چکیده:
زندگی ائمه به یک بعد خلاصه نمیشود بلکه دارای ابعاد گوناگون است که یکی از آنها شأن رهبری سیاسی جامعه میباشد، ائمه علاوه بر شأن رهبری دینی شأن رهبری سیاسی را نیز دارا میباشند. با این وصف، به اعتقاد ما که حق حاکمیت از آن ائمه میباشند و آنها باید اداره جامعه را به عهده میگرفتند، اما در عمل چنین نشد و امامان معصوم یکی پس از دیگری از این حق محروم شدند. بنیامیه یکی از طایفههای مطرح در زمان علی و امام مجتبی و امام حسین نقش عمدهای در محروم کردن ائمه از این حق داشت، بهطوریکه بعد از مدتی خلافت را از آن خود کردند و در رأس آن جای گرفتند. این قضیه تا حدودی ریشه تاریخی داشت، گرچه ممکن است تمامالعله نباشد اما علت عمده بهحساب میآید. علی و امام حسن و حسین از خاندان بنیهاشم. معاویه بن ابیسفیان و یزید بن معاویه از خاندان بنیامیه میباشد و این دو خاندان از سالهای دور باهم نزاع و کشمکش داشتند، این نزاع با بعثت پیامبر اسلام به اوج خود رسید و بنیامیه تا آخرین مرحله به مبارزه خود ادامه دادند. گرچه آنها در اثر شرایطی که در فتح مکه پیش آمد ظاهراً اسلام آوردند ولی در واقع مسلمان نشدند با اینهمه، بنیامیه مورد حمایت خلفا قرار گرفتند؛ و یکی پس از دیگری به قدرت رسیدند، به نحوی که شام بهعنوان مقر اصلی و دائمی آنها درآمد، لذا وقتی علی خواست معاویه را عزل کند او از این خواسته سرباز زد، با اینکه معاویه از طرف علی معزول بود اما او هرگز شام را تسلیم نکرد، سرانجام علی به شهادت رسید. این بار که معاویه خود را در موقعیت برتری میدید، امام حسن را بهعنوان خلیفه مسلمین مورد تهدید قرار داد، امام با اینکه در مرحله نخست میخواست با معاویه بجنگد اما در اثر سستی یاران خود مجبور شد که با معاویه صلح کند. موضع امام حسین در برابر معاویه همان موضع برادرش امام حسن بود اما بعد از معاویه با یزید که خواهان بیعت بود بیعت نکرد و بر اساس وظیفه، باشکوهترین انقلاب را در تاریخ بشریت رقم زد. با اینکه حق حاکمیت از آن ائمه بود و خود را ذیحق میدانستند، خلفا را هرگز به رسمیت نشناختند و بر اساس وظیفه، طبق مصالح اسلام و مسلمانان با آنان برخورد کردند. در این رساله به بررسی مواضع ائمه در برابر حاکمان اموی (سفیانیان) پرداخته شده است.