چکیده:
از نیمه دوم قرن اول هجری به بعد فرق و مذاهب مختلف کلامی شروع به نشو و نما کردند. فرقه معتزله نیز توسط و اصل بن عطاء پایهگذاری شد و برخی مؤسس اصلی معتزله را عمر و بن عبید میدانند. این فرقه در عهد عباسی و بهخصوص در ایام خلافت سه تن از خلفای عباسی بهصورت جدی موردحمایت قرار گرفت؛ و دوره محنت را برای اصحاب حدیث و حنابله فراهم آورد. زمانی که متوکل به خلافت رسید به مخالفت با سیره خلفای قبل از خود پرداخت و دستور داد که قائلین به خلق قرآن را مورد تعقیب و آزار و اذیت قرار دهند و از اینرو معتزله مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. از زمان متوکل تا زمان خلافت القادر بالله که در این رساله بدان پرداخته شده است معتزله دیگر در دستگاه خلافت عباسی جایگاهی نداشتند و حنابله و نیروی ترکان صاحباختیار بودند و خلفای عباسی تابع و تحت اختیار آنها بودند. در این زمان هرچند معتزله نفوذ خود را در دستگاه خلافت عباسی از دست دادند ولی در ایران با حمایت امرای آلبویه دوباره احیاء شدند و اندیشمندان رهبران بزرگی چون قاضی عبدالجبار ابوالحسین بصری صاحب بن عباد و ... نقش مهمی در گسترش این آئین فکری ایفا کردند و بعضی از آنها نیز به مناصب بالای حکومتی رسیدند. مناسبات فکری و اجتماعی معتزله و شیعه امامیه تا قبل از قرن چهارم بیشتر بر مبنای ردیه نویسی متقابل از طرف هر دو گروه بود؛ اما در قرن چهارم هر دو گروه به یکدیگر نزدیکتر شدند و تأثیر و تأثیرات متقابلی از یکدیگر پذیرفتند چراکه بسیاری از افراد معتزلی شیعی شدند و یا بسیاری از افراد شیعی از شاگردان رهبران معتزلی بودند. شیعیان زیدی نیز نقش بسیار مؤثری در پیشرفت و تسریع بخشیدن در جهت تبلیغ این مکتب در ولایات دریای خزر و مناطق دیگر نمودند. برخورد معتزله با سایر فرق اسلامی مثل ماتریدیه کرامیه و اشاعره بر پایه منازعات فرقهای استوار بود زیرا این جریانهای فکری پارهای از عقاید خود را از مرجئه گرفته بودند و با استدلال عقلانی سازگاری نداشتند و از اینرو به مخالفت با معتزله برخاستند.