چکیده:
در این پژوهش به یکی از مهمترین موضوعات اجتهاد با عنوان تجزی اجتهاد پرداخته میشود. اجتهاد به دو نوع تقسیم میشود: الف) اجتهاد مطلق؛ یعنی اینکه مجتهد، توانایی اجتهاد در تمام موضوعات و مسائل فقه اسلامی را دارد. ب) اجتهاد جزئی؛ یعنی اینکه مجتهد فقط در حوزهی مخصوص از ابواب فقه توانایی اجتهاد دارد. اصطلاح اجتهاد در این مفاهیم نقش بسزایی دارد: اجتهاد؛ یعنی بهکارگیری تمام توان برای استنباط احکام شرعیِ ظنی از ادلهی تفصیلی، بهطور که فقیه احساس کند که بیش از آن توان ندارد. این تعریف در مفاهیم اجتهاد مطلق و اجتهاد جزئی نهفته است. در موضوع تجزّی اجتهاد، علمای اصولی اهل سنت اختلاف دارند. اختلاف آنها، در چهار دیدگاه خلاصه میشود: اولین دیدگاه این است که علمای اصولی اهل سنت قائل به صحت تجزّی اجتهاد میباشند و اگر در برخی از مسائل یا ابواب فقهی، برای مجتهد مناط اجتهاد حاصل شود میتواند اجتهاد کند؛ حتی اگر در سایر موضوعات و مسائل شناخت نداشته باشد. این اجتهاد صحیح و عمل به آن جایز است. اکثر علما از جمله غزالی، آمدی، ابن قیم، فخر رازی و دیگران معتقد به این نظر میباشند. دیدگاه دوم عبارت است از اینکه عدهای از علما از جمله: شوکانی، تجزی اجتهاد را جایز نمیدانند و اجتهاد در همهی ابواب و موضوعات را صحیح میدانند. دیدگاه سوم این است که تجزی اجتهاد را فقط در علم فرائض صحیح میدانند و معتقدند علم فرائض از سایر ابواب و موضوعات جداست و دارای ادلهی قطعی میباشند این نظریه به کسی خاص نسبت داده نشده است. دیدگاه آخر که به ابن حاجب منسوب است؛ قائل به توقف است؛ یعنی کسانی در میان دیدگاههای مختلف ترجیحی قائل نشدهاند و در این موضوع سکوت کردهاند. هرکدام از طرفداران این دیدگاهها برای اثبات نظر خود دلایلی را ذکر کردهاند و به رد دیدگاه طرف مخالف، پرداختهاند که در این تحقیق بهطور مفصل بحث شده است. رأی راجح، جایز بودن تجزّی اجتهاد است و دلایلی نیز برای اثبات این صحت ذکر شده است.