چکیده:
مسأله اصلی این رساله این است که باور شیعیان به علم الهی و گسترده امامان با چه فرایند تاریخی شکل گرفته است و آیا میتوان بر اساس شواهد و قرائن تاریخی اصالت آن را نشان داد. روش ما در این رساله این است که زمینههای تاریخی شکلگیری این باور را از دوران پیامبر دنبال کنیم و روند رشد این باور را پیش از شکلگیری جریانات و مکاتب فکری شیعی در نیمه دوم قرن دوم ترسیم کنیم. برای این کار تلاش شده مطالعه پدیدارشناسانه در تاریخ و سیره و حدیث و رجال صورت پذیرد و با کمکگیری از روش تحلیل گفتمان و رمزگشایی از برخی گزارشهای تقیهای یا تعصبآمیز در حد امکان گرههای این تصویر تاریخی گشوده شود. در مجموع یافتههای این پژوهش نشان میدهد که در کنار موانع زیادی که برای معرفی مقامات امامان به جامعه مسلمین و جامعه شیعه وجود داشته است به تدریج باور شیعیان به مقام علم الهی امامان تا میانه قرن دوم خصوصاً در میان نخبگان شکل گرفته است. در این پژوهش به کمک شواهد متعددی فرایند این شکلگیری در قالب یک مدل تاریخی تصویر شده است. در این فرایند روشن شده است که باور به علم الهی پیامبر (ص) نیز با مقاومتهای زیادی روبرو شد ولی به تدریج و در دوران حیات ایشان در اندیشه مسلمین تثبیت شد. پس از پیامبر نیز علی (ع) نقش عمدهای در حفظ و توسعه میراث علمی پیامبر ایفا کرد و در دوران خلافتش به دلیل تجلیات علمی و علنی فراوان که داشت علیرغم مخالفتهای فراوان و سرسختانه مخالفان وی، به عنوان میراث دار اصلی علم پیامبر که بهرههای فراوان از اخبارات غیبی نیز دارد شناخته شد و همین نکته نقطه عطف قبول انتقال علم الهی از پیامبر به یک غیر نبی شد. نحوه توسعه و تعمیق تلقی و باور به علم الهی امامان به کمک شواهد فراوان ترسیم شده است و با کمکگیری از متون تذکره و سیره سنی و گزارشهای ملل و نحل نشان داده شده است که باور به علم گسترده امام در نیمه اول قرن دوم در میان شیعیان تثبیت شده بود و اینچنین نیست که غالیان در قرون بعدی این اخبار را ساخته باشند. در این تحقیق نشان داده شده است که ابوالخطاب نیز نمادی از تندروی شیعی در قبال تندروی انکاری زیدیه نسبت به مقامات اهل بیت بوده است.