چکیده
یکی از واجبات حج، طواف بیتالله الحرام است. بر هر انسان حجگزاری که حج تمتع بجای میآورد، سه طواف واجب است: طواف عمره تمتع، طواف حج تمتع و طواف نسا. در این نوشتار پیشینه تاریخی طواف، و اهمیّت آن، مورد بررسی قرار گرفته است.
اصل مقاله
طواف در لغت:
«طواف» مصدرِ «طاف»، «یطوف» بوده و در لغت گرد چیزی گشتن و در اصطلاح پیرامون کعبه گردیدن است.(1) پیدایش طواف
پیشینیه طواف به هزاران سال قبل از هبوط حضرت آدم- علیهالسلام- به زمین بازمیگردد. فرشتگان در ناحیه «ردْم» از آدم استقبال کرده، به او گفتند: ما دو هزار سال پیش از تو به این خانه حج گزاردیم. آدم پرسید: شما هنگام طواف چه میگویید؟
گفتند میگوییم: «سبحاناللَّه والحمدلله ولااله الاالله والله اکبر».(2)
در روایتی به نقل از امام صادق- ع- آمده است: آنگاه که خداوند به ملائکه فرمود:
«انّی جاعل فی الأرض خلیفة، قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدّس لک ...»
هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان فرمود:
«من در روی زمین جانشین قرار خواهم داد، فرشتگان گفتند (پروردگارا!) آیا کسی را در زمین قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟ ما تسبیح و حمد تو را به جا میآوریم».
خداوند در برابر گستاخی فرشتگان، بر آنان خشم گرفت و ارتباط آنان هفت سال با حق تعالی قطع شد، سپس آنها درخواست توبه کردند. به آنان فرمان داده شد تا بر گرد بیتالمعمور طواف کنند. هفت سال اطراف آن طواف کردند و از آنچه گفته بودند طلب آمرزش نمودند، خداوند نیز توبه آنان را پذیرفت و از آنها راضی شد.(3) پس از آن، خداوند تعالی درست مقابل بیت المعمور- در روی کره زمین- خانه خویش را بنا نهاد.(4)
در آسمان دنیا، و دقیقاً مقابل کعبه، خانهای وجود دارد که نام آن «ضُراح» است.(5) برابری آن با کعبه بگونهایاست که اگر پایین بیاید، روی کعبه خواهد آمد.(6)
ابن کوّاء از علی- ع- پرسید: بیت المعمور چیست؟ حضرت فرمود: بیتالمعمور همان «ضُراح» است که بر فراز آسمانهای هفتگانه(7) و زیر عرش قرار دارد. هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن میشوند و تا روز قیامت بازنمیگردند.(8)
قتاده از رسول خدا- ص- نقل کرده که فرمود: بیت المعمور مسجدی است در آسمان که زیر آن کعبه قرار گرفته است.(9)
بیت المعمور را بدان جهت این نام نهادند که همه روزه هفتاد هزار فرشته در آن نماز میگزارند و شبانگاه فرود آمده گرد کعبه طواف میکنند و آنگاه بر پیامبر- ص- درود میفرستند و پس از آن برمیگردند و تا روز قیامت، دیگر نوبت به آنها نخواهد رسید.(10) طواف آدم- ع-
ابن عباس گفته است: نخستین کسی که اساس خانه کعبه را نهاد و در آن نماز گزارد و بر آن طواف کرد، آدم بود.(11) او هفت طواف در شب و پنج طواف در روز انجام داد.(12)
ازرقی مینویسد:
1- جبران مسعود، الرائد، ج 2، ص 980، دارالعلم للملایین، چاپ ششم، 1990؛ فرهنگ فارسی عمید، ص 1405، ج 2، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1360 ه. ش.
2- ابوالولید ازرقی، اخبار مکه، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، ص 36 چاپ و نشر بنیاد، تهران 1368 ه. ش.
3- تلفیقی از روایات مستدرکالوسایل، حاج میرزا حسین نوری طبرسی، م 1320 ه. ق، ج 6، ص 372 تا 369، مؤسسة آل البیت- ع- قم، 1408 ه. ق.
4- همان.
5- الضراح بالضم: البیت المعمور.
6- بحار، ج 58: ص 56- 55.
7- در مجمع البیان آمده است که بیت المعمور در آسمان چهارم است. مجمع البیان، ج 5، ص 163.
8- اخبار مکهٰ ص 41.
9- الدرالمنثورٰ ج 7ٰ ص 629.
10- اخبار مکه ج 1ٰ ص 40.
11- اخبار مکه، ص 30؛ محمد طاهر الکردی المکی، التاریخ القویم لمکه و بیت الله الکریم، ج 3، ص 22؛ مکتبة النهضة الحدیثه بمکّه المکّرمه، 1385 ه. ق.
12- اخبار مکهٰ ص 36.
ص: 24
«آدم که بخاطر عصیان خداوند از بهشت رانده شد و به زمین فرود آمد گفت: پروردگارا! برای من چه پیش آمده است که آوای فرشتگان را نمیشنوم و وجودشان را دیگر احساس نمیکنم؟ فرمود نتیجه (ترک اولی و) خطای تو است، ولی برو و برای من خانهای بساز، بر گِرد آن طواف کرده و مرا یاد کن، همانگونه که دیدی فرشتگان رفتار میکنند و بر گِرد عرش من میگردند ... آدم به مکه رسید و بیتالحرام را ساخت و جبرئیل- ع- با بال خود به زمین زد و پایه استواری در پایینترین نقطه زمین برای او آشکار ساخت و فرشتگان سنگهایی در آن ریختند ...(1)
بدنبال بنای کعبه، ملائکه شیوه طواف کردن بر گِرد آن را به آدم آموختند.
در تاریخ الخمیس آمده است: ملائکه به آدم گفتند: ما هزار سال پیش از تو حج میگزاردیم، سپس پیشاپیش آدم حرکت کردند تا او هفت دور طواف نمود.(2)
آدم گرد کعبه طواف میکرد، همانگونه که ملائکه پیرامون عرش خدا طواف میکردند.(3)
عبدالله بن ابی سلیمان آزاد کرده بنی مخزوم میگوید: چون آدم از بهشت فرود آمد، نخست هفت بار گرد کعبه طواف کرد و سپس دو رکعت نماز روبروی کعبه گزارد ... و از آن هنگام که آدم طواف کرد طواف بر گرد کعبه معمول و سنت شد.(4)
حرم الهی نیز به اندازه کنونی آن، تعیین شد- نه کمتر و نه زیادتر- بدان جهت که خداوند تبارک و تعالی یاقوت سرخ فامی را بر آدم فرو فرستاد و آدم آن را در جای کنونی خانه کعبه قرار داد و پیوسته پیرامون آن طواف میکرد ...(5) فرشتگان در طواف کعبه
ازرقی مینویسد:
«در یکی از کتابهای پیشینیان نخستین که در آن موضوع کعبه آمده بود، چنین دیدم که هیچ فرشتهای را خداوند به زمین نمیفرستد مگر آنکه او را به زیارت کعبه فرمان میدهد و آن فرشته از کنار عرش احرام بسته و لبیک گویان فرود میآید، نخست حَجَر را میبوسد و استلام میکند و سپس هفت دور، بر خانه طواف میکند و داخل کعبه دو رکعت نماز میگزارد، آنگاه به آسمان صعود میکند.(6)
راهنمای آدم در انجام مناسک حج جبرائیل امین بود. او پذیرش توبه آدم- ع- را به آن حضرت ابلاغ نمود، سپس مناسک حج را به او آموخت؛ از جمله آن مناسک، هفت دور طواف گرد خانه خدا بود.(7)
پس از بنای خانه کعبه به دست حضرت آدم- ع- اقوام و ملل گوناگون احترام خاص و ویژهای برای آن قائل شدند، هر یک بگونهای حج گزارده، گرداگرد بیتاللَّه الحرام طواف میکردند.
مسعودی فاصله زمانی هبوط آدم تا مبعث پیامبر اسلام- ص- را حدود چهار هزار و هشتصد و یازده سال و شش ماه و ده روز ذکر میکند.(8) طواف پیامبران
پس از مرگ حضرت آدم- ع- شیث نیز به همان شیوه حج گزارد.(9)
مجاهد گفته است: هفتاد و پنج پیامبر حج گزاردند و همگان طواف کردند.(10)
1- اخبار مکهٰ ص 29.
2- التاریخ القویم، ج 3، ص 14.
3- همانٰ ص 13.
4- اخبار مکهٰ ص 261.
5- ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 7، نشر صدوق 1368 ه. ش.
6- اخبار مکه، ص 31.
7- فیض کاشانی، کتاب وافی، ج 8، ص 130، مکتبة الامام امیرالمؤمنین- ع- اصفهان 1372 ه. ش.
8- ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج 1، ص 619.
9- التاریخ القویم، ج 3، ص 14.
10- اخبار مکه، ص 57.
ص: 25
از طواف حضرت نوح نیز در روایات سخن به میان آمده است.(1) وگرچه در نقلی گفته شده که از فاصله زمانی حضرت نوح تا حضرت ابراهیم- علیهماالسلام- هیچیک از پیامبران حج نگزارده، پیرامون خانه خدا طواف نکردهاند.(2) لیکن یعقوبی مینویسد:
خدای متعال هود [بن عبداللَّه بن رباح بن] خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح را مبعوث فرمود(3)و او عاد را به عبادت و اطاعت پروردگار و دوری از محرمات دعوت میکرد و آنها تکذیبش نمودند تا خدا سه سال باران را از آنان بازگرفت، پس کسانی از خود را به سوی کعبه فرستادند تا برای آنها از خدا باران بخواهند و آنها چهل روز به طواف کعبه و مراسم زیارت آن مشغول بودند ...(4)
سالها میگذرد و به دوران حضرت ابراهیم خلیل- ع- کعبه و حجگزاری رونقی تازه پیدا میکند. در تاریخ آمده است:
آنگاه که هاجر اسماعیل را بزاد، ساره بر او رشک برد و گفت: او و فرزندش را از اینجا ببرد! پس ابراهیم هاجر و اسماعیل را برداشت و به مکه آورد و در نزد خانه کعبه فرود آورد و خود از آن دو جدا گردید. هاجر به او گفت: «ما را به که میسپاری؟» گفت: «به پروردگار این خانه» و آنگاه گفت: «اللهمّ انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرّم ...»(5) ... سپس خدای متعال ابراهیم را فرمود: «کعبه را بسازد و ستونهای آن را برافرازد و مردم را به حج بخواند و مناسک حج را به آنان بیاموزد پس ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه را برافراشتند ...»(6) طواف ابراهیم
محمد بن اسحاق نقل میکند که چون ابراهیم خلیلالرحمان از ساختن بیتالحرام آسوده شد، جبرائیل پیش او آمد و گفت:
«هفت بار بر کعبه طواف کن» و او همراه اسماعیل هفت دور طواف کرد و در هر دور طواف، هر دو به تمام گوشههای کعبه دست میکشیدند و چون هفت دور طواف تمام شد هر دو پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزاردند.(7)
معلّم ابراهیم- ع- و فرزندش اسماعیل نیز، چونان حضرت آدم- ع- جبرائیل بود، آنان را نزد حجرالأسود آورده، ابتدا خود آن را استلام نمود، به ابراهیم و اسماعیل نیز گفت استلام کنند، سپس همراه با هم، هفت مرتبه طواف نمودند.(8)
فرشتگان ضمن طواف، به ابراهیم- ع- سلام دادند. ابراهیم پرسید: شما در طواف خود چه میگویید؟ گفتند: پیش از روزگار آدم- ع- «سبحانالله والحمدلله ولااله الا الله والله اکبر» میگفتیم و چون به آدم گفتیم، فرمود: بر این کلمات، «و لاحول و لاقوة الَّا بالله» را هم بیفزایید. ابراهیم فرمود: بر آن «العلی العظیم» را هم بیفزایید و فرشتگان چنین کردند.(9)
پس از حضرت ابراهیم- ع- موسی- ع- نیز حج گزارده، هفت مرتبه گرداگرد این خانه طواف نموده است.(10)
مجاهد نقل کرده که: موسی بر شتری سرخ به حج آمد و از منطقه روحاء گذشت و دو جامه پنبهای بر تن داشت، یکی را ازار ساخته و دیگری را رداء و بر کعبه طواف کرد ...(11)
از امام صادق- ع- سؤال شد: آیا قبل از بعثت نبیاکرم- ص- حج گزارده میشد؟ فرمود: آری و تصدیق آن در قرآن گفتار شعیب است که هنگام ازدواج موسی گفت: «علی أن تاجرنی ثمانی حجج»؛ « (تصمیم دارم یکی از دو دخترم را به ازدواج تو درآورم، بر این مهر که) هشت «حج» برای من خدمت کنی»(12) و نگفت هشت «سال». همانا آدم و نوح حج گزاردند. سلیمان بن داود همراه با جن و انس و پرنده و باد حج انجام داد. موسی سوار بر شتری سرخ رنگ حج گزارده میفرمود: «لبیک لبیک ...»(13)
1- وافی، ج 8، ص 159.
2- التاریخ القویم، ج 3، ص 14.
3- اعراف: 72- 65؛ هود 60- 50 و 89؛ شعراء 140- 123.
4- احمد بنابی یعقوب، تاریخیعقوبی، ج 1، ص 20، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1363 ه. ش.
5- سوره 14، آیه 37.
6- تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 27.
7- التاریخ القویم، ج 3، ص 47؛ اخبار مکه، ص 55.
8- وافی، ج 8، ص 138.
9- اخبار مکه، ص 37.
10- اخبار مکه، ص 60.
11- اخبار مکه، ص 57.
12- قصص: 27.
13- تفسیر البرهان 1: 155/ 10- بحار 99: 64/ 41.
ص: 26
پیامبران الهی هر یک بگونهای تلبیه گفته، حج میگزاردند، آنگونه که ازرقی میگوید: یونس بن مَتی میگفته است «لبیک فراج الکرب لبیک» و موسی میگفته است: «لبیک انا عبدک لبیک لبیک» و عیسی میگفته است: «لبیک انا عبدک، ابن امتک، بنت عبدیک لبیک.»(1) طواف ایرانیان قدیم
کعبه نزد ایرانیان قدیم نیز از قداست ویژهای برخوردار بوده است، برخی از آنان به احترام خانه کعبه و جدّشان ابراهیم- ع- و هم توسل به هدایت او و رعایت نسب خویش، به زیارت بیتالحرام میرفتند و بر آن طواف میبردند و آخرین کس از ایشان که به حج رفت، ساسان پسر بابک جدّ اردشیر بابکان، سرملوک ساسانی بود ...
در روایات اسلامی راجع به حفر چاه زمزم به وسیله عبدالمطلب آوردهاند که: وقتی عبدالمطلب زمزم را کشف کرد دو آهوی طلا و چند شمشیر و زر بسیار به دست آورد که ساسان پادشاه ایران به حرم کعبه اهدا کرده بود ... عبدالمطلب باب کعبه را با آنها بساخت(2).
یاقوت حموی هم به نقل از مسعودی(3) آورده است که «ایرانیان عقیده دارند که از اولاد ابراهیماند و پیشینیان ایشان برای بزرگداشت جدّ خود ابراهیم خلیل به زیارت بیتالله میرفتند و کعبه را طواف میکردند تا شعار نیای خویش را بر پای دارند و انساب خود را حفظ کنند. آخرین پادشاه پارسی که به حج بیتالله رفت ساسان بن بابک بود ... شاعر باستانی تازی در این باره گفته است:
زمزمت الفرس علی زمزمو ذلک من سالفها الأقدم
ما از زمانهای پیش خانه خدا را حج میگزاردیم و در اباطح آن ایمن بودیم- ابْطَح یعنی مسیل، جمع آن اباطح است.
و بعد از ظهور اسلام یکی از شاعران ایرانی چنین گفته است:
ومازلنا بحج البیت قِدْماو نُلْقی بالاباطح امیناً
ما از زمانهای پیش خانه خدا را حج میگزاردیم و در اباطح آن ایمن بودیم.
و ساسانُ بنُ بابَک سارَ حَتّیأتی البیت العتیق بأصْیَدینا
و ساسان پسر بابک همراه با دلیران مغرور ما راه پیمود تا به بیتالعتیق رسید.
وطافَ بِه و زمزم عند بئرلاسماعیلَ تَروْی الشّار بینا
و کعبه و زمزم را طواف کرد، آن چاه را که از اسماعیل است و نوشندگان را سیراب میکند.
به موجب این اخبار، ایرانیان صدر اسلام افتخار میکردند در عصری که مشرکان جزیرةالعرب کعبه را با بتهای خود ملوث کرده زشتترین گناهان را در مطاف و مسجدالحرام مرتکب میشدند، به زیارت حج میرفتند و هدایایی به کعبه تقدیم میداشتند.
طواف در جاهلیت
در دوران قبل از اسلام و در عصر جاهلی نیز، مراسم حج و طواف خانه خدا، همچنان وجود داشت. قریش و عموم فرزندان معدّ بن عدنان پارهای از احکام دین ابراهیم را به دست داشتند، خانه کعبه را زیارت میکردند و مناسک حج را به پا میداشتند، مهماننواز بودند و ماههای حرام را بزرگ میداشتند.(4)
لیکن با گذشت زمان، آگاهان دینساز، بازیگران دنیاخواه و کجاندیشان جاهل، بگونههای مختلف به تحریف این فریضه الهی پرداختند.
1- اخبار مکهٰ ص 61.
2- تاریخ مکه 1/ 22.
3- معجمالبلدان 3/ 148؛ مروج الذهب 1/ 336.
4- تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 331؛ مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1363.
ص: 27
یعقوبی مینویسد:
عمرو بن لحی- و نام لحی، ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر است- به سرزمین شام رفت و آنجا مردمی از عمالقه بودند که بت میپرستیدند، پس به آنها گفت: این بتهایی که شما میپرستید چیستند؟ گفتند: اینها بتهایی هستند که آنها را پرستش میکنیم و از آنها یاری میخواهیم، پس یاری کرده میشویم و بوسیله آنها باران میخواهیم پس سیراب میشویم، عمر بن لحی گفت: یکی از این بتها را به من نمیبخشید تا آن را به زمین عرب برم، همانجا که عرب برای زیارت خانه خدا میآیند؟ پس بتی به نام «هبل» به او دادند و آن را به مکه آورد و نزد کعبه نهاد و آن اوّل بتی بود که در مکه نهاده شد، سپس «اساف» و «نائله» را آوردند و هرکدام را بر یکی از ارکان کعبه نهادند و طواف کننده، طواف خود را از اساف شروع میکرد و آن را میبوسید و نیز به آن ختم میکرد.(1) برخی علاوه بر طواف خانه، برگرد بت نیز طواف میکردند. عمرو بن لُحَیّ، بت عزّی را در منطقه نخله قرار داد و هنگامی که از حج و طواف خود بر کعبه آسوده میشدند، از احرام بیرون نمیآمدند تا کنار بت عزی میرفتند و بر آن طواف میکردند و سپس همانجا از احرام بیرون میآمدند.(2)
بت و بتخانه عزی در راه مکه به عراق و بالاتر از ذات عرق قرار داشته است.(3)
مشرکان هرگاه در مراسم حج طواف و وقوف در عرفات و منی را انجام میدادند، سرهای خود را کنار بت منات میتراشیدند و برای آن نیت حج میکردند و تلبیه میگفتند ...(4)
بدعتها و رسوم غلط جاهلی، یکی پس از دیگری آشکار گردید و طواف این فریضه الهی، و کعبه این جلوهگاه توحید، جایگاهی برای ابراز وجود هرزگان و هوسرانان گردید، برهنه طواف کردن برای گروهی سنّت شد و از این رهگذر قداست خانه خدا را خدشهدار کردند. به تاریخچه این ماجرا توجه کنید:
عرب در کیشهای خود دو صنف بودند: حُمْس و حلّه، عربهای حمس در کار دین بر خود سخت میگرفتند و هنگام انجام دادن اعمال حج، غذای روغنی نمیپختند و شیری اندوخته نمیکردند، و میان شیردهی و شیرخوارگانش مانع نمیشدند تا خود آن را رها سازند مو و ناخن نمیگرفتند و روغن استعمال نمیکردند و دست به زنان نمیبردند و خود را خوشبو نمیکردند و گوشتی نمیخوردند و در حج خود کرک و پشم و مویی نمیپوشیدند و لباس نوی به تن میکردند و با نعلین خویش گرد خانه طواف مینمودند و از نظر تعظیم پا روی زمین مسجد نمینهادند.(5)
عربهای حله- یعنی قبیلههای تمیم و ضَبَّه و مُزَیْنه و رِباب و عُکْل و ثَوْر و قیس عیلان همهاش به جز عدوان و ثقیف و عامر بن صعصعه، و ربیعة بن نزار همهاش و قضاعه و حضرموت و عک و قبیلههایی از ازد ... هرگاه به مکه میرسیدند، پس از انجام مناسک، جامههایی را که پوشیده بودند بیرون میآوردند(6) و دیگر آن را نمیپوشیدند و به این جامهها «لُقی» میگفتند. بدین جهت اگر میتوانستند جامههای حمس را به کرایه یا عاریه میپوشیدند و در آنها طواف میکردند وگرنه برهنه طواف خانه را انجام میدادند.(7) برهنگان در مطاف
ابن جریح نیز میگوید: چون خداوند اصحاب ابرهه حبشی را با پرندهای به نام ابابیل نابود ساخت، همه اعراب، قریش و ساکنان مکه را تعظیم میکردند و به همین سبب در بزرگداشت حرم و مشاعر و ماههای حرام، دقت بیشتری مینمودند. به افراد قریش و ساکنان مکه هم میگفتند: ما اهل خدا و فرزندان ابراهیم خلیلالرحمان و حاکمان بیتالحرام و ساکنان حرم خداوندیم و برای هیچکس از اعراب حق و منزلت ما نیست و به همین سبب در آیین خود کارهای تازه و بدعتهایی آوردند و آن را میان خود
1- تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 231 و 232.
2- اخبار مکهٰ ص 102.
3- اخبار مکه ازرقیٰ ص 102.
4- اخبار مکهٰ ص 101.
5- تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 335.
6- همان.
7- سیره ابن هشام، ج 1، ص 219.
ص: 28
معمول کردند؛ از جمله این بدعتها این بود که میگفتند: هرکس از غیر احْمَسیها که برای نخستین بار به حج میآید- چه مرد و چه زن- باید طواف اول خویش را برهنه و مادرزاد انجام دهد، یا آنکه جامهای از کسی که احمسی باشد عاریه یا کرایه کند واحْمَسی به مردم مکه که قبایل قریش و کنانه و خزاعه بودند و به دیگر مردمی که آیین آنان را داشتند گفته میشد.
افرادی که احمسی نبودند بر در مسجد میایستادند و میگفتند: چه کسی جامه و پوششی به عاریه میدهد؟ اگر کسی کرایه میداد در آن جامه طواف میکردند در غیر این صورت، جامه خود را بیرون در مسجد از تن خارج و برهنه مادرزاد وارد محل طواف میشدند، نخست کنار بت اساف رفته، آن را دست میکشیدند و سپس حجرالاسود را لمس کرده و طواف خود را از سمت راست آغاز مینمودند، در حالیکه کعبه سمت چپ آنان قرار داشت. و چون هفت دورشان تمام میشد باز حجرالأسود را استلام کرده و آنگاه به بت نائله دست میکشیدند و طوافشان در اینجا تمام میشد و چون از محلّ طواف بیرون میآمدند، جامه خود را به همان حال پیدا میکردند، در حالیکه هیچکس به آن دست نمیزد، آن را میپوشیدند و پس از آن دیگر برهنه طواف نمیکردند و فقط کسانی که احمسی نبودند و برای نخستین بار به حج یا عمره میآمدند در طواف اوّل خود برهنه طواف میکردند. غیر احمسیها اگر لباس دیگری داشتند، لباسی را که با آن طواف کرده بودند، پس از طواف از بدن خارج نموده میان بت اساف و نائله میانداختند و آن جامه همچنان آنجا افتاده باقی میماند و هیچکس به آن دست نمیزد تا از میان میرفت. تمام این کارها که ساخته و پرداخته ابلیس و موجب دگرگونی آیین حنیف ابراهیم- ع- میگشت، سنت شده بود.(1)
این عمل قداست حرم را شکست و جوانان هوسران را بر آن داشت تا در کنار بیتالله الحرام به نظاره برهنگان بپردازند:
روزی بانویی زیبا برای طواف آمد، جامهای عاریه میخواست کسی پیدا نشد که به او جامه عاریه دهد، بناچار لباسهای خود را خارج و برهنه مشغول طواف شد، و در حالی که هر دو دست خود را بر جلو خویش گذاشته بود، شعر میخواند و میگفت:
الیوم یبدو بعضه او کلهو ما بدا منه فلا أجله
«امروز قسمتی یا همهاش آشکار است و آنچه از آن آشکار است روا نمیدارم».
جوانان مکه نگاهش میکردند.(2)
وجود چنین مناظری جوانان هوسران را تحریک میکرد تا گاهی در خانه خدا، دست به بازوان زنان بزنند و هرزگی را پیشه خود سازند.(3)
گاهی نیز زنان و مردان جداگانه طواف میکردند:
ابن عباس میگوید: برخی از قبایل عرب از جمله بنیعامر و دیگران، برهنه طواف میکردند. مردان روزها و زنان شبها ...، اینها میگفتند در جامههایی که در آن مرتکب گناه شدهایم، طواف نمیکنیم ... برخی از زنان ایشان، تسمهها و بریدههایی از تهیگاه خود میآویختند و ظاهراً عورت خود را میپوشاندند ...(4) اندیشهای خرافی
این که چرا اعراب جاهلی برهنه طواف مینمودند، و یا اگر با لباس طواف میکردند چرا پس از طواف، لباس خود را از تن بیرون آورده، به کنار خانه میانداختند؟ ریشه در یک اندیشه خرافی داشت.
ابی سلیمان از پدرش نقل میکند که فاخته دختر زهیر بن حارث بن اسد بن عبدالعزی که مادر حکیم بن خزام است، در حالی که حامله بود، وارد کعبه شد. درد زایمان او را گرفت و حکیم را داخل کعبه به دنیا آورد.(5)
فاخته را، در سفره چرمی از کعبه بیرون بردند و محلّی را که در آن زاییده بود، با آب زمزم شستند.(6)
جامهای هم که در آن زاییده بود گوشهای انداختند و در اصطلاح به چنین جامهای «لُقا» میگویند و چنین بود که عموم مردم
1- اخبار مکه، ص 142 و 143.
2- اخبار مکهٰ ص 143.
3- اخبار مکهٰ ص 144.
4- اخبار مکه، ص 146.
5- در مستدرک الصحیحین ج 3، ص 483 آمده است، اخبار متواتره دلالت بر آن دارند که علی- ع- در کعبه زاده شده است و در نورالابصار نیز آمده که قبل از علی- ع- هیچکس در کعبه متولد نشده است. فضائل الخمسه، ج 1، ص 214، مؤسسة الأعلمی- بیروت.
6- اخبار مکهٰ ص 140.
ص: 29
گرد کعبه برهنه و بدون هیچ جامهای طواف میکردند، مگر حمسیها (یعنی قریشیان و هم پیمانان ایشان) که با جامه طواف میکردند. اگر کس دیگری غیر از آنان با جامه طواف میکرد چون طوافش تمام میشد چه مرد و چه زن، آن جامه را کنار خانه میانداخت و هیچکس به آن دست نمیزد و آن را حرکت نمیداد تا آنکه زیر گامهای مردم و بر اثر تابش آفتاب و باد و باران پوسیده میشد. در این باره ورقة بن نوفل چنین سروده است:
«همین اندوه برای او بس است که گویی همچون جامه مطرود (لُقی) زیر دست و پای طواف کنندگان بر کعبه افتاده است» مقصودش این است که کسی با او تماس نمیگیرد».(1)
در برخی روایات از ابن عباس و نیز قتاده نقل شده که: گروهی از قریش و نیز طایفهای از یمنیها براساس همان اندیشههای خرافی، برهنه طواف میگزاردند و عجیبتر آنکه ابن عباس میگوید: برخی نه تنها در مطاف، بلکه قبل از ورود به مکّه و دخول حرم، لباسها را از تن خارج، و عریان وارد مکه میشدند!!(2)
اسامی برخی از قبایل آن روز حجاز که برهنه طواف میکردند، عبارتند از: بنوحمس از قریش، اوس، خزرج، خزاعه، ثقیف، بنیعامر بن صعصعه، بطون کنانة بن بکر و ...
اینان عقاید خرافی و ناپسند دیگری نیز داشتهاند:
گوشت نمیخوردند، همیشه از پشت خانهها داخل میشدند، هیچ وقت از پشم و مو استفاده نمیکردند، برای پوشاندن اطفال پوست گوسفند یا بز را یک جا درآورده، در پائین آن و در محل پاهای حیوان دو سوراخ درست کرده آن را- نظیر شلوار- به تن اطفال خود میکردند و همواره برهنه طواف مینمودند ...(3) لزوم پوشش در طواف
وضعیت به اندازهای اسفبار بود که اگر کسی با لباس طواف میکرد و آن لباس را بر تن میداشت و دیگران میدیدند، او را میزدند و جامه را از تن او بیرون میکردند.
سیوطی گوید: در این مورد آیه آمد که: بگو چه کسی حرام کرد زینت خدا را که برای بندگانش فراهم فرموده است و خوراکها و روزیهای پاکیزه را.(4)
منصور از مجاهد نقل میکند در باره این آیه که خداوند میفرماید «و هنگامی که کار زشت میکردند میگفتند: پدران خود را دیدیم که بر این کار عمل میکردند و خداوند ما را به آن فرمان داده است» منظور برهنه طواف کردن ایشان است.(5)
ابن عباس در ذیل آیه شریفه «خذوا زینتکم عند کلّ مسجد»(6) گفته است: چون مردانی بودند که برهنه طواف میکردند، پس خداوند آنان را به زینت فرمان داد و مراد از زینت همان لباس، پوشاننده عورت و انواع لباسهای خوب است.(7)
طاووس نیز گفته است: خداوند در این آیه مردم را به پوشیدن ابریشم و دیباج امر نفرموده، لیکن بدان علت که گروهی برهنه طواف میکردند و این چنین بود که وقتی به مکه میآمدند لباسهای خود را خارج مسجد درآورده، سپس وارد میشدند، پس این آیه نازل شد که «یا بنیآدم خذوا زینتکم عند کل مسجد».(8)
مرحوم علامه طباطبایی- قدسّ سرّه- معتقدند: آیه اختصاص به برهنه طواف کردن و پوشیدن لباس نداشته، و کلیه آیاتی که در آغاز آن خطاب بنیآدم آمده است، احکام عامی را بیان میکنند که اختصاص به ملّت خاصی ندارد. روایات وارده در این زمینه را نیز از اخبار آحادی میدانند که به هیچ وجه حجیّت ندارد. سپس میفرمایند: ابن عباس در این روایت یک حقیقت خارجی را
1- اخبار مکه، ص 139 و 140.
2- الدر المنثور، ج 3، ص 146.
3- سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 72، مؤسسة الاعلمی بیروت، 1390 ه. ق.
4- آیات 27 و 30 سوره اعراف؛ جلالالدین سیوطی- الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، جزء 3، ص 146، دارالکتب العلمیه، 1990 م.
5- اخبار مکه، ج 1، ص 176.
6- اعراف: 31.
7- الدرالمنثور، ج 3، ص 145.
8- الدرالمنثور، ج 3، ص 146.
ص: 30
تطبیق بر آیه قرآن کرده است.(1) مخالفت با برهنگی
در فضای تاریک عصر جاهلی، وجدانهای بیداری نیز یافت میشد که با بدعتها و رسوم زشت آن دوران به مخالفت برخیزند عبدالمطلب از شمار این کسان بود. یعقوبی در این باره مینویسد:
عبدالمطلب پرستش بتها را رها کرد و خدا رابه یگانگی شناخت و به نذر وفا نمود و سنتهایی نهاد که بیشتر آنها در قرآن آمد و در سنت رسول خدا هم پذیرفته شد و آنها عبارتند از: وفای به نذر، صد شتر در دیه پرداختن، حرمت نکاح با محارم، موقوف کردن درآمدن به خانهها از پشت آنها، بریدن دست دزد، نهی از زنده بگور کردن، مباهله (نفرین کردن بر یکدیگر)، حرمت میگساری، حرمت زنا، حد زدن زناکار، و قرعه زدن، و آنکه نباید هیچکس برهنه گرد کعبه طواف نماید و پذیرایی از مهمان و آنکه نباید هزینه حج را جز از مالهای پاکیزه خویش بپردازند و بزرگ داشتن ماههای حرام.(2) پایان یک بدعت
بدعت برهنه طواف کردن که در دوران جاهلی مرسوم بود، پس از بعثت رسول اکرم- ص- همچنان در مکّه باقی ماند تا آن که پیامبر- ص- قدرت یافت و در سال نهم هجری علی بن ابیطالب- ع- را به مکّه اعزام و آن حضرت در منی پیام رسول خدا- ص- را به مردم ابلاغ و این عمل نابخردانه را ممنوع نمود.
علی- ع- فرمود: پیامبر- ص- به من امر نموده تا دستور خدا را به مردم ابلاغ کرده، به آنان بگویم از این پس عریان بر گِرد خانه خدا طواف نکنند و پس از این سال نیز مشرکان دیگر حق نزدیک شدن به مسجدالحرام را ندارند.(3)
ترمذی نیز از زید بن یُثَیْع نقل میکند که از علی- ع- سؤال کردم: مأموریت شما در حج چه بود؟ حضرت پاسخ فرمود: چهار چیز: 1- اینکه برهنه در کنار کعبه طواف نکنند ...(4)
ابی الصباح کنانی از امام صادق- ع- نقل میکند که فرمود: پیامبر- ص- پس از مراجعت از جنگ تبوک تصمیم به انجام حج گرفتند [لیکن] فرمودند: در خانه خدا مشرکان عریان طواف میکنند و تا چنین وضعی ادامه دارد من دوست نمیدارم حج بگزارم.(5)
پیامبر- ص- سرانجام با اعزام علی- ع- پرونده این بدعت ناپسند را بستند و پس از آن، با اقتدار کامل به مکه آمده آنجا را از پلیدیها پاک کردند.
طواف پیامبر- ص-
ابن عباس میگوید:
پیامبر- ص- در حالی وارد مکه شدند که برگرد کعبه 360 بت بود برخی از آنها را با سرب استوار کرده بودند ... پیامبر با چوبدستی خود به بتها اشاره میفرمودند و بت فرو میافتاد آنگاه همچنان سواره هفت دور طواف فرمود و با همان چوبدستی حجرالاسود را استلام کرد و چون طواف ایشان تمام شد از مرکوب خود پیاده شدند و کنار مقام ابراهیم آمدند و ...
اهالی مکه نیز در عصر جاهلی برای کعبه قداست خاصّی قائل بودند. آنان برای عبادت و شکرگزاری به درگاه حضرت حق،
1- سید محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 87 و 88.
2- تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 363.
3- نورالثقلین، ج 2، ص 179.
4- تفسیر قرطبی، ج 8، ص 68
5- تفسیر قرطبی، ج 8، ص 68
ص: 31
به آنجا آمده، طواف میکردند. ابن شهرآشوب در این زمینه مینویسد:
ابوطالب در حجر اسماعیل در خواب دید دربی از آسمان به سوی او گشوده شد و نوری از آن ساطع است و ابوطالب را در خود گرفت. پس از بیدار شدن، خواب را برای راهب جحفه نقل کرد. راهب ابوطالب را بشارت داد که فرزندی بزرگوار و شجاع نصیب او خواهد شد. ابوطالب نیز به سوی کعبه بازگشت و در حالی که طواف میکرد این اشعار را میسرود:
أطوف للاله حول البیتادعوک بالرغبة محیی المیت
بأن ترینی السبط قبل الموتأغر نوراً یا عظیم الصوت
منصلتاً بقتل اهل الجبت و کل من دان بیوم السبت(1)...
پس از بعثت رسول اکرم- ص- دستورات و قوانین حیات بخش اسلام، آرام آرام بدعتها و سنتهای غلط جاهلی را از بین برد و با تبیین و تشریح فلسفه طواف و نشان دادن الگو، فصل جدیدی در انجام صحیح مناسک حج گشوده شد که در شماره بعد به بررسی ابعاد گوناگون آن خواهیم پرداخت.