوضچههای پایین منتقل میکند.
5- سزاوار است همه محقّقان اسلامی این مسأله را مورد بررسی قرار دهند و هرگاه علمای اعلام شیعه و بزرگان اهل سنّت، پس از بررسی لازم، بر این مسأله توافق کنند، یکی از مشکلات عظیم حج، که سبب ازدحام شده و بارها موجب از بین رفتن و یا مجروح شدن گروه زیادی از حجاج عزیز گردیده است، ان شاء اللَّه حل خواهد شد، در عین اینکه عملشان هماهنگ با اعمال رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمّه هدی علیهم السلام خواهد بود.
حوزه علمیّه قم
ربیعالاوّل 1423- خرداد 1381