چکیده:
1. نظام اخلاق نراقی آمیزهای است از اخلاق فلسفی، اخلاق دینی و اخلاق عرفانی که در چارچوب اخلاق فضیلت به شیوهای اساساً ارسطویی سامان یافته است. اخلاق نراقی را میتوان اخلاقی غایتگرایانه یا نتیجهگرایانه توصیف کرد که فضایل تعریف شده در آن، وسایلی هستند برای رسیدن به سعادت غایی یعنی تجرد تام و لقاءالله در آخرت. 2. نظام اخلاقی نراقی اگرچه بهطور خاص در جامع السعادات ارائه شده است، اما پیوندهای مهمی با مباحث فلسفی، کلامی و فقهی-اصولی نراقی دارد. در این رساله برای نخستین بار این پیوندها تا حدودی نشان داده شدهاند. 3. نراقی در دعوای حسن و قبح عقلی و شرعی طرفدار اولی است. حسن و قبح -به معنای استحقاق مدح و ذم- در خود امور وجود دارد و بدون وجود شرع هم میتوان افعال را مستحق مدح یا ذم و بنابراین، حَسَن یا قبیح دانست؛ اما این حسن و قبح عقلی -یا به تعبیری: نفس الامری- همواره برای عقل قابل کشف نیست؛ بنابراین حسن و قبحِ نفس الامریِ بسیاری از امور را تنها از طریق دین میتوان فهمید. 4. نراقی در مبانی هستیشناسی اخلاق خودش به حسن و قبح ذاتی برای همه افعال معتقد نیست؛ اما حسن و قبح همه آنها را اعتباری و وابسته به وجوه و اعتبارات (مصالح و مفاسد) هم نمیداند. نراقی با ارائه نظریهای ترکیبی و میانهروانه معتقد است برخی از افعال، حسن و قبح ذاتی و لایتغیر دارند و حسن و قبح برخی دیگر از افعال وابسته به اعتبارات مختلف است و ممکن است در شرایط مختلف تغییر کند. نراقی البته ملاکی پیشینی برای تمایز افعال نوع اول و نوع دوم ارائه نکرده و تنها بهصورت پسینی و از طریق اثر آنها (ثابت ماندن یا نماندن حسن و قبح آنها در شرایط مختلف) میشود پی برد که از کدام نوعاند. 5. بسیاری از صفات یا ملکات اخلاقی مطرح شده در اخلاق نراقی، حسن و قبح ذاتی ندارند و بسته به وجوه و اعتبارات مختلف و مصالح و مفاسدی که از جهت نیل به سعادت بر آنها مترتب است ممکن است فضیلت یا رذیلت به شمار آیند. در اینجا دیدگاه کلامی و اصولی نراقی در باب حسن و قبح، با کاربرد عملی آن در اخلاق وی کاملاً سازگاری دارد. 6. اخلاق نراقی بهشدت به مبانی سهگانه (خدا، تجرد نفس، حیات اخروی) وابسته است؛ هم در تعیین سعادت انسان بهعنوان غایت اخلاق و هم در تعیین حد وسط و فضایل بهعنوان وسایل رسیدن به سعادت. 7. خداوند در اخلاق نراقی به طرق گوناگون حضور دارد. مثلاً برخی از فضایل و رذایل مهم و پر مطلب اخلاق نراقی کاملاً فضایلی خدامحورند، مانند خوف و رجا، توکل، طاعت، فسق، عشق به خدا و ... . 8. خداوند بهعنوان طبیب حقیقی نفس انسان از طریق دین و وحی، حسن و قبحهای اخلاقیای را که در نفس الامر وجود دارند ولی عقل ما قادر به کشف آنها نیست به آگاهی ما میرساند. همین امر یکی از دلایل نیاز انسان به انبیا میباشد. به همین جهت نراقی نقطه ثقل اخلاق خود، یعنی ملاک تعیین حد وسطهای اخلاقی را شریعت قرار داده است. 9. سعادت قصوایی که نراقی برای انسان تصویر میکند با خداوند نسبتی تمامعیار دارد. خدا اشرف موجودات است و انسان به مدد جنبه روحانی خود که از سخن مجردات و عوالم الوهی است باید هر چه میتواند به خداوند تقرب یابد. 10. تقرب به خدا از طریق تخلق به اخلاق الاهی و تشبه به ملائکه صورت میگیرد. انسان چون واجد همه قوای حیوانی (شهویه و غضبیه) و شیطانی (واهمه = عامله) و مَلَکی (عاقله) است، باید در نزاع قوه عاقله با قوای دیگر جانب عاقله را بگیرد و با غلبه دادن آن بر آنها، خود را از رذایل حیوانی و شیطانی برهاند تا فضایل اخلاقیِ چهارگانه در وی تحقق یابند. انسان با این کار به ملائکه شبیه و داخل در آنها می-شود. 11. علم النفس، زیربنای اخلاق نراقی است و تمام اخلاق نراقی بر محور نفس مجرد انسان و مراتب ترقی و تکامل آن تا رسیدن به تجرد تام و وصول به عوالم روحانی میگردد. علم اخلاق نراقی در واقع بیان سیر و سلوک یک نفس مجرد است که با تجلی به صور علمی و اخلاقیِ مجرد به سعادت نائل میآید و پس از مرگ و قطع علاقه از بدن، با رسیدن به تجرد تام استعدادش برای رؤیت حضرت حق و لقاءالله به فعلیت بدل می-شود. 12. حیات اخروی عملاً محدوده اخلاق نراقی را تا ابدیت گسترش میدهد. سعادت اصلی سعادتی است که در حیات اخروی حاصل میشود و زندگی دنیوی فقط تا اندازهای که مقدمه و وسیله برای حیات سعادتمندانه اخروی باشد ارزش دارد. آخرتگرایی بر جایجای اخلاق نراقی تأثیر نهاده است. دنیا محل تکلیف و اخلاق ورزی و آخرت محل تحقق نتایج خلقیات تحصیل شده در دنیا است. تجرد یافتن اعمال و تبدیل شدن آنها به صُوَرِ مجرد روحانی، فرایندی تکوینی است و بهصورت خودکار سعادت و شقاوت و لذت و الم اخروی انسان را رقم میزند. 13. نظام اخلاقی نراقی در تمامیت آن، بدون خدا، تجرد نفس و جاودانگی آن بههیچوجه قابل تصور نیست و این امور اگر در اخلاق نراقی نادیده گرفته شوند، از اخلاق نراقی تنها حجم بسیار کمی نسبت به حجم فعلی باقی میماند؛ بنابراین، اخلاق نراقی نه با سکولاریسم (به معنای عدم ارجاع به خدا و حیات اخروی) میانهای دارد و نه با فیزیکالیسم (مادیانگاری انسان و انکار دوگانه انگاری و تجرد نفس)؛ اما نباید پنداشت که فیزیکالیسم بهطورکلی با اخلاق فضیلت در تضاد است؛ با تفسیرهای فیزیکالیستی هم میتوان به فضایل و رذایل اخلاقی بهعنوان اموری درونی قائل بود، اگرچه جایگاه آنها را جایی در مغز انسان بدانیم. 14. در خلال این رساله به چند موضوع قابل پژوهش هم برخوردم که بهاجمال به آنها اشاره میکنم. تحولی که اخلاق ارسطویی در عالم اسلام یافته است هنوز مورد مطالعه جدی قرار نگرفته و دقیقاً نمیدانیم که اخلاق ارسطویی با چه تطورات و افزودنها و کاستنهایی به اخلاق امثال نراقی تبدیل شده است. این بررسیِ تاریخی و مقایسهای نکات و ابهامات بسیاری را روشن خواهد کرد. 15. در جهتی دیگر همین اخلاق ارسطویی در محیط دینی دیگری –یعنی مسیحیت- نیز وارد شد و سرنوشتی پیدا کرد که بسیار شبیه است به سرگذشت اخلاق ارسطو در جهان اسلام. فیالمثل، بررسی مقایسهای اخلاق نراقی با اخلاق آکویناس میتواند نکات جالبی برای محققان در پی داشته باشد. 16. نراقی در عین اینکه عالم اخلاق است یک فقیه و اصولی زبردست هم بوده است. نسبت بین اخلاق و فقه وی موضوع حائز اهمیتی است و نگارنده نتوانست در این رساله چنانکه سزاوار این بحث است به آن بپردازد؛ اما این موضوع در حد موضوع یک رساله نیست و در یک مقاله میتوان آن را بررسی کرد.