w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث
نویسنده مقاله: آیة الله جوادی آملی
منتشر شده در: ماهنامه پاسدار اسلام
رتبه مقاله: نامشخص
سال،شماره: خرداد و تیر 1370، شماره 114

اصل مقاله:

«والذین صبروا ابتغاء وجه ربهم و أقاموا الصلوة و أنفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة و یدرؤن بالحسنة السیئة، أولئک لهم عقبی الدار.» (سوره رعد ـ آیه 22)

بحث در تشریح سیر عملی اولواالالباب بود. یکی از روشهای عملی اولوالالباب، صبر است. در مسئله صبر چند مطلب بیان شد. یکی از آن مطالب، بحث پیرامون تحلیل بافت درونی صبر است که صبر باید از کجا نشأت بگیرد و برای چه انگیزه‌ای باشد؟ این راه در سوره نحل و در سوره مدثر بیان فرمود: «واصبرو ما صبرک الا بالله» (نحل ـ آیه 127) و در سوره مدثر، آیه 7 فرمود: «و لربک، فاصبر».

در موارد دیگر به عنوان استقصاء، سه قسم صبر مورد بحث قرار گرفته است: صبر عند المصیبة و صبر عن المعصیه و صبر علی الطاعة، ضمنا قرآن کریم، صبر را عامل پیروزی می‌داند، و برای صبر یک برجستگی قائل است و آنان که دارای فضائل فراوانی هستند و در درجات عالیه بهشت جایگاهشان است، تمام آن درجات، محصول صبر است.

در سوره فرقان پس از اینکه برنامه روزها و شبهای عبادالرحمن را بیان می‌کند ور فتارشان را با خدا و با خلق خدا مورد بررسی قرار می‌دهد، در نتیجه‌گیری بحث میفرماید: «اولئک یجزون الغرفة بما صبروا» ـ پاداش آنان غرفه‌های عالی بهشت است و این را در اثر صبر بدست آورده‌اند.

و همچنین در سوره«هل اتی»، آنجا که فضائل فراوانی را از اهل بیت عصمت و طهارت نقل می‌فرماید، سرانجام چنین می‌گیرد که پاداش خیری که نصیب آنان می‌شود، در اثر صبر است. «فوقیهم الله شر ذلک الیوم ولقیهم نضرة و سرورا وجزیهم بما صبرو جنة و حریرا» (سوره دهر، آیه 12) ـ خداوند آنان را از شر آن روز نگهداشت و به آنها روی خندان و شاد عطا فرمود و پاداش صبرشان را به آنها بهشت و لباس حریر لطف کرد.

درود خدا بر صابران

در همین سوره رعد که اوصاف عملی اولوالالباب را تبیین می‌کند می‌فرماید: «والذین صبروا ابتغاء وجه ربهم ربهم و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة و یدرؤن بالحسنة السیئة اولئک لهم عقبی الدار» اگر کسانی این هشت صفت را دارا باشند، خانه آخرت نصیب آنان خواهد شد و قیامت به نفع آنها است. در آنجا به آنها بهشت‌های عدنی می‌دهند که هم خودشان و هم افراد صالح و خوب از پدران و همسران و فرزندانشان در آنها وارد می‌شوند و از هر دری فرشتگان بر آنها داخل شده و در برآنها درود می‌فرستند و می‌گویند چون شما صبر کردید و تسلیم خداوند بودید، پس درود خداوند بر شما باد که اکنون به دارالسلام رسیده‌اید، داری که نه از بیرون و نه از درون به شما آسیبی نخواهد رسید. «جنات عدن یدخلونهام و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم، و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار.»

در جوامع روائی ما و همچنین در کشاف و دو تفسیر دیگر از تفسیرهای عامه این حدیث را از رسول خدا(ص) نقل کرده‌اند که حضرت اول هر سال که می‌شد، کنار قبور شهداء می‌آمد و می‌فرمود: «سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار».

پس صبر به عنوان یک فضیلت عملی مانند نماز و روزه نیست، صبر یک کار کلیدی است که هم در مقام پاداش به آن اینقدر داده می‌شود و هم در مقام معرفی، ائمه ما می‌فرمایند: «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد» ـ مثل صبر نسبت به ایمان، مثل سر نسبت به بدن است. و بدون شک اگر صبر این سمت کلیدی را نمی‌داشت، در این سوره‌ها و آن روایات بمنزله رأس ایمان معرفی نمی‌شد.

در تحلیل معنای صبر،آنچه که از روایات برمی‌آید، این است که صبر به آن عامل پیروزی در جهاد اکبر برمی‌گردد و کاری به جهاد اصغر ندارد زیرا انسان در جهاد اکبر یک عامل قوی و نیرومند باید مسلح باشد تا پیروز شود و بدون تردید اگر در جهاد اکبر پیروز شد، در جهاد اصغر هم ظفرمند خواهد شد.

صبر آن فضیلت کلیدی نفسانی است نه بدنی که آن فضیلت کلیدی، انسان را در جهاد اکبر پیروز می کند و لازمه‌اش ظفرمندی در جهاد اصغر هم هست. قرآن کریم مشکلترین مبارزه نفسانی را که مطرح می‌کند، اعلام می‌فرماید که پیروزی در این مبارزه نفسانی و درونی از آن کسی است که به صلاح صبر مجهز و مسلح باشد. در جهاد اکبر وقتی جریان جنگ درونی را تشریح می‌کند می‌فرماید کسی در این جبهه، پیروز می‌گردد که صابر باشد و اگر صابر نباشد هرگز پیروز نمی‌گردد.

از بین بردن بدی با خوبی

در سوره رعد، یکی از اوصاف هشتگانه الوالالباب را چنین نقل می‌کند: «و یدرؤن بالحسنة السیئة» اولوالالباب کسانی هستند که بدی را با نیکی از بین می‌برند نه با بدی. سئیه را به حسنه از بین می‌برند، خواه سئیه‌ای که خود مرتکب شده‌اند با حسنه خود از بین ببرند و خواه سیئه‌ای که دیگران مرتکب شده‌اند و آنان متعلق سیئه قرار گفتند نه فاعل سیئه، باز هم با حسنات خود، آن سیئات را از بین ببرند.

پس اگر خود کار بدی کرد و سیئه‌ای را مرتکب شد، با توبه و انابه که حسنه است، آن سیئه را دفع می‌کند.

از حضرت رسول(ص) نقل شده که فرمود: «اذا عملت سیئة فاعمل حسنة تمحوها» (بحار ـ ج 71 ـ ص 389) ـ اگر سیئه‌ای را مرتکب شدی، پس کار خوبی انجام بده تا آن سیئه را پاک کنی و بزدائی.

این یک مرحله است. مرحله دیگر این است که نسبت به شخص مؤمن بدرفتاری شده و مورد ستم و اهانت قرار گرفته، او با بزرگواری خود، آن سیئه را با حسنه دفع می‌کند و بجای اینکه او هم در جواب اهانت، اهانت یا در پاسخ فحش، فحش دهد، به آن طرف مقابل که از روی جهالت و نادانی به او نسازا گفته یا اهانت کرده، با خوبی پاسخ می‌دهد. در قرآن نیز بر آن تأکید شده و در چند جا ادفع بالتی هی احسن آمده است. در یکی از موارد میفرماید: «ادفع بالتی هی احسن السیئة» (سوره مؤمنون ـ آیه 96) به روشی که بهتر است، سیئه و بدی را رد کن، پس اگر سیئه را با حسنه دفع کردی، و با گذشت و بزرگواری، برخورد نامناسب دیگری را پاسخ خوب دادی، آن کسی که نسبت به شما بدی کرده و اهانت و بی‌ادبی نموده است، این دشمن شما، دوست صمیمی شما خواهد شد. «فاذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم».

ولی این کار بزرگ، کار هر کسی نیست: «و ما یلقیها الا الذین صبروا» تنها آنهائی که صابرند، می‌توانند با حسنه، سیئه و بدی را برطرف نمایند وگرنه دیگران تا انتقام نگیرند، آرام نمی‌گیرند. ای مقام والای صابران است که در جنگ درونی پیروز شده‌اند و این صابران دارای حظی عظیم هستند. «و ما یلقیها الا ذو حظ عظیم» چقدر فرق است بین کوته نظرانی که وقتی قارون را می‌دیدند، می‌گفتند: «انه لذوحظ عظیم» (سوره قصص ـ آیه 79) با سخن خدای سبحان که می‌فرماید: صابران و بردباران دارای حظی عظیم هستند. پس اگر خدای سبحان چیزی را حظ انسان بداند و از او به بزرگی و عظمت یاد کند، معلوم می‌شود فضیلت برجسته‌ای است.

اثر منفی عفو

اگر کسی که به تو ظلم کرد و اهانت نمود، او را مورد عفو قراردادی، کار بسیار خوب و با فضیلتی انجام داده‌ای ولی این کار تا جائی مورد پذیرشاست که طرف مقابل در برابر بزرگواری شما، از کردار خود پشیمان گردد و به اشتباه خود پی ببرد ولی اگر عفو، باعث تجری او بشود، اینجا حق از او ساقط شده است یعنی او حق خود را ساقط کرده است. امام سجاد(ع) می‌فرماید: «و حق من أساءک أن تعفو عنه، فان علمت ان العفو عنه یضر، انتصرت. قال الله تعالی: فمن انتصر بعد ظلم فاولئک ما علیهم من سبیل». حضرت سجاد در رساله حقوق خود، متعرض این مطلب شده است که حتی اگر کسی به شما ظلم کند، حق او این است که او را عفو کنی ولی اگر عفو برای او ضرر دارد، یعنی او را بیشتر جرأت می‌بخشد، دیگر این حق ساقط شده و باید با او همانگونه که خود برخورد کرده است، برخورد نمائی.

نکته‌ای که در اینجا لازم است متذکر شویم این است که دستور«عفو عمن ظلمک» تنها نسبت به مؤمنین است وگرنه در مورد بیگانگان، چنین حقی وجود ندارد. در قرآن نیز اشاره شده است که مؤمنین در میان خودشان، مهربان و با گذشت‌اند وگرنه با کفار و بیگانگان، شدید و انعطاف‌ناپذیرند. «اشداء علی الکفار رحماء بینهم».

صبر پشتیبان نماز است

روایات ما اذعان دارند که در حال خطر و مبارزه با اول، صبر خودش را کنار می‌کشد و به نماز و روزه و اعمال نیک که کارهای عملی است، به آنها می‌گوید: الان شما بروید بجنگید و مبارزه کنید؛ پس اگر پیروز شدید که شدید و اگر شکست خوردید، آنجا من هستم. از این معلوم می‌شود که در صحنه قبر وقتی فرشتگان مسائل قبر را مطرح کردند، نماز از یک سوی و رزوه از سوی دیگر و اعمال نیک و احسان از طرفی دیگر برمی‌خیزند وص بر است که به همه آنها دستور می‌دهد و می‌گوید: شما به مبارزه برخیزید و جواب بدهید، اگر یک وقت شکست خوردید، من هستم. پس صبر، پشتیبان نماز است، پشتیبان روزه است، و پشتیبان برو نیکی و احسان است. روایات هم مؤید این معنی است.

صبر، رأس ایمان است

مرحوم فیض در کتاب«وافی» روایات صبر را جمع کرده که چند روایت را در اینجا بازگو می‌کنیم:

1- عن ابی عبدالله(ع) قال: «الصبر رأس الایمان» ـ امام صادق(ع) فرمود: صبر، بالاترین جایگاه ایمان است.

2- امام سجاد(ع) می‌فرماید: «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد و الا ایمان لمن لا صبر له» نسبت صبر به ایمان، مانند نسبت سر به بدن است و کسی که صبر ندارد ایمان ندارد.

3- امام صادق(ع) فرمود: «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد، فاذا ذهب الرأس ذهب الجسد». نسبت صبر به ایمان، نسبت سر به بدن است، پس اگر سر نباشد، بدن نیز نیست.

و در این مورد روایات فراوان دیگری از حضرت رسول و ائمه معصومین(ع) وجود دارد.

چرا صبر به این مقام رسید؟

ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود: «ان الحرب حر علی جمیع احواله ان نابته نائبة صبر لها، و إن تداکت علیه المصائب، لم تکسره، و إن أسرو قهرو استبدل بالیسر عسرا کما کان یوسف الصدیق الأمین، لم یضرره حریته أن استعبد و قهر و أسر، و لم یضرره ظلمة الجب و وحشته» (بحارالانوار ـ ج 71ـ ص 69)

انان آزاده در همه حالاتش آزاده است. اگر حادثه برنده‌ای بر او وارد شد، او بر آن حادثه صبر می‌کند و هرگز جزع نمی‌نماید. و اگر مصیبت‌ها آنقدر سنگین باشند که او را بکوبند، باز هم او را نمی‌توانند خرد کنند و از پای درآورند. و حتی اگر اسیر شود و مغلوب قرار گیرد(به صورت ظاهری) و بجای یسر، شدت و عسر بر او فرو ریزد باز هم حریت و آزادیش از بین نمی‌رود، همانگونه که یوسف صدیق(ع) بود، این بزرگوار امین، هرگز حریتش را از دست نداد هر چند که برده شد و به اسارت گرفته شد و آنجا که در چاه افتاده شد، هرگز ظلمت و تاریکی و وحشت چاه، او را از بپای در نیاورد و تسلیم نشد.

پس صبر به معنای حریت و آزادگی است و انسان صابر کسی است که در برابر مصیبت‌ها و حوادث زمان هر چند کوبنده و شدید باشد، تسلیم نشودف حتی اگر به اسارت گرفته شود و به صورت ظاهر مغلوب شود و به زندان افکنده شود و این حریت یعنی آزاد شدن از قید غیر خدا و تنها در رهن عبودیت خداوند قرار داشتن. و لا غیر.

حضرت علی(ع) وقتی آزادی را معنی می‌کند می‌فرماید: «من ترک الشهوات کان حرا» (غرر الحکم)‌ ـ آزاد مرد آن کسی است که شهوتها را رها کند و دنبالش نرود.

در بیان دیگری حضرت می فرماید: «الا حریدع هذه اللماظة لأهلها؟! انه لیس لأنفسکم ثمن الا الجنة فلا تبیعوها الا بها» (قصار الحکم ـ 456) آیا انسان آزاده‌ای پیدا نمی‌شود که این چیزهای مانده و بی‌‌ارزش را به دیگران بسپارد؟! هان! بهای جانهای شما چیزی جز بهشت نیست، مواظب باشید به غیر از آن، جانهای خود را نفروشید.

پس آزادگی و حریت رأس همه مسائل است. انسانی که در بند اسارت شیطان است، نه نماز می‌خواند و نه اهل روزه است ولی انسان آزاده هم اهل نماز و هم اهل روزه است. هم در جنگ درونی پیروز است و هم در جنگ بیرونی برای اینکه وقتی در جنگ درون پیروز شد، در جنگب یرون یقینا پیروز می‌شود. و صبر به معنای سکوت نیست بلکه صبر به معنای مسلح بودن به آن حریت نفسانی است که انسان را در تمام جبهه‌ها پیروز می‌کند هر چند به صورت ظاهر اسیر یا زندانی گردد.

 

بخش دوم:

«و الذین صبروا ابتغاء وجه ربهم و أقاموا الصلوة و أنفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة و یدرؤن بالحسنة السیئة، أولئک لهم عقبی الدار». (سوره رعد ـ آیه 22)

در تشرحی روش علمی اولوا الالباب هشت صفت را ذکر فرمود که می‌گویند ناظر بر دربهای هشتگانه بهشت است. یکی از آن صفت‌ها، صبر است که بمناسبت بحث صبر، آیات صبر استقصاء شد و بیان گردید که صبر در قرآن کریم بر سه قسمت آمده است.»صبر عند المصیبه، صبر عن المعصیه و صبر علی الطاعة». روایات صبر نیز مانند آیات، چند دسته‌اند. برخی از روایات، عظمت صبر را بیان می‌کند و برخی، اقسام صبر را تبیین می‌نماید.

در آیاتی که صبر بر سه قسمت تقسیم شده بود و مواردش هم بیان شد، شاید آیه 65 سوره مریم، آیه جامعی باشد می‌فرماید: «رب السموات و الأرض و ما بینهما فاعبده و اصطبر لعبادته» ـ خدائی که پروردگار و مدبر آسمانها و زمین و تمام نظام آفرینش است، او را عبادت کن و در عبادت او صابر باش. اگر عبادت بمعنای خصوص اطاعت یعنی امتثال واجب‌ها باشد، این آیه تنها صبر علی الطاعه را بیان می‌کند لوی عبادت تنها بمعنای اطاعت و امتثال واجبات نیست بلکه عبادت امتثال مطلق دستورهای خداوند است. پس اگر دستور داد که هنگام مصیبت، جزع نکنید، باید اطاعت کرد و این خود عبادت است اگر دستور داد در برابر دشواریها، مقاومت کنید، این عبادت است. اگر فرمود: از معصیت بپرهیزید، عبادت است ـ اگر فرمود: از کارهای واجب، فاصله نگیرید، این می‌شود عبادت.

پس عبادت خدا در هر سه قسمت ظهور می‌کند و عبادتی که در آیه در مورد نظر آمده است، اعم از اطاعت به معنای اصطلاحی است. بنابراین، صبر علی العباده، می‌تواند صبر جامعی باشد که هر سه مورد را در برمی‌گیرد.

اقسام صبر

بحث در مورد روایاتی بود که مسئله صبر را تحلیل می‌فرمود. یک طایفه از روایات بیان شد که عظمت صبر را بیان می‌کند و نسبت صبر را به ایمان، به منزله نسبت سر به جسد می‌داند. اکنون بخش دیگری از روایاتی که صبر را تقسیم می‌کنند، یادآور می‌شویم:

1- از امیرالمؤمنین سلام الله علیه روایت شده که فرمود: «الصبر صبران، صبر عند المصیبة، حسن جمیل و احسن من ذلک الصبر عند ما حرم الله عزوجل علیک...» (کافی ـ ج 2 ـ ص 90)

صبر دو قسم است، یکی صبر هنگام رخ دادن مصیبت است که صبری است خوب و زیبا ولی صبری که از آن برتر و بالاتر است، صبری است که انسان بر گناه می‌کند(یعنی در هنگام معصیت، خود را نگه میدارد و آلوده به گناه و معصیت نمی‌کند).

2- از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: «الصبر صبران، صبر علی البلاء حسن جمیل و أفضل الصبرین الورع عن محارم الله» (کافی ـ ج 2 ـ ص 91) در این روایت نیز امام باقر(ع) همان معنی را با عبارتی دیگر بیان فرموده و صبر بر گناه را برتر و بالاتر از صبر هنگام نزول بلا دانسته است.

3- روایتی که صبر را بر سه قسمت، تقسیم کرده، روایتی است که امیرالمؤمنین(ع) از حضرت رسول(ص) نقل می‌کنند که فرمود:

«الصبر ثلاثه، صبر عند المصیبة و صبر علی الطاعة و صبر عن المعصیة. فمن صبر علی المصیبة حتی یرده بحسن عزائها، کتب الله له ثلاثمائة درجة، ما بین الدرجة الی الدرجة، کما بین السماء و الأرض. و من صبر علی الطاعة کتب الله له ستمائة درجة، ما بین الدرجة الی الدرجة کما بین تخوم الأرض إلی العرش و من صبر علی المعصیة کتب الله له تسعمائة درجة ما بین الدرجة الی الدرجة کما بین تخوم الأرض إلی منتهی العرض». (کافی ـ ج 2 ـ ص 91)

صبر بر سه قسمت است، صبری هنگام مصیبت و صبری بر طاعت و صبری از گناه. (ولی درجات این صبرهای سه گانه متفاوت است) پس اگر کسی بر مصیبت صبر کرد تا وقتی که تمام شود، خداوند سیصد درجه برای او می‌نویسد که فاصله هر درجه با درجه دیگر، به اندازه فاصله زمین تا آسمان است از آن بالاتر صبر بر اطاعت است که هر کس بر آن صبر کند، خداوند ششصد درجه برای او می‌نویسد که فاصله هر درجه با درجه دیگر، فاصله بین درون زمین تا عرض خدا است و هر کس بر معصیت صبر کند، نهصد درجه برای او نوشته می‌شود که فاصله هر درجه با درجه دیگر از درون زمین تا نهایت عرش است.

پس اگر در روایت آمده است که«قلب المؤمن عرش الرحمن» آن قلبی است که بتواند این صبر را تحمل کند.

درجات مؤمنین

کیفیت این درجات چگونه است؟ در سوره مبارکه مجادله می‌فرماید: «یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین أوتوا العلم درجات» (سوره مجادله ـ آیه 11) خداوند مؤمنین را درجه‌ای بالا می‌برد ولی عالمان مؤمن را چندین درجه بالا می‌برد. در سوره انفال نیز پس از اینکه پنج صفت برجسته مؤمنین را ذکر می‌کندف می‌فرماید: «لهم درجات عند ربهم» (سوره انفال ـ آیه 4) ـ برای آنها درجاتی نزد پروردگارشان هست. و در سوره آل عمران بحث را از اینها بالاتر می‌برد و می‌فرماید: «هم درجات عندالله» (سوره آل عمران ـ آیه 163) خود مؤمنین ـ دلها و جانهای آنها ـ درجاتی است نزد خداوند. در اینجا دیگر جان آدمی است که فضائل و درجاتی از کمالات را طی می‌کند. و بهر حال اگر بخواهند حقایق آن عالم را برای ما بیان کنند، بهمین فاصله های محسوس ما بیان می‌کنند که به ذهن ما بیاید.

طایفه سوم روایاتی است که صبر را تحلیل می‌کند و آن را یک صفت نفسانی و درونی می‌داند که منشأ همه خیرات بیرونی است و در این باره روایتهائی را در بحث گذشته نقل کردیمف از جمله روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «من ملک نفسه اذا رغب و اذا رهب و اذا اشتهی و اذا غضب و اذا رضی حرم الله جسده علی النار» ـ اگر کسی مالک خود باشد، چه آن وقتی که رغبت و نشاط دارد، چه آن وقتی که رهبت و هراس دارد، و یا وقتی که گرفتار شهوت شد و یا آن وقت که غضب و عصبانیت بر او مستولی گردید و حتی آن وقتی که راضی و خرسند است، اگر در تمام این شئون، مالک خود بود و خود را نباخت، خدای سبحان، جسد او را بر آتش دوزخ حرام می‌کند. از این حدیث معلوم می‌شود که صبر یک وصف نفسانی است و یک کار بدی نمی‌باشد.

بیان دیگری از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: «مروة الصبر فی حال الحاجة و الفاقة و التعفف و الغنا اکثر من مروة الإعطاء» (اصول کافی ـ ج 2 ـ ص 93) ـ انسان اگر چنانچه متمکن باشد و خدمتی بکند و یا فاقد امکاناتب اشد و کاری از دست او نیاید ولی زیر بار کسی نرود، آن زیر بار کسی نرفتن، مردانگی است که فضیلتش بالاتر از خدمت آن کسی است که دارا است و خدمت می‌کند.

این آزادگی و حریت که از آن تعبیر به مروت و مردانگی شده است، صبر است و این رأس ایمان و سرمنشأ تمام فضائل و کمالات می‌باشد. و گاهی از آن تعبیر به مالکیت شده است که انسان مالک همه غرائزش باشد و گاهی در روایات بعنوان قهرمان تعبیر شده است که«اشدکم و اقواکم، اصبرکم» و صبر همه این برجستگی‌ها را دارا است.

پس در تحلیل معنای صبر، صبر اوصافی دارد که حریت، مردانگی، مالکیت بر غرائز و قهرمانی از جمله آنها است. و این معنای پیروزی در جهاد اکبر است که در آن حال می‌تواند در جهاد اصغر نیز پیروز شود. و اینجا است که صبر به منزله رأس ایمان معرفی می‌شود.

رأس ایمان چیست؟

ایمان یک سلسله دستورات قلبی است و یک سلسله دستورات بدنی. آن دستورات بدنی به منزله اعضاء و جوارح ایمان است و دستورات قلبی به منزله رأس و سر ایمان. پس صبر یک وصف نفسانی است که در اجزاء رئیسه قراردارند. و انسان مؤمن کسی است که اول باید اوصاف نفسانی را تحصیل کند، سپس به اوصاف فرعی و بدنی بپردازد. این همان است که در روایت آمده است: ایمان اعتقادب ه قلب است و اقرار به لسان و عمل به ارکان. و صبر جزء اجزاء رئیسه ایمان است که از آن به مروت و مردانگی تعبیر شده است.

کدام صبر و کدام صابر؟

حفص بن غیاث از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود: «یا حفص، ان من صبر، صبر قلیلا و ان من جزع، جزع قلیلا» ـ ای حفص! هر که صبر کرد، اندکی صبر کرد و هر که جزع نمود، اندکی جزع نمود(زیرا بهر حال اوضاع دنیا می‌گذرد، پس اگر صبر کند، برای مدت کوتاهی صبر کرده است و اگر بی‌تابی کند و تحمل ننماید، آن هم برای مدت کوتاهی است که می‌گذرد. پس چه بهتر که انسان صبر کند).

سپس فرمود: «علیک بالصبر فی جمیع امورک، فان الله تبارک و تعالی بعث محمد(ص) فأمره بالصبر و الرفق فقال: [و اصبر علی ما یقولون و اهجرهم هجرا جمیلا، و ذرنی و المکذبین أولی النعمة] و قال تبارک و تعالی: [ادفع بالتی هی احسن، فاذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم، و ما یلقیها الا الذین صبروا و ما یلقیها الا ذو حظ عظیم] فصبر رسول الله(ص) حتی نالوه بالعظائم و رموه بها فضاق صدره فأنزل الله عزوجل: [و لقد نعلم أنک یضیق صدرک بما یقولون، فسبح بحمد ربک وکن من الساجدین] ثم کذبوه و رموه فحزن لذلک فنزل الله تعالی: [قد نعلم انه لیحزنک الذی یقولون ولکن الظالمین بآیات الله یجحدون، و لقد کذبت رسل من قبلک فصبروا علی ما کذبوا و أوذوا حتی أتاهم نصرنا] فألزم النبی(ص) نفسه الصبر، تفعدوا فذکروا الله تبارک و تعالی و کذبوه، فقال: قد صبرت فی نفسی و أهلی و عرضی و لا صبرلی علی ذکر إلهی، فأنزل الله تعالی:[و لقد خلقنا السموات و الأرض و مابینهما فی ستة أیام و ما مسنا من لغوب، فاصبر علی ما یقولون] فصبر(ص) فی جمیع دحواله، ثم بشر فی عترته بالأئمة و وصفوا بالصبر فقال جل ثناؤه: [وجعلنا منهم أئمة یهدون بأمرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون] فعند ذلک قال النبی(ص): الصبر من الایمان کالرأس من الجسد. فشکر الله عزوجل ذلک له، فأنزل الله عزوجل: [و تمت کلم] ربک الحسنی علی بنی اسرائیل بما صبروا و دمرنا ما کان یصنع فرعون و قومه و ما کانوا یعرشون]. فقال(ص): إنه بشری و انتقام، فأباح الله عزوجل له قتال المشرکین فأنزل الله: [اقتلوا المشرکین حیث وجد تموهم وخذوهم واحصروهم و اقعدوا لهم کل مرصد] و [واقتلوهم حیث ثقفتموهم] فقتلهم الله علی یدی رسول الله(ص) و أحبائه و جعل له ثواب صبره مع ما ادخر له فی الآخرة. فمن صبر و احتسب لم یخرج من الدنیا حتی یقرالله له عینه فی أعدائه، مع ما یدخر له فی الآخرة».

(کافی ـ ج 2 ـ ص 88)

این روایت بسیار جامع و جالبی است درباره صبر که حفص بن غیاث از امام صادق(ع) نقل می‌کند که پس از آن مقدمه کوتاه حضرت انگیزه صبر را توضیح می‌دهد و در آغاز به حفص می‌گوید: ای حفص! بر تو باد به صبر در تمام کارها و شئون زندگیت، زیرا خدای تبارک و تعالی پیامبرش حضرت محمد بن عبدالله(ص) را برانگیخت، سپس او را دستور به صبر و مدارا کرد و فرمود: بر آنچه می‌گویند صبر و تحمل کن(صبر عندالمصیبه) و خیلی آرام از آنها دوری جوی و مرا تنها بگذار تا سراغ این متمکنین و متنعمین بروم و آنها را کیفر کنم و همچنین خدای تبارک و تعالی فرمود: اگر کسی سیئه‌ای مرتکب شد، تو سیئه را با حسنه و خوبی دفع کن تا اینکه در اثر گذشت و بزرگواری تو، دشمن دوستی گرم و صمیمی شود و هر کسی این توان را ندارد که بدی را با خوبی و گذشت حل کند جز آن کس که صابر باشد و از حظ عظیم ایمان برخوردار باشد. این دستور که رسید حضرت رسول(ص) صبر کرد تا آنجا که به او تهمتهای سنگین زدند و حرفهای ناسزا و ناصواب نسبت دادند، پس حضرت از این برخوردهای ناروای کفار، دلتنگ شد، آنگاه خدای عزوجل این آیه را نازل کرد: ما به خوبی می‌دانیم که از سخنان ناروای اینها دلتنگ و دل گرفته می‌شوی ولی باز هم باید صبر کردو خدایت را تسبیح کن و از ساجدان باش. حضرت باز هم صبر کرد، پس کفار او را تکذیب کردند و دگربار تهمتها زدند(و گاهی به عنوان مفتری یا به عنوان ساحر او را نامیدند) سپس خدای تعالی این آیه را نازل کرد: ما می‌دانیم که سخن اینها تو را محزون و غمگین می‌سازد و اینها تو را تکذیب نمی‌کنند بلکه آیات الهی را انکار می‌نمایند ولی لازمه رسالت بردباری است و همانا پیامبرانی پیش از تو آمدند و از سوی اقوام خویش تکذیب شدند ولی صبر و تحمل کردند بر آن تکذیب‌ها و شکنجه‌ها تا اینکه سرانجام پیروزی ما به آنها رسید.

پس پیامبر(ص) صبر را بر خود الزام کرد تا اینکه اینها از اهانت به حضرت، فراتر رفته و به ذات اقدس الهی بد گفتند و خدای را تکذیب کردند، حضرت فرمود: من در مورد خود و خانواده‌ام و اهلم صبر کردم ولی نسبت به خداوند نمی توانم صبر کنم، آنها دارند خدا را ناسزا می‌گویند. باز هم آیه نازل شد که: ما نظام با عظمت آفرینش را در شش روز آفریدیم و چیزی در ما اثر نگذاشت و هرگز خسته نشدیم و نرنجیدیم، پس تو هم بر آن سخنان صبر کن(و متخلق به اخلاق ما باش) پس حضرت در تمام امور و اوضاع و احوال صبر و تحمل کرد، پس آنجا بود که به او بشارت داده شد که ائمه ازعترت و اهل او خواهند بود و آن امامان نیز موصوف به صبر شدند و خداوند فرمود: و ما از آنان امامانی قرار دادیم که به امر ما مردم را هدایت می‌کنند و این به برکت صبر آنها است و به این است که آنها به آیات ما یقین دارند.

پس از گذشت همه این مراتب صبر، آن وقت رسول خدا(ص) فرمود: صبر از ایمان، به منزله سر از جسد است. و خداوند پیامبرش را بر آن صبر سپاس گفت و این آیه را نازل فرمود: و به پاداش صبری که بنی‌اسرائیل کردند، احسان خدا بر آنها به حد کمال و تمام رسید و ما فرعون و قومش راب ا آن کارها و صنایع و کاخ‌ها نابود ساختیم.

این آیه که نازل شد حضرت رسول(ص) فرمود: این بشارت و امید پیروزی است و اجازه انتقام از مشرکین می‌باشد، سپس خداوند کارزار با مشرکان را روا دانست و اجازه داد و آیه نازل کرد که: مشرکین را هر جا دیدید بکشید، آنان را دستگیر کنید و بر آنان تنگ بگیرید و در کمینشان بنشینید و آیه‌ای دیگر فرمود: هرجا مشرکان را یافتید به تقل برسانید، پس خداوند بر دست پیامبر و یارانش، آنان را به قتل رسانید.

آنگاه امام صادق(ع) فرمود: آری! هرکس برای رضای خدا صبر کند، از دنیا نمی‌رود مگر اینکه خدای سبحان چشم او را به پیروزی بر دشمنانش روشن نماید به اضافه ذخیره آخرتش که بهشت برین است.

ادامه دارد

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط