چکیده:
ارتباط دين و دنيا از جمله مباحثی است که انسان همواره در زندگی خود با آن مواجه بوده است. به دلیل اهميت نحوه نگرش به دين و دنيا در جهتدهی زندگی انسان، اين تحقيق در نظر دارد که نسبت دين و دنيا را در نهجالبلاغه مورد بررسی قرار داده و آن را با نظريه يهود در اين زمينه مقايسه کند. بررسی حاضر نشان میدهد که در نهجالبلاغه دين از ارزش و جايگاه والایی برخوردار بوده و در همه زمينههای اقتصادی، اجتماعی، نظامی و سياسی حضور جدی دارد. اين امر بيانگر همسویی دين و دنيا در نهجالبلاغه میباشد و فرد در کنار دنياداری میتواند دیندار هم باشد. درباره دين در نهجالبلاغه يک ديدگاه مطرح شده و تناقضی در اينباره ديده نمیشود. ولی در نظريه يهود در اين زمينه تناقضاتی ديده میشود. در نظريه يهود در کنار اعتقاد به يگانگی خدا، عصمت انبيا و وجود آخرت، خداوند صفات انسانی به خود گرفته، انبيا مانند انسانهای معمولی فرض شدهاند و به قيامت اهميت چندانی داده نشده است. در نهجالبلاغه درباره دنيا ظاهراً حرفهایی ضد هم وجود دارد. ولی اين سخنان بهظاهر متضاد، با همديگر قابل جمع هستند. مذمت و ستايش از دنيا هرکدام به ديد و نگرش ما به آن بستگی دارد. اگر دنيا وسيلهای براي رسيدن به قرب الهی باشد، ممدوح، ولی اگر هدف از آن، براي رسيدن به اين دنيا و موجب غرور و دلبستگی به آن باشد، مذموم تلقی میشود. هرچند در برخی موارد نادر برخورد يهود با دنيا بهصورت متعادل بوده، اما غالباً عشق و علاقه آنها به دنيا و آرزوی ماندن در آن به فراوانی در تورات و منابع مورد اعتمادشان وجود دارد. در تورات و تلمود به دنياگرایی و دنياپرستی و نوعی مالک زمين بودن يهود بارها اشاره شده است.